eitaa logo
⚘هادیان نور خواهران شهرستان میامی ⚘
70 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
803 ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
••• نمےدانم این شهیـد را چگونه مےشود توصیف ڪرد گاهے عارفـ ، گاهی فیلسوفــ گاهی دانشمند، گاهے فرمانـده گاه عاشـــق ، گاه نقاّش ... ولے هر ڪہ بـود، دیگر ماننـدش نخواهد آمد ... 🥀 🌹@khadem_mayamey🌹
خدا بود و دیگر هیچ نبود.pdf
حجم: 574K
📚 کتاب «خدا و دیگر هیچ» • زندگینامه و یادداشت‌های شهید دکتر مصطفی چمران در زمان تحصیل در آمریکا... 🌹@khadem_mayamey🌹
خاطره‌ای از شهید مصطفی چمران به روایت همسر 🔸یادم می‌آید مادرم به سختی مریض و در بیمارستان بستری بود. به اصرار مصطفی تا آخرین روز در کنار مادرم و در بیمارستان ماندم. او هر روز برای عیادت به بیمارستان می‌آمد. 🔸مادرم می‌گفت: همسرت را به خانه ببر. ولی او قبول نمی‌کرد و می‌گفت: باید پیش شما بماند و از شما پرستاری کند. بعد از مرخص شدن مادرم از بیمارستان، وقتی مصطفی به دنبالم آمد و سوار ماشین شدم تا به خانه خودمان برویم، مصطفی دست‌های مرا گرفت و بوسید و گریه کرد و گفت: از تو بسیار ممنونم که از مادرت مراقبت کردی. 🔸با تعجب به او گفتم: کسی که از او مراقبت کردم مادر من بود، نه مادر شما... چرا تشکر می‌کنی؟! او در جواب گفت: این دست‌ها که به مادر خدمت می‌کنند برای من مقدس است. دستی که برای مادر خیر نداشته باشد برای هیچ کس خیر ندارد و احسان به پدر و مادر دستور خداوند است. 🌹@khadem_mayamey🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✋🌸 😢⇩ •{💔اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌸🍃}• ╔══❥●•➘ʝօɨռ❀══╗ 🌼@khadem_mayamey🌼 ╚══❥●•➚ʝօɨռ❀══╝
🌙•° یڪ خیاباݧ است؛ ڪاشے هایَش از شعر و غزل ..•°🍃 🌹@khadem_mayamey🌹
میگفت: من یک چیزی فهمیده ام ...! خداشهادت را ؛ همیشه به آدم هایی داده که در کار، سختکوش بوده اند ...!🌱 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🌹@khadem_mayamey🌹
『🌱✨ . • +گفــت:اصــل‌بـده!😁 -گفتـم:مـادرم کنیز ‌ربـاب... بـابـام‌ هم غلام عبــاس... برادرم غلامــ علے اکبر... خودمم کنیــز زینـــب...(★_★) مــا اصل و نصبمــون غلامــ در خــونه حسـینهــ... جــد در جــدمون‌نــوکرش‌بــودن. غلامـ خانـه زادشیــم...☺️ +گفــت: تُ دنیــا چے دارے؟😃 -گفتــم:یــه چادر که رنگــش مشکیــه چــون تا ابد عــزادار حسیـنِ و یه سَر که اگــه لایق بــاشــه افتاده زیــر پــاشون...🙂 +خندید و گفتــ:روانے خدا شفات بده😂 -گفتــم:بیمارِ حسیــنم شــفا نمیخــوام و جــــزحسیـ♥️ـــــن و کربـ✨ــــلا از خــ😍ـدا چیــزے نمیخوام...(((: 🌹@khadem_mayamey🌹
خیلے حضرا زهرا(س)رو دوست داشت.یه شب دیدم صداے ناله از اتاقش بلند شد با نگرانے رفتم سراغش دیدم پاهاش رو تو شڪمش جمع ڪرده،دستشُ روے پهلوش گذاشته و از درد دور خودش مےپیچه.💔🥀 بلندهم داد مےزد:"آخ پهلوم...آخپهلو..." چنددقیقه بعد آروم شد.گفتم:چته مادر؟چےشده؟! گفت:" مادرجان،از خدا خواستم دردے ڪه حضرت زهرا(س)بین در و دیوار ڪشید رو بهم بچشونه الان بهم نشون داد...😭😔 خیلےدرد داشت مادر...خیلے😭" علمداد 🌹@khadem_mayamey🌹