eitaa logo
°•ܩَـبـ‌هُـوت•°
20 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
2هزار ویدیو
27 فایل
. ﷽ - *♥️و‌خداۍ‌ِلبخند‌هاۍِاز‌تہ‌ِدل؛ نه‌دنبال‌ِمحبوبیتیم‌نه‌پی‌ِاسم و رَسم! به دنبال‌ثانیه‌ای‌حال‌خوب))؛ خبرازآمدنت من که ندارم توولی جانِ من تانفسی مانده؛ خودت را برسان(((: #سنگر_سربازان_امام_زمان تولدمون¹'¹'¹⁴۰۰ کپی؟با فور قشنگتره:)))))))
مشاهده در ایتا
دانلود
enc_16621540446785828383156.mp3
8.83M
هیئت دهه نودی ها ابوذر روحی آقای من💔 🖇🌱@Wertyubjrjf
1411718915_-211584.mp3
5.78M
📝 متن : آرامش من 🎙با نوای : محمد حسین پویانفر 🖇🌱@Wertyubjrjf
Mohammad Hossein Poyanfar - Eshgh Bi Tekrari (128).mp3
2.71M
📝متن :عشق بی تکراری 🎙بانوای : محمد حسین پویانفر 🖇🌱@Wertyubjrjf
4_5811946377692843192.mp3
10.33M
📝 متن : لحظه دیدار 🎙با نوای : محمد حسین پویانفر 🖇🌱@Wertyubjrjf
Mohammad Hossein Poyanfar - Eshgh Yani Be To Residan.mp3
3.52M
📝 متن : عشق یعنی به تو رسیدن 🎙 با نوای : محمد حسین پویانفر 🖇🌱@Wertyubjrjf
هدایت شده از ❤️ دخترونه خاص ❤️
شرمنده میشم وقتی نمیتوانم جوابی به بیقراری هایش بدهم😔
یہ‌جا‌حـاج‌اسماعیل‌دولابۍ‌میگه: باید‌دل‌رو‌مشغول‌خـدا‌ڪرد‌ و‌دست‌رو‌مشغول‌ڪار‌دنیا! اما‌بالعڪس‌کسانێ‌هستند‌ظـاهرشان‌ مشغول‌نماز‌‌وعبادت ولۍ‌دلشان‌مشغـول‌یاد‌و‌فکردنیا...
برگه ی امتحان📑 +سرکلاس استاد از دانشجویان پرسید:🤔 +این روزها شهدای زیادی رو پیدا میکنن و میارن ایران...😐 +به نظرنتون کارخوبیه⁉️🤔 +کیا موافقن؟؟؟ ✅۲نفر +کیامخالف؟؟؟؟ ❌همه به جز ۲نفر _دانشجویان مخالف بودن❕❌😡 _بعضی ها میگفتن: کارناپسندیه....نباید بیارن...😏 _بعضی ها میگفتن: ولمون نمیکنن ...گیر دادن به چهار تا استخوووون... ملت دیوونن❕"😤 _بعضی ها میگفتن: آدم یاد بدبختیاش میفته❕😰 +تا اینکه استاد درس رو شروع کرد ولی خبری از برگه های امتحان جلسه ی قبل نبود...📄 _همه ی سراغ برگه ها رو می گرفتند.🤔 +ولی استاد جواب نمیداد...😐 _یکی از دانشجویان با عصبانیت گفت:استاد برگه هامون رو چیکار کردی❓ _ شما مسئول برگه های ما بودی❓😡😤 +استاد روی تخته ی کلاس نوشت: من مسئول برگه های شما هستم...🤔📝 +استاد گفت: من برگه هاتون رو گم کردم و نمیدونم کجا گذاشتم؟🤔⁉️ _همه ی دانشجویان شاکی شدن. استاد گفت: چرا برگه هاتون رو میخواین⁉️ _گفتند: چون واسشون زحمت کشیدیم😓 _درس خوندیم📚📖🖊 _هزینه دادیم💵💶💷 _زمان صرف کردیم...🕒 +هر چی که دانشجویان میگفتند استاد روی تخته مینوشت...📝 +استاد گفت: برگه های شما رو توی کلاس بغلی گم کردم هرکی میتونه بره پیداشون کنه❓ _یکی از دانشجویان رفت و بعداز چند دقیقه با برگه ها برگشت ...📄📄 +استاد برگه ها رو گرفت و تیکه تیکه کرد. _صدای دانشجویان بلند شد.😱😱 +استاد گفت: الان دیگه برگه هاتون رو نمیخواین! چون تیکه تیکه شدن!😌 _دانشجویان گفتن: استاد برگه ها رو میچسبونیم. +برگه ها رو به دانشجویان داد و گفت:شما از یک برگه کاغذ نتونستید بگذرید و چقدر تلاش کردید تا پیداشون کردید،پس چطور توقع دارید مادری که بچه اش رو با دستای خودش بزرگ کرد و فرستاد جنگ؛ الان منتظره همین چهارتا استخونش نباشه⁉️🤔 +بچه اش رو میخواد، حتی اگه خاکستر شده باشه.😔 _+چند دقیقه همه جا سکوت حاکم شد! و همه ازحرفی که زده بودن پشیمون شدن!!😔😔😔 💔تنها کسی که موافق بود .... 💔فرزند شهیدی بود که سالها منتظر باباش بود...
Mohammad Hossein Pooyanfar - Azamallah Ojoorana (128).mp3
4.04M
📃 متن : اعظم الله اجورنا 🎙 با نوای : محمدحسین پویانفر 🌱🖇@Wertyubjrjf
هدایت شده از °•ܩَـبـ‌هُـوت•°
دوستان مارو به ۵۰ نفر برسونید فیلم و عکس های خوب و ... براتون آماده کردیم.
یک سینی گذاشته بودیم وسط، حلقه زده بودیم دورش. داشتیم جمعیتی غذا می‌خوردیم که حاجی سلیمانی هم آمد. جا باز کردیم نشست. لقمه به لقمه با ما از همان سینی غذا برداشت و خورد. کنار سینی یک بطری کوچک آب معدنی بود. تا نیمه آب داشت. بطری را برداشت. درش را باز کرد و تا جرعه آخر خورد. انگار نه انگار که یکی قبلا از آن خورده. ما رزمنده عراقی بودیم ، حاجی هم فرمانده ایرانی مان ، همه کنار هم یک نوع غذا خوردیم ؛ عرب و عجم ، رزمنده و فرمانده 📚 سلیمانی عزیز 🕊🌹 🌱🖇@Wertyubjrjf