آب از حسین برد و خنجـر دهد به شمر
انصـاف روزگار ندانم ڪدام بود...
#حزین_لاهیجے
| @khademalshohada72 |
test.mp3
1.85M
+گریه نڪن رباب...
#نشرمطالبفقطباذڪرمنبع❌
🍃•| @khademalshohada72
#شهیدانهـ
زمانے معناے #اربا_اربا را دانستم ڪه
مادر شهید تڪه #استخوانهای پسرش را😭✨
ڪنار هم میگذاشت
تا او را درست ڪند
گاهے هم کم مے آمد
و آرام زیرِ لب میخواند
امان از دلِ زینب😔💔
نشرمطالبفقطباذڪرمنبع❌
@khademalshohada72 ✨🏴
الشہـ ڂادم ـداء
گاهی فڪر میکنمـ ما آخرین سرباز میدان هستیم ڪه بی خبر از قطع نامه هنوز میجنگنـد ! #دیالوگـ [ @khadema
#شایدبیربط
گاهی فڪر میکنم ، من آخرین سرباز میدان هستم ، ڪه بی خبر از قطع نامه ، هنوز میجنـگد ! گاهی پشت سرم را ڪه نگاه میکنم ، خیلِ عظیم نیمه جان ها را ڪه میبینم ، عده اے ڪه به خاکی زده اند و عده اے ڪه به خاڪ افتاده اند ، گاهی دلم تنگ میشود ! براے آن چهره هاے خونین ڪه روزے کنار ما بودند و حالا چقدر جلو افتاده اند ، یا نه ! چقدر ما از آنان عقب افتاده ایم ! و فڪر میکنم به کسانی ڪه انتهای مسیر به انتظار ما ایستاده اند ! همان ها ڪه چشم به ما و مسیرشان دوخته اند ! از رسولِ خدا تا شهـدا همه و همه چشم به ما دارند ! ڪه در این مسیرِ طی شده ، ڪی و ڪجا کارمان را ، ماموریتمان را به اتمام برسانیم و به آنها ملحق شویم ! حاج احمد متوسلیـان را بگو ! او ڪه انتهای افق ، با پرچم لااله الا الله به انتظار ما ایستاده ؛ امام و شهـدا ڪه در قهقـه مستانه شان 'عندربـهم یرزقون' اند و نیم نگاهی هم به ما دارند ، و میبینم ڪه گاهی جنـود الله را امام ، به یارے ما میرساند ! آن زمان ڪه از فرط خستگی از راه میمانیم ، می آینـد و به راهمان می آورند ! می آیند ڪه به بیراهه نرویم. چقدر این خیابان ها ، شهدا را ڪم دارند ! چقدر بعد از شهـدا ما جنگیدیم ، همینجا ، همین ڪوچه و خیابان ها ، چه خرمشهر ها ڪه فتح کردیم و چه فتح الفتوح هایی ڪه هنوز مانده ! نمیدانم ! آقا روح الله ، ما سربازانِ آخرِ توییم ! همان تهِ صف نشین ها ، همان ها ڪه هیچ کجاے این کره ارض ، مجالِ به میدان رفتنه شان را نمیدهد ، اما ما که میدانیم ! تو هنوز امید به ما داری .. و ما هنوز چشم به تو ! بقیه را نمیدانم! اما من ، توے آن هیاهوے برزخ ، دنبالِ تو میگردم ! ڪه بیایم و یڪ دل سیر برایت اشڪ بریزم ، بیایم و از همهے این سال ها بگویم ، بگویم و تو دست نوازش به سرم بکشی و بگویی ڪه همهے درد هایمان را دیده اے ! همه ی طعنه ها را ،همهے زخم زبان هاے کارے را ڪه به دلمان نشست ! همه ی خنجرها که به سینه نشست ! همه ی بعد از تو نبودن ها را ، همه ی بعد از تو جنگیدن ها را ...گاهی فکر میکنم ، من آخرین سرباز میدان هستم ، که بی خبر از قطع نامه ، هنوز میجنگد ! یعنی همین قدر تنها ، همین قدر مصمم !
.
| اتوبان آزادگان ، ۲۶ تیر ، ساعت ۲۲:۳۰ |
[ @khademalshohada72 ]~