•|🕊💚🕊|•
وقتی رسیدیم #دزفول و وسایل مان را جابه جا کردیم، گفت :
«می روم #سوسنگرد.»
گفتم :«مادر منو نمی بری اون جلو رو ببینم⁉️»
گفت :«اگه #دلتون خواست، با ماشین های راه بیایید. این ماشین مال بیت الماله.»
فرمانده جوان دفاع مقدس
#شهید_مهدی_زین_الدین
•
#کمیته_خادمین_شهدا_تهران_بزرگ
@khadem_koolehbar
•|✨💚|•
#شهید_مهدی_زین_الدین:
بچهها قدر این زمان و این شرایطی که ما در آن هستیم بدانید! همانطور که ما الان #غبطه میخوریم بحال شهدای صدر #اسلام و شهدای #کربلا...
درآینده هم انسانهایی می آیند که #بحال_ما غبطه میخورند...
چـــقدر دقـیق فــرمــودنــد......
شــــهـــ❤️ـدا غـبـطہ مــیخـوریـمـ بـہ حــالتــان....
#کمیته_خادمین_شهدا_تهران_بزرگ
@khadem_koolehbar
بعد از چند شبانهروز #بیخوابی، بالاخره فرصتی دست داد و #آقامهدی در یكی از سنگرهای فتح شده عراقی خوابید.
پنج روز از عملیات در #جزیره_مجنون میگذشت و آقا مهدی به خاطر كار زیاد فرصتی برای استراحت نداشت.
چهرهاش زرد بود و چشمان قرمزش از بیخوابیها و شب بیداریهای ممتد حكایت میكرد.
ساعتی نگذشت كه یك گلوله خمپاره صد و بیست روی طاق سنگر فرود آمد.
داد زدم:
«بچهها آقا مهدی» همه دویدند طرف سنگر.
هنوز نرسیده بودیم كه او در حالیكه سرفه میكرد و خاكها را كنار میزد، دیدیم.
كمكش كردیم تا بیرون بیاید.
همه نگران بودند «حاج آقا طوری نشدین؟»
و او همانطور كه خاكهای لباسش را میتكاند خندید و گفت:
انگار عراقیها هم میدانند كه خواب به ما نیامده.
#شهید_مهدی_زین_الدین
#کمیته_خادمین_شهدا_تهران_بزرگ
@khadem_koolehbar
4.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لعنت بر مسئولینی که به خون این جوانان خیانت کردن و میکنن ...
بزرگی شهدا از درک ما بالاتره
این خاطره از #شهید_مهدی_زین_الدین مو به تنت سیخ میکنه
@khadem_koolehbar