eitaa logo
خـادم الـشهدا 🇵🇸 .
1.1هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
2.2هزار ویدیو
95 فایل
﷽ • -سلا‌م‌برآن‌هایی‌که‌رفتندتا‌بمانند ونماندندتابمیرند . . .🌿(: ــــ امروزکار تجلیل از شهــدا وحفظ یاد گرامی این عزیزان یک فریضه است -حضرت‌آقـٰـا- ــــ جهت‌نظرات‌وپیشنهادات ➺ @shahidgomnam8 آیدی‌پیج اینستاگرام قرارگاه:👇👇 ➺ khadem_shohadajahrom
مشاهده در ایتا
دانلود
جلال کوشا •~ ...مواظب حرکات تفاله های منافقین که هر روز به لباسی جدید ممکن است ظاهر شوند باشید و وحدت را حفظ کنید . @khadem_shohadajahrom
علی اکبر رحمانیان ~.....برای همین نماز و خدا داریم می‌جنگیم @khadem_shohadajahrom
قسمتی از وصیت نامه مدافع حرم ایمان خزاعی نژاد ○....~ اگر رزمندگان ما سوریه نرفته بودند .. چه زیبا گذر زمان ثابت کرد🌱 @khadem_shohadajahrom
قسمتی از وصیت نامه مهدی مهربان ○....~ با امام همراه باشید و او را یاری کنید... شعار هم از یادتان نرود .. کوچکترین شهید غواص 🌱 @khadem_shohadajahrom
عبدالعلی ناظم پور ○....~ معجزه در جبهه به روایت شهید @khadem_shohadajahrom
خـادم الـشهدا 🇵🇸 .
•○🌱 _شهیدی که افسر عراقی به احترامش ایستاد
○~جوان ۲۵ ساله ای که کابوس عراقی ها شده بود در همان روزهای اول جنگ با تدبیر این جوان پُر دل و شجاع، نخستین تک علیه نیروهای متجاوز عراقی شکل گرفت و باعث شد ضمن برهم زدن آرایش نظامی دشمن، آنها را به عقب برانند و ۲۰۰ نفر از نیروهای آنها را اسیر کنند، آنقدر در همان روزها تانک زده بود که به شکارچی تانک مشهور شد دائما نامش از رادیو عراق پخش می‌شد، و با جنگ روانی حساب‌شده‌ای، سعی بر محدود کردن فعالیت ها و انگیزه‌هایش داشتند، ستون پنجم دشمن او را شناسایی کرده بودند و امکانات جاسوسی زیادی به کار برده بودند تا او را شهید یا اسیر کنند . ولی با درایتی که داشت دشمن را ناکام گذاشت، در میان اسرایی که از عراقی ها گرفته بودند، افسری عراقی با درجه سرهنگی به نام عدنان، وقتی وی را برای تخلیه اطلاعات نزد فرمانده منطقه برده بودند ، سرهنگ عراقی با دیدن ستوان ۲۵ ساله ارتش اسلام، به احترام به پا می‌ایستد و از این که او توانسته کابوس افسران عراقی باشد، وی را تحسین می‌کند. _گوشه ای از خاطرات سرلشکر شهید اسماعیل زارعیان جهرمی اسماعیل زارعیان @khadem_shohadajahrom
عبدالخالق غربی تاریخ تولد ۱۳۴۷/۰۳/۰۳ تاریخ شهادت ۱۳۶۶/۰۴/۰۴ در یکی از عملیات ها ۹۰نفر در یک خاکریز ۲۵۰متری بودند و با دشمن میجنگیدند تعداد افراد به ۱۳نفر رسید عبدالخالق ایستاده و بدون کمک ار پی جی شلیک میکرد و میرفت سمت دیگر خاکریز و با تیربار کار میکرد. هربار یه سمت خاکریز میرفت و با اسلحه های مختلف دشمن رو هدف میگرفت عراقی ها گمان میکردند که پشت این خاکریز یک لشکر ۵۰۰نفره هست . ۲۲ساعت مبارزه کردند و این خاک و خاکریز رو از دست ندادند وقتی تیر خورد توی زانوی عبدالخالق بهش گفتن بیا ببریمت درمانگاه قبول نکرد با یک چفیه زانوش رو بست و مقاومت کرد اما وقتی خمپاره زدند درست زیر شکمش خورد و دیگر نتوانست مقاومت کند اورا در آمبولانس گذاشتند پوتین پایش نبود همش یا حسین میگفت،میگفت پاهایم سنگین شده . بیست متر بعد از خاکریز آمبولانس را زدند و عبدالخالق شهید شد . راوی:برادر شهید. @khadem_shohadajahrom
86.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨فیلم کوتاه «پوکه ها و بوکه ها» اثر ارزشمند سرکار خانم شیما پور سهم الدین از تولیدات و مستندات کنگره ملی شهدای استان فارس است.✨ 🕊️این مستند درباره رشادت ها و فعالیت های فرهنگی «شهید عبدالرضا مصلی نژاد» است. شهيد عبدالرضا مصلی نژاد در چهاردهم آبان سال 1330 در جهرم دیده به جهان گشود. دوران تحصیلی را در زادگاه خود گذراند و دیپلم فنی را اخذ کرد. سال 56 در رشته مکانیک دانشگاه شيراز پذيرفته شد. پس از يكسال تحصيل در دانشگاه با پيروزي انقلاب و تشكيل سپاه پاسداران وارد سپاه شد . درسال 1359 فعاليت خود را د ر زمینه فيلمبرداري با صدا و سيما آغاز نمود و از بدو تاسيس دفتر خبر جهرم بعنوان فيلمبرداري افتخاري مشغول تهيه فيلمهاي خبري گرديد. پس از شروع جنگ تحميلي ، به عنوان فيلمبردار و رزمنده ، مسئول محور عملياتي ، عازم جبهه‌ گرديد. شهيد مصلي‌نژاد بارها تا سر حد شهادت پيش رفت و چندين بار مجروح و مصدوم گرديد ولی سرانجام در دوم بهمن ماه 65 در عمليات كربلاي 5 مورد اصابت تركش خمپاره قرار گرفت و به فيض شهادت نائل آمد.🕊️ https://eitaa.com/khadem_shohadajahrom
خـادم الـشهدا 🇵🇸 .
•○🌱 _شهیدی که افسر عراقی به احترامش ایستاد
○~🌱 ~○خرمشهر، ما بر‌می‌گردیم روزهای خرمشهری جنگ، پس از ۳۴ روز جنگ و گریز و مقاومت، سرانجام در روز چهارم آبان، با دستور عقب‌نشینی به پایان رسید ،شهید زارعیان در حالی که گریه می کرد، می‌گوید:" چرا باید خرمشهر سقوط کند" و حاضر به ترک شهر نمی شود . یکی از همرزمانش می‌گوید:" وقتی به اسماعیل گفتم باید برویم، صدای گریه‌اش بلندتر شد. او را آرام کردم و از او خواستم با ما بیاید. همچنین گفتم: ما هر کاری که از دستمان بر‌می‌آمد، انجام دادیم؛ اما او گفت: "اینجا کاری دارم که پس از انجام آن می‌آیم" از او جدا شدیم و خودمان را به آن طرف کارون رساندیم، تقریبا یقین داشتیم که با تسلط عراقی‌ها به شهر خرمشهر، وی یا شهید خواهد شد یا اسیر؛ اما پس از ساعاتی وقتی او را سرتاپا خیس دیدم، تعجب کردم، به طرفش دویدم و حالش را پرسیدم. معلوم بود شناکنان عرض رودخانه را طی کرده و به این سمت آمده، _چرا با ما نیامدی ؟ گفت؛ "رفتم مقداری رنگ پیدا کردم و روی یکی از دیوارهای شهر نوشتم خرمشهر، ما بر‌می‌گردیم، بعد آمدم". _ اسماعیل زارعیان جهرمی @khadem_shohadajahrom
شهید علی اکبر رحیم خانلی تاریخ تولد۱۳۴۵/۲/۲ تاریخ شهادت۱۳۶۶/۳/۱۵ چند روزی محاصره شده بودند و آب برای خوردن نداشتند چند متر اونطرف تر مقداری آب باران جمع شده بود و بشدت در دید دشمن قرار داشت هر کسی سمت آب میرفت بهش شلیک میکردند . علی اکبر بعد از چند روز از فرمانده اجازه میگیره که بره آب بیاره،فرمانده اجازه نمیده و میگه قطعا شهید میشی ،علی اکبر میگه یا شهید میشم یا آب میارم و میرسونم به بچه ها. به محض رسیدن به نزدیکی آب عراقی ها بهش شلیک میکنند،دو الی سه روز پیکر علی اکبر زیر آفتاب میمونه چون کسی نمیتونسته بره سمت آب. بعد از چند روز نیم خیز،نیم خیز پیکرش رو به عقب برمیگردونند. علی‌اکبر رحیم خانلی @khadem_shohadajahrom
11.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تابستان سال قبل با دوستان خادم دیدار مادر شهید حسین علیان (قطب آباد) رفتیم ، دیشب مادر بزرگوار شهید به پسر شهیدش پیوست 🌱 @khadem_shohadajahrom