eitaa logo
⚘هادیان نور خواهران شهرستان میامی ⚘
79 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
803 ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✋🌸 😢⇩ •{💔اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌸🍃}• ╔══❥●•➘ʝօɨռ❀══╗ 🌼@khadem_mayamey🌼 ╚══❥●•➚ʝօɨռ❀══╝
مراسم عزاداری حضرت سیدالشهدا به صورت مجازی سخنران : اساتید برجسته کشور با نوای : مداحان برتر کشور گلچین بهترین روضه ها،سخنرانی ها و مداحی ها برگزاری مراسم از طریق کانال 🌹@khadem_mayamey🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤 🥀 {🌴إِلهی‌بِأَمِیرِالمُؤمِنین🌴}‌ {🥀عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکـَـ‌الْفَرَج🥀} 🌹@khadem_mayamey🌹
2591047.mp3
9.18M
🥀 🎧 🎤   {🏴إِِلهـِے‌بِأَمِیرِالمُؤمِنِینِ🏴}          {🥀عَجـِّلْ‌لِوَلِیِّـکـَـ‌الْفَـرَج🥀} 🌹@khadem_mayamey🌹
2591790.mp3
10.33M
🥀 🎧 ▪️رو بال و پر نسیم داره قدم میزنه ▪️فرشته براش از آسمون قدم میزنه 🎤   {🏴إِِلهـِے‌بِأَمِیرِالمُؤمِنِینِ🏴}          {🥀عَجـِّلْ‌لِوَلِیِّـکـَـ‌الْفَـرَج🥀} 🌹@khadem_mayamey🌹
shab dovom009.mp3
6.02M
🥀 🎧 🥀یا حبیبی و معتمدی 🥀با دلم همیشه راه اومدی 🎤   {🏴إِِلهـِے‌بِأَمِیرِالمُؤمِنِینِ🏴}          {🥀عَجـِّلْ‌لِوَلِیِّـکـَـ‌الْفَـرَج🥀} 🌹@khadem_mayamey🌹
شور اول شب دوم.mp3
11.2M
🥀 🎤حاج سید مجید بنی فاطمه این که از غم تو پیرم... . 🗓انتشار : جمعه ۳۱ مرداد ماه ۱۳۹۹ .🥀🥀🥀 🌹@khadem_mayamey🌹
😍😍😍😍 رمان پر طرفدار و زیبای قدیس 📚📚📖📚📚 🌹@khadem_mayamey🌹
🌼🌼🌼🌼 🌺🌺🌺 🌼🌼 🌺 نامه اش را با درود و سلام به معاویه آغاز کرده و در ادامه نوشته است:( همه در حال آماده شدن برای حمله به شام هستند. جوانان و حتی پیر مردان زیادی از قریش و سایر قبایل عرب مسلح شده‌‌اند. شنیده‌ام از ایران و مصر نیز افرادی به علی پیوسته‌اند. گمان کنم سپاهیان علی به بیش از ۱۰۰ هزار تن برسند. علی و یارانش با ایراد خطبه های آتشین حکومت شام را آماج حملات خود قرار داده و معاویه را مردی فاسد می خوانند . علی در یکی از خطبه هایش درباره ی جنگ با شامیان گفت:( من بارها جنگ با معاویه را بررسی کرده‌ام و پشت و روی آن را سنجیده ام. دیدم راهی جز پیکار نیست و اگر تصور می کنید در جنگ با شامیان تردید دارم، به خدا سوگند هر روزی که جنگ را به تأخیر می اندازم، برای آن است که آن را آرزو دارم عده ای از آنها به ما ملحق شوند و هدایت گردند و در لابه لای تاریکی‌ها نور مرا نگریسته و به سوی من بشتابند که این برای من از کشتار آنان در راه گمراهی بهتر است..... ای مردم! از فتنه های دنیا دوری گزینید. همانا آغاز پدید آمدن فتنه‌ها هواپرستی و بدعت گذاری در احکام آسمان است. اگر باطل با حق مخلوط نمی شد، حق بر طالبان حق پوشیده نمی‌ماند و اگر حق از باطل جدا و خالص می‌گشت ، زبان دشمنان قطع می گردید. آنها قسمتی از حق قسمتی از باطل را می‌گیرند و به هم می آمیزند.... ای مردم ! به ریسمان الهی چنگ بزنید و با اتکای او در راه او جهاد کنید و با دشمنان حق و حقیقت پیکار کنید. هر کس از خدا خیرخواهی طلبد، توفیق یابد و آن کس که سخنان خدا را راهنمایی خود قرار دهد به راست ترین راه هدایت شود. پس همانا همسایه ی خدا در امان و دشمن خدا ترسان است. آن کس که عظمت خدا را می شناسد سزاوار نیست خود را بزرگ جلوه دهد پس بلندی ارزش کسانی که بزرگی پروردگار را می‌دانند، در این است که در برابر او فروتنی کنند و سلامت آنان که میدانند قدرت خدا چه اندازه می باشد در این است که در برابر فرمانش تسلیم باشند. هرگز به پیمان قرآن وفادار نخواهید بود، مگر آنکه پیمان شکنان را بشناسید. و هرگز به قرآن چنگ نمیزنید.) 🌸🌸🌸🌸 ..... 🌹@khadem_mayamey🌹
🌼🌼🌼🌼 🌺🌺🌺 🌼🌼 🌺 آخرین نامه متعلق به ابراهیم شامی است ؛ او نوشته است افرادی از یاران علی و مردم کوفه، معاویه را دشنام می دهند و لعن می کنند . روزی که عده‌ای در محضر علی بودند، یکی از یاران او معاویه را دشنام داد ‌. علی برافروخته گردید و گفت:( بس کنید!) گفتند:( یا امیرالمومنین! آیا ما بر حق نیستیم؟) علی گفت :(چرا شما برحقید.) پرسیدند:( آیا آنان باطل نیستند ؟) علی پاسخ داد:( چرا آنان باطلند.) گفتند:( پس چرا ما را از دشنام دادن به آنان منع می کنید در حالی که آنان پیوسته ما و شما را لعن می کنند و دشنام میدهند ؟) علی گفت :(دوست ندارم شما لعنت کننده و دشنام دهنده باشید . دلها و دهان های خود را از آنچه خداوند نمی پسندد، پاک کنید . دشنام هایی که به من می دهند، با دشنام پاسخ ندهید . به خدا سوگند آنها کور دلند و حقایق را نمی بینند . من از پیشتازان لشکر اسلام بودم ، تا آنجا که صفوف کفر و شرک تار و مار شد. هرگز ناتوان نشدند و نترسیدم . هم اکنون نیز همان راه را می روم . پرده ی باطل را می شکافم تا حق را از پهلوی آن بیرون آورم. به جای لعن و دشنام دعا کنید ، از خدا درخواست پیروزی و رستگاری نمایید . میان شماو او پرده و مانعی نیست و دری به روی شما بسته نمی گردد....) نکته جالب توجه اینکه علی کراراً برای یاران خود، پیرامون خدا سخنانی از این دست می گوید و اعتقاد دارد که برندگان واقعی جنگ، تقوا پیشگان هستند، نه دورویان و دروغگویان. والسلام. این نامه‌ها را عیناً در مکتوب خود نوشتم تا آیندگان بدانند که حق و حقیقت، در میدان‌های جنگ معین می‌شود و حقیقت یعنی قدرت نظامی و سپس مکروحیله. در میدان رزم با موعظه و خدا خدا گفتن نمی شود پیروز میدان جنگ بود. پس ای علی! باش تا در میدان جنگ پاسخ سخنانت را بدهیم. 🌸🌸🌸🌸 ..... 🌹@khadem_mayamey🌹
🌼🌼🌼🌼 🌺🌺🌺 🌼🌼 🌺 کوبش زمان بر طبل جنگ، شتاب می گرفت. معاویه پیش از پیش پر اضطراب و نگران می نمود. وقتی به دیدارش رفتم، عده‌ای از فرماندهان سپاه هم حضور داشتند. همگی لباس رزم پوشیده بودند. پسرانم محمد و عبدالله را هم در جمع آنها دیدم. معاویه تا چشمش به من افتاد، گفت:( خوب شد آمدی عمرو عاص؛ فرماندهان گزارش‌های خوبی از آمادگی سپاه شام دادند.) معاویه روی تخت خلافتش نشسته بود و فرماندهان در مقابلش، در دو ستون ایستاده بودند. از بین آنها عبور کردم و کنار تخت معاویه، روبروی فرماندهان ایستادم. سرم را به طرف معاویه کج کردم و گفتم:( با چنین فرماندهانی، شک ندارم که پیروزی از آن سپاه مقتدر شام است.) با دست به فرماندهان سپاه اشاره کردم و ادامه دادم:( این فرماندهان ،برای جنگیدن با سپاه کوفه انگیزه فراوانی دارند؛ به خصوص که خبر می‌رسد در سپاه علی تزلزل فراوانی برای جنگیدن وجود دارد .) معاویه پرسید:( آیا اخبار تازه‌ای به دست آورده ای عمرو؟) برای دروغ گفتن تجربه کافی داشتم ، لذا مصمم و محکم پاسخ دادم :(بله، خبر رسیده که در بین یاران علی اختلاف زیادی وجود دارد. برخی از قبایل عرب با این که با علی بیعت کرده اند، اما از جنگ با شامیان سر باز می‌زنند و این جنگ را برادرکشی می‌دانند. علی برای جلب رضایت مردم و شرکت دادن آنها در جنگ، سخت در مضیغه است. با این وجود ، با اندک سپاهیان کوفه را ترک نموده است.) برق شادی در نگاه معاویه درخشید. اُریب نگاهم کرد و آهسته در گوشم گفت:( این حرف‌ها را به راستی گفتی یا....) دستم را روی دستش گذاشتم سرم را به گوشش نزدیک کردم و گفتم:( بگذار به فرماندهانت روحیه بدهم.) سپس به فرماندهان گفتم:( ما دو روز دیگر شام را ترک خواهیم کرد. باید جنگ ما با علی در بیرون از شهر باشد.) وقتی صحبتم با فرماندهان تمام شد ، او آنها را.... 🌸🌸🌸🌸 ..... 🌹@khadem_mayamey🌹
🌼🌼🌼🌼 🌺🌺🌺 🌼🌼 🌺 کشیش آخرین برگ از کاغذ پاپیروس را روی اوراق دیگر گذاشت. چند ورق بعدی ، ورق های پوستی بودند که با خطی زیبا تر از خط عمرو عاص نوشته شده بود . فکر کرد او ادامه مطالب را روی پوست نوشته است، اما با مطالعه چند سطر از نوشته‌ها پی برد که نویسنده آنها شخص دیگری است . به اوراق دیگر کتاب هم نگاه کرد تا شاید ادامه نوشته های عمرو عاص را پیدا کند، اما با ناامیدی عینکش را برداشت و کمرش را راست کرد. به ساعت دیواری چشم دوخت. احساس خستگی و خواب آلودگی می کرد. فکر کرد به پایان رسیدن نوشته‌های عمرو عاص شاید به دلیل آغاز جنگی باشد از آن سخن می گفت. خمیازه کشید و از جا برخاست. 🌸🌸🌸🌸 ..... 🌹@khadem_mayamey🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✋🌸 😢⇩ •{💔اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌸🍃}• ╔══❥●•➘ʝօɨռ❀══╗ 🌼@khadem_mayamey🌼 ╚══❥●•➚ʝօɨռ❀══╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا