"خادمین سرزمین ملائک"
#سه_دقیقه_در_قیامت (قسمت چهارم) راننده پيكان داد زد: آهای، مطمئنی سالمی؟بعد با ماشين د
#سه_دقیقه_در_قیامت
قسمت پنجم (مجروح عملیاتی)
عملیات به خوبی انجام شد و با شهادت چند تن از نیروهای پاسدار، ارتفاعات و کل منطقه مرزی، از وجود عناصر گروهک تروریستی پژاک پاکسازی شد. من در آن عملیات حضور داشتم.
یک نبرد نظامی واقعی را از نزدیک تجربه کردم، حس خیلی خوبی بود. آرزوی شهادت نیز مانند دیگر رفقایم داشتم، اما با خودم می گفتم: ما کجا و توفیق شهادت کجا؟! دیگر آن روحیات دوران جوانی و عشق به شهادت، در وجود ما کمرنگ شده بود.
در آن عملیات، به خاطر گرد و غبار و آلودگی خاک و منطقه و ... چشمان من عفونت کرد. آلودگی محیط، باعث سوزش چشمانم شده بود. این سوزش حالت عادی نداشت. پزشک واحد امداد، قطره ای را در چشمان من ریخت و گفت:
تا یک ساعت دیگه خوب می شوی. ساعتی گذشت اما همینطور درد چشم، مرا اذیت میکرد. چند ماه از آن ماجرا گذشت. عملیات موفق رزمندگان مدافع وطن، باعث شد که ارتفاعات شمال غربی به کلی پاکسازی شود.
نیروها به واحدهای خود برگشتند، اما من هنوز درگیر چشم هایم بودم. بیشتر چشم چپ من اذیت می کرد. حدود سه سال با سختی روزگار گذراندم. در این مدت صدها بار به دکترهای مختلف مراجعه کردم. اما جواب درستی نگرفتم.
تا اینکه یک روز صبح، احساس کردم که انگار چشم چپ من از حدقه بیرون زده! درست بود! در مقابل آینه قرار گرفتم، دیدم چشم من از مکان خودش خارج شده! حالت عجیبی بود. از طرفی درد شدید داشتم.
#ادامه_دارد....
•••••📚••••••
#کمیته_خادمین_شهدا_تهران_بزرگ
@khadem_koolehbar
#گزارش_تصویری
درویژهیادبودشهدایلشکر۲۷
وگرامیداشت"حاجمحمدابراهیمهمت" و"شهیدرستگار" خادمینشهدا #کمیته_خادمین_شهدا_تهران_بزرگ حضورداشتند.✨
•••••••📜
#خادم_مثل_قاسم
#کمیته_خادمین_شهدا_تهران_بزرگ
@khadem_koolehbar
#خدای_من
میگویند که هر روز
رزق بندگانت را تقسیم میکنی
میشود رزق هر روز من ...
رفاقتی باشد
از جنس شهیدان ؛
با عطر شهادت ،
با عشق یک شهید .
••••🌸•••••
#خادم_مثل_قاسم
#یادبود_شهدای_لشکر۲۷
#کمیته_خادمین_شهدا_تهران_بزرگ
@khadem_koolehbar
💠بسم رب الشّهداء و الصّدیقین💠
🚩ثبت نام کاروان راهیان نور غرب کشور آغاز شد.
💠زمان : ۱۳ الی ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۱
🔻طریقه ثبت نام :
🔹مرحله اول :
ارسال تصویر واضح کارت ملی یا صفحه اول شناسنامه و تصویر کارت واکسن کرونا جهت صدور حکم و بیمه غرامت به شماره روابط عمومی ۰۹۹۰۰۱۴۰۷۸۲ در پیامرسان سروش واتساپ یا تلگرام
🔹مرحله دوم :
واریز وجه ثبت نام به شماره کارت۶۱۰۴۳۳۷۴۵۱۲۶۳۴۵۱ بانک ملت به نام محمدی و ارسال تصویر فیش ثبت نام به شماره روابط عمومی در پیامرسان سروش واتساپ یا تلگرام
1️⃣ وسیله سفر اتوبوس می باشد
2️⃣مهلت ثبت نام ۱۴۰۱/۰۲/۱۰
3️⃣هزینه ثبت نام ۳۰۰.۰۰۰ تومان بابت هزینه اتوبوس ، صبحانه، ناهار، شام، میان وعده و... است
4️⃣به علت محدودیت ظرفیت ۸۰ نفر ، اولویت پذیرش و قطعی شدن ثبت نام با افرادی است که زودتر اقدام نمایند.
🔷 فرایند ثبت نام کاملا مجازی بوده و نیاز به مراجعه حضوری نمی باشد.
کمیته خادمین شهدا منطقه ۸ تهران بزرگ
پیامرسان سروش
🆔splus.ir/s_behsti
و یا
پیامرسان تلگرام
🆔https://t.me/s_behsti
📞 شماره تماس جهت هماهنگی :
۰۹۹۰۰۱۴۰۷۸۲ برادر حسن محمدی
🔰برنامه اجمالی سفرراهیان نور غرب :
🔸روز اول ۱۴۰۱/۰۲/۱۳:
ساعت ۷ صبح حرکت از تهران و اسکان در گیلانغرب
🔸روز دوم ۱۴۰۱/۰۲/۱۴ :
سومار_ محورگيسکه _ گيلانغرب _ محورآوزين
🔸روز سوم ۱۴۰۱/۰۲/۱۵ :
محوربمو _ ازگله _ حرم ميراحمد _ بازی دراز
🔸روز چهارم ۱۴۰۱/۰۲/۱۶ :
پادگان ابوذر _ مزار شهيد حاج بابا _ تنگه چهارزبر (مرصاد)
💠کمیته خادمین شهدا منطقه ۸ تهران بزرگ💠
📲 splus.ir/s_behsti
📲 https://t.me/s_behsti
-میگفت
گاهیاوقاتمايکغصههاییداريم
كهمنشأآنمعلومنيست!
وفردنميداندكهچهاتفاقیافتادهاستكه
دلشگرفتهاست؛؛؛
دراينمواقعبايدگفت
"انشاءاللهكهخيراست"
گاهیدلگرفتنیهايیاستكه
هيچمنشأييندارد!
وفردبهسببآنهاغصهميخورد؛
درحديثداريمكهاينغصهخوردنهای
بدونمنشأسببآمرزشگناهانميشود..!
🌸¦⇠#آیتاللهفاطمےنیا
..
#کمیته_خادمین_شهدا_تهران_بزرگ
@khadem_koolehbar
من عبد فقیر ، تو خیر کثیر
امیری حسین و نعم الامیر❤️
...
#کمیته_خادمین_شهدا_تهران_بزرگ
@khadem_koolehbar
خدایا‼️
اگر بگویی لیاقت
شهادت ندارۍ
خواهم گفت:
لیاقت ڪُدامیڪ از
الطاف تو را داشتهام...
#شهید_حجتاللهرحیمی
•••
#کمیته_خادمین_شهدا_تهران_بزرگ
@khadem_koolehbar
خدایا، دل دردمندم شوق آزادی دارد تا از این غربتکده سیاه، تا از این زندان عاشقان وصالت، ندای خود را به وادی عدم بکشاند و فقط با خدای خود به وحدت برسد.
"شهید علی حسینی آقایی"🕊
....
#کلام_شهدا
#کمیته_خادمین_شهدا_تهران_بزرگ
@khadem_koolehbar
✨وقتایی که خسته میشی
به التماسای نَفْست جواب مثبت نده..
اگه بدی پس تو چه فرقی داری با بقیه؟
با اونی که اهلبیت(ع) رو نداره؟
یه فرقی داشته باش رفیق!
....
#کمیته_خادمین_شهدا_تهران_بزرگ
@khadem_koolehbar
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ
عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ✨
.
.
شبزیارتیاربابجان♥️
#کمیته_خادمین_شهدا_تهران_بزرگ
@khadem_koolehbar
"الله وحدة هو الذي
سیبقی معك في الشدائد"
تنها "خداست"که در سختیها
با [تو] میماند...✿
••••••🍃
#کمیته_خادمین_شهدا_تهران_بزرگ
@khadem_koolehbar
•| #زندگی_به_سبک_شهدا
تا اومدم دست به کار بشم سفره رو انداخته بود. یه پارچ آب، دو تا لیوان و دو تا پیشدستی گذاشته بود سر سفره. نشسته بود تا با هم غذا رو شروع کنیم. وقتی غذا تموم شد گفت:
الهی صد مرتبه شکر، دستت درد نکنه خانوم.
تا تو سفره رو جمع کنی منم ظرفها رو میشورم. گفتم: خجالتم نده، شما خستهای،
تازه از منطقه اومدی. تا استراحت کنی ظرفها هم تموم شده. نگاهی بهم انداخت و گفت:
خدا کسی رو خجالت بده که میخواد خانومش و خجالت بده. منم سرم رو انداختم پایین و مشغول کار شدم.
#شهید_حسن_شوکت_پرور
•••••••🌸
#کمیته_خادمین_شهدا_تهران_بزرگ
@khadem_koolehbar
تخيل أن الله بعظمته يحبك.
تصور کن خدا با اینهمه
عظمتشدوست داره.✨♥️
•••••
#کمیته_خادمین_شهدا_تهران_بزرگ
@khadem_koolehbar
✨پیامبر(ص):
برای پیشرفت در کارهاتون
از مخفی کاری کمک بگیرید چون مردم
به هرصاحبِ نعمتی، حسادت میکنند!👀
••••••
#کمیته_خادمین_شهدا_تهران_بزرگ
@khadem_koolehbar
"خادمین سرزمین ملائک"
#سه_دقیقه_در_قیامت قسمت پنجم (مجروح عملیاتی) عملیات به خوبی انجام شد و با شهادت چند تن از نیروهای
#سه_دقیقه_در_قیامت
قسمت ششم(سفید پوش زیبا)
همان روز به بیمارستان مراجعه کردم و التماس کردم که مرا عمل کنید دیگر قابل تحمل نیست. کمیسیون پزشکی تشکیل شد. عکس ها و آزمایش های متعدد از من گرفتند.
تیم پزشکی اعلام کرد: غده نسبتاً بزرگ در پشت چشم چپ ایجاد شده که فشار این غده باعث بیرون آمدن چشم گردیده. و به علت چسبیدگی این غده به مغز کار جداسازی آن بسیار سخت است...
پزشکان خطر عمل را بالای ۶۰ درصد میدانستند اما با اصرار من قرار شد که عمل انجام بگیرد. عمل جراحی من در اوایل اردیبهشت ماه ۱۳۹۴ دریکی از بیمارستان های اصفهان انجام شد.
با همه دوستان و آشنایان و با همسرم که باردار بود و سختی های بسیار کشیده بود از همه حلالیت طلبیدم و راهی بیمارستان شدم. حس خاصی داشتم احساس می کردم که دیگر از اتاق عمل برنمیگردم.
تیم پزشکی کارش را شروع کرد و من در همان اول کار بیهوش شدم. عمل طولانی شد و برداشتن غده با مشکل مواجه شد. پزشکان نهایت تلاش خود را می کردند و در آخرین مراحل عمل بود که یکباره همه چیز عوض شد....
احساس کردم که کار را به خوبی انجام دادند. چون دیگر مشکلی نداشتم، آرام و سبک شدم. چقدر حس زیبایی بود، درد از تمام بدنم جدا شد. احساس راحتی کردم و گفتم خدایا شکر عمل خوبی بود.
با اینکه کلی دستگاه به سر و صورتم بسته بود اما روی تخت جراحی بلند شدم و نشستم. برای یک لحظه زمانی که نوزاد و در آغوش مادر بودم را دیدم.
از لحظه های کودکی تا لحظهای که وارد بیمارستان شدم همه آن خاطرات برای لحظاتی با همه جزئیات در مقابل من قرار گرفت... چقدر حس و حال شیرینی داشتم در یک لحظه تمام زندگی و اعمالم را میدیدم.
در همین حال و هوا بودم که جوانی بسیار زیبا با لباس سفید و نورانی در سمت راست خودم دیدم.بسیار زیبا بود. او را دوست داشتم می خواستم بلند شوم و او را در آغوش بگیرم. با خودم گفتم چقدر زیباست چقدر آشناست. او را کجا دیدم؟!
سمت چپم را نگاه کردم. عمو و پسر عمه ام، آقاجان و پدربزرگم ایستاده بودند. عمویم مدتی قبل از دنیا رفته بود. پسر عمه ام از شهدای دوران دفاع مقدس بود. از اینکه بعد از سال ها آن ها را می دیدم بسیار خوشحال شدم.
👈 #ادامه_دارد....
•••••
#کمیته_خادمین_شهدا_تهران_بزرگ
@khadem_koolehbar
میـــگمقبولدارۍ!
هیچڪسنمیتونـهمثـلخــدا♥️
اینقـدر زیبا وآروم آدمـوببخشـه؟
تـازه به روت ھم نمیـآره...🍃
ڪه گاھـۍ کۍ بودۍ و چـۍ شـدۍ!
هیچوقـتاز توبـه نتـرس✨
••••
#کمیته_خادمین_شهدا_تهران_بزرگ
@khadem_koolehbar
•| #زندگی_به_سبک_شهدا
بارها شده بود که به محض اینکه به خانه میرسیدند، وضو میگرفت و تا پاسی از شب در امور منزل به مادرم کمک میکردند و به طور قطع میتوانم بگویم برنامه هر هفته پدرم در روزهای جمعه، نظافت آشپزخانه بود؛ به طوری که اجازه نمیداد مادرم و حتی ما در این کار او را کمک کنیم. هر چی از پشت در آشپزخانه مادرم خواهش میکرد فایده نداشت. در رو بسته بود و میگفت: چیزی نیست الان تموم میشه. وقتی اومد بیرون دیدم آشپزخانه رو مرتب کرده. کف آشپزخانه رو شسته، ظرفها رو چیده سرجاشون، روی اجاق گاز رو تمیز کرده و خلاصه آشپزخونه شده مثل یه دسته گل! برای روز زن، روزهای عید اگر یادش هم نبود، اولین عیدی که پیش میآمد، هدیه میخرید.
••••
#شهید_علی_صیاد_شیرازی
#کمیته_خادمین_شهدا_تهران_بزرگ
@khadem_koolehbar
| یا اَیُّهاَ الَّذینَ آمَنُوا |
_جانم ؟!
| فَاِنّی قریب |
غصه نخور
من پیشتم و حواسم بهت هست♥️
••••🌸
#کمیته_خادمین_شهدا_تهران_بزرگ
@khadem_koolehbar
آنقدر خواهم جنگید تا به #شهادت برسم؛
من راه خود را یافته ام ...
👤آقا مصطفی چمران
•••••
#راه_بیابیم
#کمیته_خادمین_شهدا_تهران_بزرگ
@khadem_koolehbar
"خادمین سرزمین ملائک"
#سه_دقیقه_در_قیامت قسمت ششم(سفید پوش زیبا) همان روز به بیمارستان مراجعه کردم و التماس کردم که مرا
#سه_دقیقه_در_قیامت
قسمت هفتم (پایان عمل جراحی)
زیر چشمی به جوان زیبا رویی که در کنارم بود دوباره نگاه کردم. من چقدر او را دوست دارم. چقدر چهره اش برایم آشناست. یکباره یادم آمد. حدود ۲۵ سال پیش ... شب قبل از سفر مشهد ... عالم خواب ... حضرت عزرائیل!
با ادب سلام کردم. حضرت عزرائیل جواب دادند.
محو جمال ایشان بودم که با لبخندی بر لب به من گفتند: برویم
با تعجب گفتم: کجا؟ بعد دوباره نگاهی به اطراف انداختم. دکتر جراح ماسک روی صورتش را درآورد و به اعضای تیم جراحی گفت: دیگه فایده نداره. مریض از دست رفت ... بعد گفت: خسته نباشید. شما تلاش خودتون رو کردین، اما بیمار نتونست تحمل کنه.
یکی از پزشک ها گفت: دستگاه شوک رو بیارید ... نگاهی به دستگاه ها و مانیتور اتاق عمل کردم. همه از حرکت ایستاده بودند! عجیب بود که دکتر جراح من، پشت به من قرار داشت، اما من می توانستم صورتش را ببینم! حتی می فهمیدم که در فکرش چه می گذرد.
من افکار افرادی که داخل اتاق بودند را هم می فهمیدم. همان لحظه نگاهم به بیرون از اتاق عمل افتاد. من پشت اتاق را می دیدم! برادرم با یک تسبیح در دست، نشسته بود و ذکر می گفت. خوب به یاد دارم که چه ذکری می گفت.
اما از آن عجیب تر اینکه حتی ذهن او را می توانستم بخوانم! او با خودش میگفت: خدا کند که برادرم برگردد. او دو فرزند کوچک دارد و سومی هم در راه است. اگر اتفاقی برایش بیفتد ما با بچه هایش چه کنیم؟ یعنی بیشتر ناراحت خودش بود که با بچههای من چه کند!؟
کمی آنسوتر داخل یکی از اتاق های بخش، یک نفر در مورد من با خدا حرف میزد. من او را هم می دیدم. داخل بخش آقایان، یک جانباز بود که روی تخت خوابیده و برایم دعا می کرد. او را می شناختم قبل از اینکه وارد اتاق عمل شوم با او خداحافظی کردم و گفتم که شاید برنگردم.
این جانباز خالصانه می گفت: خدایا من را ببر، اما او را شفا بده. او زن و بچه دارد اما من نه. یکباره احساس کردم که باطن تمام افراد را متوجه می شوم. نیت ها و اعمال آن ها را می بینم و ... بار دیگر جوان خوش سیما به من گفت: برویم؟
••••
#کمیته_خادمین_شهدا_تهران_بزرگ
@khadem_koolehbar