eitaa logo
⚘هادیان نور خواهران شهرستان میامی ⚘
76 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
803 ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
خــ💫ـــدا☘ باورنمی‌کنم‌کہ‌هیچگاه‌خدابہ‌ما بگوید: نه! خداسہ‌گزینہ‌دارد: آری☺️ باشہ‌ولی‌الان‌نه😇 من‌پیشنهادبهتری‌برایت‌دارم😍 فقط‌صبورباش.😉 🌈🌟🌈🌟🌈🌟 I don't believe that God ever tells us "no". He has three options. Yes, not right now, or I have something better in mind. Just be patient. 🌹@khadem_mayamey🌹
۲۳ مرداد ۱۳۹۹
🥀 . شنیده‌ام‌مے‌گویند: صدباراگرتوبه‌شڪستۍ‌بازآے من‌ِآواره‌ڪه ارباب‌شڪستم چـه‌ڪنم؟ 💔🍃 🌹@khadem_mayamey🌹
۲۳ مرداد ۱۳۹۹
•°♡°• ♥️ سخت است ولی همیشه برسردارم... من چادریَم نشانِ برتردارم.. بگذارهرکه هرچه خواهدگوید؛ من ارثیهء حَضرتِ مادردارم...😌🌱 :) 🌹@khadem_mayamey🌹
۲۳ مرداد ۱۳۹۹
خنده هایشان هم زیبا بود😍 رنگ و بوی بهشت به همراه داشت🌹 حتی خنده هایشان هم به گناه آلوده نمیشد و حلال ترین لبخند ها بود😊😌 😇😇😇 ⭐️⭐️🌈⭐️⭐️ 😇 🌹@khadem_mayamey🌹
۲۳ مرداد ۱۳۹۹
⚘هادیان نور خواهران شهرستان میامی ⚘
خنده هایشان هم زیبا بود😍 رنگ و بوی بهشت به همراه داشت🌹 حتی خنده هایشان هم به گناه آلوده نمیشد و حلال
اسلام در خطر است بچه‌های گردان دور یک نفر جمع شده بودند و بر تعداد آنها هم اضافه می‌شد. مشکوک شدم من هم به طرفشان رفتم تا علت را جویا شوم. دیدم رزمنده‌ای دارد می‌گوید: «اگر به من پایانی ندهید بی اجازه به اهواز می‌روم.» پرسیدم :‌ «چی شده؟ قضیه چیه؟» همان رزمنده گفت: «به من گفتند برو جبهه، اسلام در خطر است. آمدم اینجا می‌بینم جانم در خطر است!!.» 😂😂😂😂 🌹@khadem_mayamey🌹
۲۳ مرداد ۱۳۹۹
رزق روح و جان 💫✨ روح خودتان را صیقل دهید گلچین بهترین اهنگ ها و کلیپ ها 🎧 🎼 🌹@khadem_mayamey🌹
۲۳ مرداد ۱۳۹۹
mohamadrezataheri-@yaa_hossein.mp3
17.29M
🎵باتو پیمان بستم علی ولی الله 🎙محمدرضا 😍🌺😍🌺 🌹@khadem_mayamey🌹
۲۳ مرداد ۱۳۹۹
4_5949402674242781781.mp3
6.99M
💐 با یاد تو صبحمو آغاز می کنم 💐روزه مو با نام تو باز می کنم 🎤 {🍀إِلهی‌بِأَمِیرِالمُؤمِنین🍀}‌ {🌸عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکـَـ‌الْفَرَج🌸} 🌹@khadem_mayamey🌹
۲۳ مرداد ۱۳۹۹
😍😍😍😍 رمان پر طرفدار و زیبای قدیس 📚📚📖📚📚 🌹@khadem_mayamey🌹
۲۳ مرداد ۱۳۹۹
⚘هادیان نور خواهران شهرستان میامی ⚘
کتاب قدیس کتابی که با توجه به زندگی یک کشیش مسیحی که با ورود کتاب اسمانی قران به زندگیش متحول میشود
🌼🌼🌼🌼 🌺🌺🌺 🌼🌼 🌺 عبدالله رو به محمد گفت:( خودت هم میدانی که این حرف‌ها دروغ است. عثمان به دست عده‌ای از مصریان به قتل رسید .حتی علی سعی کرد جلوی آنها را بگیرد .از سویی، پدر خواهان به قتل رسیدن عثمان بود. همه می دانند پدر از مخالفان عثمان بوده است. حال چگونه می‌تواند در خونخواهی قتل عثمان در کنار معاویه قرار گیرد؟!) بعد رو به من پرسید:( پدر! مگر شما دشمن عثمان نبودید؟ از وقتی شما را از امارت مصر برکنار کرد، بارها شنیدم که او را دشمن خود می خواندید. آیا درست است که در خونخواهی عثمان با علی بجنگید؟ معاویه پسر عموی عثمان است و فرق چندانی با او ندارد. وقتی از هوش و تجربه و زیرکی تو بهره جست، تو را مثل هسته ای تلخ، تف خواهد کرد. بارها شنیدم که میگفتی:( معاویه همچون فیلی است که خرطومش برای جلب منافع شخصی اش دراز است.پس بدان که دعوت او از تو بوی دین خواهی و حق جویی نمی دهد. او تو را می خواهد تا از این مهلکه ای که درست کرده، نجات یابد و ممکن است تو را نیز با خود ساقط کند و ....) محمد حرف او را برید و گفت :( شرایط، این همه ناامید کننده نیست که عبدالله میگوید. علی جرات نخواهد کرد به شام حمله کند. معاویه در آنجا قدرتمند است. پدر را همه به زیرکی می شناسند. اتحاد پدر با معاویه، باعث شکست علی خواهد شد. آن وقت هنگامی که معاویه خلیفه مسلمین شود ، هم پدر ، هم من و هم عبدالله بهره مند خواهیم شد . من به کمتر از حکومت مدینه تن نخواهم داد.) محمد که خندید، موجی از شیطنت در چشمانش، مرا به وجد آورد .محمد شبیه جوانی های خودم است؛ فزون خواه و زیرک ، حرف هایش بیشتر از سخنان عبدالله به دلم می نشیند. عبدالله عافیت طلب است و به آن چه دارد راضی است . گمان می کردم حق با محمد است.) 🌸🌸🌸🌸 ..... 🌹@khadem_mayamey🌹
۲۳ مرداد ۱۳۹۹
🌼🌼🌼🌼 🌺🌺🌺 🌼🌼 🌺 عبدالله گفت :( پدر ! می دانی که علی، پسر عمو و داماد پیامبر است. در دامان پیامبر بزرگ شده و اولین کسی است که به اسلام ایمان آورده. ماجرای غدیر که پیامبر، علی را به جانشینی خود برگزید، فراموش نشده است. پس، جز شامیان که از علی دورند و او را نمی‌شناسند ، کسی حرف‌های معاویه را باور نخواهد کرد. تو را هم که همه می دانند رابطه ات با عثمان چگونه بوده است . آیا باز هم می خواهی در کنار معاویه باشی؟) محمد در جواب عبدالله گفت:( تو از سیاست چیزی نمی دانی عبدالله هرچند حرفهایی درست است، اما مردم آنگونه فکر می‌کنند که رهبرانشان می‌خواهند . معاویه امروز به پدر نیاز دارد. مگر نشنیدی که او پدر را روباهی میخواند که قادر است با حیله گری ، به دهان شیری برود و باز گردد. اگر پدر با علی بیعت کند، او هیچ پست و مقامی به پدر نخواهد داد ؛ اما اگر پدر در کنار معاویه باشد و معاویه هم بر علی پیروز شود ، او را حاکم مصر خواهد کرد . مگر نشنیدی که علی در جنگ بصره چه کرد؟ او حتی طلحه و زبیر را که با او به طمع گرفتن مقامی بیعت کرده بودند، از خود راند و گفت که حکومت اسلامی ارثی نیست که به کسی واگذار شود. پس بهتر است که پدر به نزد معاویه برود و در کنار او باشد .) عبدالله رو به من گفت :( اما نظر من این است که در خانه ات بنشینی و نظاره کنی کار علی و معاویه به کجا می‌انجامد. اگر علی پیروز شد ، تو در سایه عفو و عدل او زندگی خواهی کرد و اگر معاویه به پیروزی رسید ، او از تو بی نیاز نخواهد بود.) محمد خواست حرفی بزند ، با دست به او اشاره کردم چیزی نگوید. 🌸🌸🌸🌸 ..... 🌹@khadem_mayamey🌹
۲۳ مرداد ۱۳۹۹
🌼🌼🌼🌼 🌺🌺🌺 🌼🌼 🌺 رو به آن دو گفتم :(حرف هایتان را شنیدم. تصمیم گرفته‌ام به شام بروم و در کنار معاویه باشم. اگر او بر علی پیروز شد، حکومت مصر از آن من خواهد شد و شما پسرانم را نیز به حکومت ناحیه ای خواهم گمارد، اما اگر معاویه شکست بخورد ، علی کسی نیست که از ما انتقام بگیرد. پس آماده شوید تا به سوی شام حرکت کنیم.) کاخ معاویه در مرکز شهر جلوه خاصی داشت. مردکِ جهان دوست، چه کاخ جانسوزی ساخته بود. پیامبر اسلام که خود را مدافع محرومان جامعه می‌دانست ، در خواب هم نمی دید که روزی یکی از حاکمان حکومت اسلامی اش، کاخی چون پادشاهان ایران برم بسازد. از صحن وسیع و سالن های بزرگ و مریرین کاخ گذشتم و وارد سالن شدم که معماری رومی اش و رنگ های متنوعش، هوش از سر می ربود . معاویه در انتهای سالن روی تخت فرمانروایی اش نشسته بود. از روی فرش قرمز باریک ابریشمی عبور کردم و به او رسیدم. کمر راست کردم و سینه فراخ نمودم تا ابهت گذشته را به رخش بکشم؛ تا بداند کم کسی را فرا نخوانده است. مرا در کنار خود نشاند و دستور داد همه سالن را ترک کنند . من ماندم و او، او ماند و دلشوره هایش که سعی می کرد در پشت لبخند ساختگی اش پنهان کند. گفت:( می دانستم می آیی عمروعاص! تو روباه پیر را خوب می شناسم؛ بوی طعمه را از فرسنگ ها راه تشخیص می دهی.) گفتم :(گمان نکنم در راهی که پیش گرفته ای طعمه ای باشد .چه بسا ممکن است ما خود طعمه ای باشیم برای دهان شیری چون علی . من آمده ام تا اگر مرگی برای دوست دیرینه ام رقم بخورد، پیش از او خودم را در دهان شیر بیاندازم که از او پیرترم و مستحق تر برای مردن.) 🌸🌸🌸🌸 ..... 🌹@khadem_mayamey🌹
۲۳ مرداد ۱۳۹۹