فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استاد_عالی
🔅گول ظاهرو نخور ...!
#اخلاق_اسلامی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
https://eitaa.com/khademanshohada
خادمان🌹شهدا🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفتار بسیار عجیب همسر آیتالله جوادی آملی با او حتی در زمانی که تازه ازدواج کرده بودند.
#خانواده_آسمانی
#تربیت_معنوی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
https://eitaa.com/khademanshohada
خادمان🌹شهدا🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استاد_رحیم_پور
🔻مواظب باشیم نسلمون رو اینجوری بار نیاریم
#حجاب_فاطمی
#غیرت_علوی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
https://eitaa.com/khademanshohada
خادمان🌹شهدا🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تمدن ضعیف غرب را به بچهها نشان بدهیم!
#جهاد_تبیین_بر_همه_ما_واجب_است
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
https://eitaa.com/khademanshohada
خادمان🌹شهدا🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهیدان را باید زنده نگه داشت. یاد شهیدان را باید گرامی بدارید و زنده نگه دارید نگذارید غبارهای فراموشی - که عمداً گاهی این غبارها را میخواهند بر روی این خاطرههای گرامی بپاشند و قرار بدهند - روی این خاطرههای گرامی را بگیرد؛ . . .
💠بیاناترهبرمعظمانقلاباسلامی حضرتآیتاللهخامنهای
سالروز پرواز کبوتری سپید بال از آشیانه ایمان فرا رسید
سالروز عروج عارفانه #خادمالقرآن 🌷شهیدمحمدعلیمرزبان 🌷
《خدایا : ما در جمع شهیدان غائبیم توفیقی عطا کن که در جمع پیام رسانان غائب نباشیم . 》
آری سخن از محمد است او که سمبل مهر و وفا و عشق و ادب بود چهره اش نشان از متقین بود و در چشمانش امیدی از منتظرین ، قرآن او را خوانده بود و او تالی و حامل و عامل به قرآن بود .
همیشه گل سرخی از لبخند به چهره داشت و اشکهای خلوتش نشان از حزن درون بود
چهره دیگرش شور و عشق و نشاط بود چرا که او هدف را یافته بود امید داشت و در تشخیص خوبیها و بدیها سرگردان نبود . در قسمتی از نوشته هایش می نویسد :
《از حدود سال 67 در دارالقرآن بن عضو فعال شدم و توانستم خدماتی ناچیز در راستای نشر فرهنگ غنی قرآن کریم نمایم که امیدوارم خدا قبول کند》
#شهدا_التماس_دعای_خیر
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
https://eitaa.com/khademanshohada
خادمان🌹شهدا🌹
قدم هایی برای خودسازی یاران امام زمان (عج)
✅قدم اول: نماز اول وقت
✅قدم دوم:احترام به پدرومادر
✅قدم سوم:قرائت دعای عهد
✅قدم چهارم: صبر در تمام امور
✅قدم پنجم:وفای به عهدبا امام زمان(عج)
✅قدم ششم:قرائت روزانه قرآن همراه بامعنی
✅قدم هفتم:جلوگیری ازپرخوری وپرخوابی و راحت طلبی
✅قدم هشتم: پرداخت روزانه صدقه
✅قدم نهم:غیبت نکردن
✅قدم دهم:فرو بردن خشم
✅قدم یازدهم:ترک حسادت و تکبر
✅قدم دوازدهم:ترک دروغ
✅قدم سیزدهم:کنترل چشم و زبان
✅قدم چهاردهم:دائم الوضو
#خودسازی
#وظایف_منتظران
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
https://eitaa.com/khademanshohada
خادمان🌹شهدا🌹
azize-zahra.mp3
3.92M
استغاثه زیبا به امام زمان
دلا همه شده پر از درد
بلا و غصه شهر و پر کرد
تو رو قسم به زهرا برگرد...
#امام_زمان
#التماس_دعای_فرج
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
https://eitaa.com/khademanshohada
خادمان🌹شهدا🌹
السلام علیک یا ابا عبدالله
💠 ( ۲۰) دی
💠 ششصدو هفتادوسومین( ۶۷۳)روز
#قرائت_زیارت_عاشورا
وچهل ۴۰ مرتبه ذکر
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
• ••••••••••••••••••••••••
متوسل می شویم به
⬇️⬇️⬇️
کشتی نجات اباعبدالله(ع)
و
شهیدان معززراه اسلام
⬇️⬇️⬇️
🌹#نوید_صفری
🌹#محمدمهدی_زندینیا
••••••••••••••••••••••••
⏰ شروع ⏮
۲۶ بهمن ( ۱۴۰۰ )-- ۱۳ رجب
❇️ ادامه ⏮
تازمانی که پروردگار توفیق عنایت نماید
••••••••••••••••••••••••
دوستان معنوی گرانقدر
اولین نیتمان از
#توسل_به_شهدا_و_زیارت_عاشورا
✅سلامتی وتعجیل در ظهور امام زمان باشد
وپس ازآن⬇️⬇️⬇️
✅نماز اول وقت
⛔️ترک گناه
✅حاجات شخصی
••••••••••••••••••••••••
⏰زمان قرائت #زیارت_عاشورا
ازاذان صبح تا نیمه شب شرعی هرروز می باشد
•••••••••••••••••••••••••
ان شاالله به هرنیتی مهمان شهدای گرانقدر شده اید حاجت روا باشید
#دعای_خیر_در_حق_همدیگر_را_فراموش_نکنیم
https://eitaa.com/khademanshohada
خادمان🌹شهدا🌹
✍سردار شهید محمد مهدی زندی نیا
اول بهمن ماه سال ۱۳۳۷ دیده به جهان گشود و در نوزدهم دی ماه سال ۱۳۶۵ در شلمچه و عملیات کربلای ۵ به درجه رفیع شهادت نائل آمد...
🔸او در عملیاتهای مختلفی از جمله بدر خیبر والفجر ۳ والفجر والفجر ۸ کربلای ۴ و کربلای ۵ شرکت داشت و چندین بار مجروح شد.
💢قسمتی از وصیت نامه شهید...
🔹خلاصه ختم کلام اینکه بی تفاوتی سرانجامی جز نکبت و بدبختی نخواهد داشت و هیچ معذوریتی در پیشگاه خدا و قیامت شهیدان نخواهید داشت.
🔸اگر مردم در صدر اسلام شناخت داشتند جنگهای نهروان و صفین و کربلا و خلاصه زندانهای بغداد و در امروز جنگ عراق علیه ایران و صهیونیستها برعلیه فلسطین پیش نمی آمد.
🔹تمام این مصیبتها برای آن بود و در حال حاضر نیز بر این است که شناخت کافی ندارند و نمی توانند حق را از باطل تشخیص دهند و امروز هم همینطور است.
🔸اوضاع بعد از امام برای ما نگران کننده است و بسیار حساس نگذارید که تاریخ دوباره تکرار شود فراموش نکنید که تفرقه و انشعاب در صفوف شما نفرین شهیدان رابرایتان در پی خواهد داشت.
#شهید_مهدی_زندی
https://eitaa.com/khademanshohada
خادمان🌹شهدا🌹
۱۹ دی ماه سالروز شهادت سردار شهید حاج مهدی زندی نیا...
🔹بهمن ماه سال ۸۹ در نجفشهر قصد کردیم تا یادواره شهدایی با سخنرانی حاج قاسم برگزار کنیم.
🔸آقای سلیمانی با من تماس گرفت و برنامه هماهنگ شد برای حضور سردار باید مراسم استقبال برگزار می کردیم اما ایشان گفت اگر قرار بر استقبال باشد اصلاً من نمیآیم.
🔹صبح زود همگی برای استقبال سردار در میدان امام علی علیه السلام جمع شدیم.
🔸هر چه منتظر ماندیم خبری نشد با حاجی تماس گرفتم و گفتم آقا کجا تشریف دارید؟
🔹حاجی به گلزار شهدا رفته بود دقایقی بعد به گلزار شهدا رسیدیم حاج قاسم بر سر مزار شهید حاج مهدی زندی نشسته بود و به پهنای صورت اشک ریخته بود...
🔸هر وقت در مراسمهای سیرجان و شهرهای دیگر شرکت میکرد با خانواده شهدا به اندازه وقتی که داشت چند دقیقهای دیدار میکرد.
🔹در گلزار شهدا از ایشان برنامه شان را جویا شدیم حاجی گفت برای صبحانه به مادر شهید زندی قول دادهام صبحانه را در منزل شهید زندی مهمان شدیم.
🔸بعد هم به منزل سردار شهید رضوی که معاون تبلیغات لشکر ثارالله بود رفتیم شهید رضوی بچه نجف شهر بود بعد از دیدار با خانواده شهدا شهید سلیمانی در مراسم یادواره شهدا سخنرانی کرد و خاطراتی از رزمندگان و شهدای لشکر برایمان روایت کردند.
💢راوی خانم آزاده عباس پور خسروانی...
#شهید_مهدی_زندی
https://eitaa.com/khademanshohada
خادمان🌹شهدا🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما اهل اینجا نیستیم...
شهید احمد کاظمی
https://eitaa.com/khademanshohada
خادمان🌹شهدا🌹
#رمان
#ناحله🤍
قسمت⁴⁰
به سرهنگ و بقیه بالا دستیا هم دست دادم و ازشون خداحافظی کردم.
راننده ماشینُ استارت زدو حرکت کرد.
بقیه بچه های سپاه هم دورش با موتور و ماشین راه افتادن.
تو شلوغیا چشَم خورد به بابای همون دختره.
دلم نمیخواست باهم هم کلام و هم نگاه شیم.
انقدر نگاش نافذ بود که حس میکردم همه ی مغزمو میخونه.
از یه طرفم حس میکردم دختره جریان اون شب هیئت و برا باباش تعریف کرده که اینجوری سنگینه...
به هر حال برای اینکه قضیه عادی جلوه کنه دستمو گذاشتم رو شونه محسن و
_بح بح الان دیگه فقط منُ تو موندیم
که شاعر میفرماد
"لحظه به لحظه ی تو خنده به گریه ی چشمامه"
حالام که
"جاده خالی شهر خالی...
هوووووووو"
محسن که دیگه روده بر شده بود از خنده گف
+حاجی بابای دختره پیاده شد از ماشین ...
هیس.
اومد جلو دستمو دراز کردم که سلام کنم دیدم از کنارم گذشت و رفت تو !
چقدر عصبانی.
یه چیزی گفت و برگشت تو ماشین که دختره هم پشتش اومد.
متوجه حضور ما نشد رفت تو ماشین و نشست که محسن هولم داد تو حسینیه و
+یالا حاجی رف حالا تعریف کن جریانشو.
با دیدن ریحانه خودشو جمع کرد.
_من چه میدونم قرار بود ریحانه تعریف کنه.
ریحانه سرشو انداخت پایینو
+چیو؟
_قضیه همین دختره!
+الان شما سوژش کردین یعنی؟
محسن گف
+بابا خودش سوژس دیگه نیاز نداره که ما سوژش کنیم.
با حرفش عصبانی شدم ابروهام گره خورد تو هم.
زدمپسِ گردنش.
_راجب یه دخترِ غریبه که شناختی ازش نداریم اینجوری حرف نزن!!
+بله فرمانده!!!
_خجالتم که نمیکشی
رومو کردم سمت ریحانه و
_خب دیگه بگو چرا دیر اومد؟
+اها.
ببینین این باباش قاضیه خیلی کله گندن.
پولدارم که هستن ماشالله!
ولی باباش زیاد مذهبی نیست ریلکسه!
کلا مث اینکه از مذهبیا هم زیاد خوشش نمیاد .
ولی خودِ فاطمه بیشتر گرایشش به ماهاس انگار.
نظر من اینه ما باید رفتارمون جوری باشه که جذبِ ما شه و از ماها خوشش بیاد.
میگن باباهه قاضیِ خوبیه ها.
مرد بدی نیست ولی خب شخصیتش اینجوریه.
سرمو تکون دادمو
_که اینطور...
محسنم سرشو به تبعیت از من تکون داد و
+میخاین عاشقِ من شه؟ نظرتون چیه؟
اینو که گفت مث فشفشه پرید و از هیئت خارج شد.
منم یه گوشه نشستم به ساعت نگاه کردم تقریبا ۱۰ بود.
همونجا دراز کشیدم و ساعدِ دستمو گذاشتم رو سرم که ریحانه مشغولِ جارو برقی شد.
روح الله هم از اتاقِ سیستم صوتی اومد بیرون و مستقیم رفت پیش ریحانه.
چقد ذوق میکردم میدیدمشون.
چه زوجِ خوبی بودن.
مشغول حرف زدن شدن که داد زدم
_هی دختر کارتو درست انجام بده.
روح الله که تازه متوجه حضور من شد خندیدو اومد سمت من که پاکت دستمال کاغذیو پرت کردم سمتشو
_نیا اینجا مزاحمم نشو میخام بخوابم
با این حرفم راهشو کج کرد و رفت بیرون از هیئت پیش محسن.
منم چشامو از خستگی رو هم گذاشتم.
ولی صدای جارو برقی اذیتممیکرد.
بعد چند دقیقه روح الله و محسن دوباره اومدن تو و مشغول نظافت شدن.
فکر این دختره از سرم نمیرفت .
با این اوضاعی که ریحانه تعریف کرده بود پس چه سعادتی داشت.
حوصلم سر رفته بود ...
ازمحسن و روح الله و بقیه بچه ها خداحافظی کردم و تاکید کردم که درِ حسینیه رو قفل کنن .از هیئت بیرون رفتمو یه راس حرکت کردم سمتِ اِل نودِ خوشگلم.
وضعیت مالیِ خوبی نداشتیم ولی چون همیشه تو جاده بودم
تهران شمال یا شمال تهران بابا میگفت که یه ماشینِ بهتر بخرم که خدایی نکرده اتفاقی نیوفته.
به هر حال بهتر از پراید بود!
دزدگیر ماشینو زدمو نشستم توش
ریحانه پشتم اومد نشست تو ماشین.
_نمیری خونه شوهرت؟
+نه بابا چقدر اونجا برم.
استارت زدمو روندم سمت خونه .
تو این مدت که خونه نبودیم قرار شد علی و زنداداش پیش بابا بمونن و مواظبش باشن.
بعد چند دقیقه رسیدم .
ریحانه پاشد درو باز کرد.
ماشینو بردم تو حیاط و پشتش ریحانه درو بست و یه راست رفتیم بالا.
_
فاطمه:
حال دلم خوب شده بود
اشکام باعث شد خیلی سبک شم
گفتم الان که حالم خوبه و ذهنم آرومه یخورده درس بخونم
دوساعت مفید به درس خوندن گذشت
یه روز مونده بود به عید و من هنوز سفره هفت سینم و نچیدم
یه نگاه به ساعت انداختم ۴ بود. خب کلی وقت داشتم هنوز .
دراز کشیدم و گوشیمو برداشتم
اینستاگرامم و باز کردم
تا صفحه اش و باز کردم عکس محمد و دیدم
محسن پست گذاشته بود
خواستم کپشن و بخونم که اون پست پایین رفت و عکسای دیگه بالا اومدن
پیح محسن و سرچ کردم
انگار عکس و تو مراسم عقد ریحانه گرفته بودن
همون لباسا تنش بود .همون مدل مو هم داشت
_نویسندگان:
•فاطمه زهرا درزی
•غزاله میرزاپور
https://eitaa.com/khademanshohada
خادمان🌹شهدا🌹
روی اتیکت لباس شهید حججی نوشته : 🌸 جون خادم المهدی🌸
(جون پیرمرد ۹۰ ساله ای بود که در روز عاشورا به شهادت رسید
امام حسین دست بر پیکر مبارکش کشید گریه کرد و در حقش دعا کرد و فرمود: بارالها، رویش را سفید و بویش را خوش فرما و با خاندان عصمت علیه السلام محشور نما.)
#زندگیوعاقبتمونشهداییانشاالله
https://eitaa.com/khademanshohada
خادمان🌹شهدا🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥وقتی در یک جمع نورانی یک عملیات تروریستی رخ میده، برای شهدا چه اتفاقی میفته!؟ 😢
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
باشهدا تا سید الشهدا