eitaa logo
خـادم الـشهدا 🇵🇸 .
1هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
1.8هزار ویدیو
88 فایل
﷽ • -سلا‌م‌برآن‌هایی‌که‌رفتندتا‌بمانند ونماندندتابمیرند . . .🌿(: ــــ امروزکار تجلیل از شهــدا وحفظ یاد گرامی این عزیزان یک فریضه است -حضرت‌آقـٰـا- ــــ جهت‌نظرات‌وپیشنهادات ➺ @shahidgomnam8 آیدی‌پیج اینستاگرام قرارگاه:👇👇 ➺ khadem_shohadajahrom
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃💚 ڪاش اسم تو آخرین ڪلامم باشد پروانہ شدن حُسن ختامم باشد مانند ڪبوترانِ در خون خفتہ عنوان قبل نامم باشد 😍🌹 📌شهادت فقط مخصوص آقایان نیست👌 ... 👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ @khadem_shohadajahrom
❁﷽❁ قسمت ما که نشد کرب و بلایت عرفه اربعین کاش به دیدار تو نائل بشویم @khadem_shohadajahrom 🌸 🍂🌸🍃 🍃🍂🌸🍃🍂🌸 ✨🍃🍂🌸🍃🍂🌸🍃✨
『💚͜͡🌹』 می گفت : هر چقدر به بالای قله ی ظهور نزدیک می شیم، هوا کم می شه...!!! دیگه به شش هر کسی نمیسازه...! بی هوا میخرن، بی هوا می برن، بی هوا میاد!!! خیلی حواستونو جمع کنید؛ میزان هوای نفــس... :) ... :)💔
همـہ مے گویند:خــوش بحـال فلانے شد اما هیچ ڪس حواســــش نیست ڪه فلانے براۍشهید شدن شهیـد را یاد ڱرفت.🙂🌱 ❤️ شهیدمحسن‌حججے ❤️ @khadem_shohadajahrom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❁﷽❁ ای دیدنت بهانه ترین خواهش دلم فکری بکن برای من و آتش دلم ... دست ادب به سینه ی بیتاب میزنم صبحت بخیر حضرت آرامش دلم... @khadem_shohadajahrom 🌸 🍂🌸🍃 🍃🍂🌸🍃🍂🌸 ✨🍃🍂🌸🍃🍂🌸🍃✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺شهید «عباس بابایی» سال ۱۳۶۶ برای زیارت خانه خدا و همراه همسرش انتخاب شد؛ اما همسرش را راهی کرد و خود چند روز بعد یعنی ۱۵ مرداد مصادف با عید قربان، به دیدار معبود خود شتافت. @khadem_shohadajahrom
ماجرای احترام ژنرال آمریکایی به عباس بابایی شهید بابایی در بخشی از خاطرات خود در مورد تحصیلات خلبانی‌اش گفته بود: «دوره خلبانی ما در آمریکا تمام شده بود، اما به خاطر گزارشاتی که در پرونده خدمتم درج شده بود، تکلیفم روشن نبود و به من گواهینامه نمی‌دادند، تا این که روزی به دفتر مسئول دانشکده، که یک ژنرال آمریکایی بود، احضار شدم. به اتاقش رفتم و احترام گذاشتم. او از من خواست که بنشینم. پرونده من در جلو او، روی میز بود، ژنرال آخرین فردی بود که می‌بایستی نسبت به قبول و یا رد شدنم اظهار نظر می‌کرد. او پرسش‌هایی کرد که من پاسخش را دادم. از سؤال های ژنرال بر می‌آمد که نظر خوشی نسبت به من ندارد. این ملاقات ارتباط مستقیمی با آبرو و حیثیت من داشت، زیرا احساس می‌کردم که رنج دو سال دوری از خانواده و شوق برنامه‌هایی که برای زندگی آینده‌ام در دل داشتم، همه در یک لحظه در حال محو و نابودی است و باید دست خالی و بدون دریافت گواهینامه خلبانی به ایران برگردم. در همین فکر بودم که در اتاق به صدا در آمد و شخصی اجازه خواست تا داخل شود. او ضمن احترام، از ژنرال خواست تا برای کار مهمی به خارج از اتاق برود با رفتن ژنرال، من لحظاتی را در اتاق تنها ماندم. به ساعتم نگاه کردم، وقت نماز ظهر بود. با خود گفتم، کاش در اینجا نبودم و می‌توانستم نماز را اول وقت بخوانم. انتظارم برای آمدن ژنرال طولانی شد. گفتم که هیچ کار مهمی بالاتر از نماز نیست، همین جا نماز را می‌خوانم. ان‌شاءالله تا نمازم تمام شود، او نخواهد آمد. به گوشه‌ای از اتاق رفتم و روزنامه‌ای را که همراه داشتم به زمین انداختم و مشغول نماز شدم. در حال خواندن نماز بودم که متوجه شدم ژنرال وارد اتاق شده است. با خود گفتم چه کنم؟ نماز را ادامه بدهم یا بشکنم؟ بالاخره گفتم، نمازم را ادامه می‌دهم، هر چه خدا بخواهد همان خواهد شد. سرانجام نماز را تمام کردم و در حالی که بر روی صندلی می‌نشستم از ژنرال معذرت‌خواهی کردم. ژنرال پس از چند لحظه سکوت نگاه معناداری به من کرد و گفت: چه می‌کردی؟ گفتم: عبادت می‌کردم. گفت: بیشتر توضیح بده. گفتم: در دین ما دستور بر این است که در ساعت‌های معین از شبانه روز باید با خداوند به نیایش بپردازیم و در این ساعات زمان آن فرا رسیده بود، من هم از نبودن شما در اتاق استفاده کردم و این واجب دینی را انجام دادم. ژنرال با توضیحات من سری تکان داد و گفت: همه این مطالبی که در پرونده تو آمده مثل این که راجع به همین کارهاست. این طور نیست؟ پاسخ دادم: آری همین‌طور است. او لبخندی زد. از نوع نگاهش پیدا بود که از صداقت و پای‌بندی من به سنت و فرهنگ و رنگ نباختنم در برابر تجدد جامعه آمریکا خوشش آمده است. با چهره‌ای بشاش خود نویس را از جیبش بیرون آورد و پرونده‌ام را امضا کرد. سپس با حالتی احترام‌آمیز از جا برخاست و دستش را به سوی من دراز کرد و گفت: به شما تبریک می‌گویم. شما قبول شدید. برای شما آرزوی موفقیت دارم. من هم متقابلاً از او تشکر کردم. احترام گذاشتم و از اتاق خارج شدم. آن روز به اولین محل خلوتی که رسیدم به پاس این نعمت بزرگی که خداوند به من عطا کرده بود، دو رکعت نماز شکر خواندم». @khadem_shohadajahrom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نفس را قربانی کرده‌ای عید قربانی کردن هوای نفس مبارک🌹 دلتنگ راهیان نور💔🍃 ... 👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ @khadem_shohadajahrom
عید قربان مبارک🌷 ✳️ طرح قربانی 🔰 حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام: اگر مردم می‌دانستند در قربانی (چه آثار و برکاتی) است، قطعاً قرض کرده و قربانی می‌کردند. 🔸 با کریمان کارها دشوار نیست😍 این دریای محبتی که به وسعت دلهای مهربان شماست❣ و اگر توفیق و محبتی هست از اتصال به چشمه ی جوشانِ فیضِ امام غائب از نظر و حاضر و ناظر به احوالات ماست🌿 قربانی 🌙 با کمک دل های دریاییِ شما و خیرین محترم انجام شد🤝 تهیه، ذبح، آماده، تمیز و بسته بندی شدند و توزیع شد😊 🔶 آدرس ما در پیام رسان ایتا: @khadem_shohadajahrom
❁﷽❁ زیارتت همه ایام سال پرفیض است ولی مرا بطلب بیشتر @khadem_shohadajahrom 🌸 🍂🌸🍃 🍃🍂🌸🍃🍂🌸 ✨🍃🍂🌸🍃🍂🌸🍃✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روحمان از بین رفته، سرگرم بازیچه دنیاییم، 🌹"الَذِینَ هُمْ فی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ" ما هستیم! مُرده‌ام، تو مرا دوباره حیات ببخش، خوابم، تو بیدارم کن. خدایا! به حُرمت پای خسته‌ی رقیه(سلام الله علیها) به حرمت نگاه خسته‌ی زینب(سلام الله علیها) به حرمت چشمان نگران حضرت‌ولیعصر(ارواحنافداه) به ما حرکت بده.. ❤️ شهیدعباس‌دانشگر ❤️ @khadem_shohadajahrom
🌹🕊🌹🕊🌹 بوی عطر عجیبی داشت. نام عطر را که میپرسیدیم جواب سر بالا میداد. 🌹شهید که شد در وصیت‌نامه‌اش نوشته بود: به خدا قسم هیچ گاه عطری به خود نزدم. هر وقت خواستم معطر بشم، از ته دل میگفتم: "السلام‌علیک‌یا‌اباعبدالله‌الحسین‌" ❤️ شهیدحسینعلی اکبری ❤️ @khadem_shohadajahrom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❁﷽❁ دردم فراقتان و دوا کربلایتان .. از دوریِ ضریح تو بیمار می‌شوم @khadem_shohadajahrom 🌸 🍂🌸🍃 🍃🍂🌸🍃🍂🌸 ✨🍃🍂🌸🍃🍂🌸🍃✨
❁﷽❁ جمعہ‌ها‌شرح‌دلم‌یک‌غزل‌کوتاه‌است کہ‌ردیفش‌همہ‌دلتنگ‌توام‌می‌آید... @khadem_shohadajahrom 🌸 🍂🌸🍃 🍃🍂🌸🍃🍂🌸 ✨🍃🍂🌸🍃🍂🌸🍃✨