شهید حسن عشوری سرباز گمنام امام زمان (عج)، نخستین شهید وزارت اطلاعات در مقابله با جریانات تکفیری است که در یک عملیات علیه جنایتکاران تکفیری در چابهار استان سیستان و بلوچستان، مدال سرخ شهادت بر سینه آویخت.
حسن جان کلا توی کارها همیشه پایکار و خودجوش بود و به قول معروف نفر اول بود. اون روز چون خطر کار و احتمال درگیری خیلی زیاد بود، هنگام ورود به منزل تروریست ها (در چابهار) به من گفت:
شما نه!!!
تو متاهلی، من اول می روم...
رفت که رفت...
ایثار و از جان گذشتگی از شاخص ترین روحیات بندگان خالص خدا...
جان فدا در ره جانانه ی عشقیم هنوز...
نحوهی شهادت حسن جان همه اش نشان از ارادت قلبی او به اهل بیت بود.
تیر به پهلوش اصابت کرد
با لب تشنه
با دهان روزه
مثل حضرت علی اکبر(ع) خون راه گلویش را بند اورده بود.
صورتش خونی....
روزی که متعلق به مولا امیرالمومنین(ع) بود...
به دور از خانواده و در غربت....
به دست دشمنان مکتب اهل بیت(ع)...
آری تمام زندگی ات را در راه اهل بیت خرج کردی و چه زیبا هم پر کشیدی...
راوی دوست شهید عشوری؛
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
شهید حسن عشوری سرباز گمنام امام زمان (عج)، نخستین شهید وزارت اطلاعات در مقابله با جریانات تکفیری است
خواهر شهید می گوید:
10 سال داشت که بسیجی شد. من از ایشان بزرگتر بودم اما به من مشاوره میداد. وقتی دنبال کار یادواره شهدا و هیئت میرفت و از درسش عقب میافتاد با خودش برنامهریزی میکرد که آن دو ساعت را با شب بیداری و هر طوری که شده جبران کند. وقتی میگفتم خب درست مهمتر است و این فعالیتها را کم کن میگفت: ماها باید در صحنه باشیم. ما باید در ادارات و دانشگاها فعال باشیم که در نبود و فقدان ما بچههای غیرارزشی روی کار میآیند و این خوب نیست.
ولایت فقیه جزء اولین اولویتهای ایشان بود. این موضوع را به من و خواهر دیگرم مرتب گوشزد میکرد. دومین مسئلهای که به ما تاکید داشتند مسئله حجاب بود. همیشه میگفت شهدا سرخی خونشان را به سیاهی چادر شما امانت دادهاند پس سعی کنید امانتدار خوبی باشید.
احترام به پدر و مادر از خصوصیات بارز ایشان بود که این موضوع ما را هم تحت تاثیر قرار میداد. هر روز باید صدای ایشان را میشنیدم در ایام ماه مبارک رمضان هر شب زمان سحری با من تماس میگرفتند و او شب (شب 19 رمضان) تماس نگرفت، خودم تماس گرفتم دیدم گوشیاش خاموش است و از طریق خبرگزاریها از شهادت ایشان مطلع شدم.
میخواهم ماجرایی را برای شما نقل کنم که شنیدن آن برای همه مفید است.
شبی در عالم خواب خود را در مکانی دیدم که پشتدری به حالت انتظار ایستادهام، پس از چند لحظه اجازه ورود به من داده شد. من نیز به داخل اتاق رفتم. ناگهان دیدم مردی بالباس عربی تمام سیه و بیسر درحالیکه خون بر لباسش جاری است در برابرم ایستاده، در همین لحظه و در عالم خواب در مقابل آن مرد بیسر به زمین افتادم و هیچگونه توانایی تکلم و حرکت نداشتم. در همین حین صدایی به گوشم رسید که چشمانت را باز کن، با زحمت بسیار فقط توانستم چشمانم را باز کنم. سپس به من ندا رسید که این مرد بیسر امام مظلومت حسین بن علی (ع) است. پس از چند لحظه که از آن حال خارج شدم، دیدم اباعبدالله (ع) با سر مبارک و لباس زیبایی که به تن داشتند در سمت راست من و بافاصلهای اندک به روی منبر نشستهاند و به من خیره شدهاند و درحالیکه لبخندی نیز به لب داشتند در عالم خواب به خود نهیبی زدم و گفتم که اگر این فرصت را زا دست بدهی عمرت سراسر تباهشده است. با هر مشقت و سختی که بود کشانکشان خود را به اولین پله منبر امام حسین (ع) رساندم و پله اول منبر ایشان را به دست گرفتم ، وجود نازنین اباعبدالله (ع) درحالیکه با تبسم به من نگاه میکرد از من پرسیدند: چه میخواهی؟ عرض کردم مولا جان فقط میخواهم که برات شهادت مرا امضاء کنید. با همان لبخندی که بر لبان مبارکشان نقش بسته بود، سر مبارک خود را به حالت رضایت تکان دادند.
🌷 مرحوم دولابی (ره) :
💐 به اندازه کفایت از خدا چیز بخواهید. رزق دست خداست ، کم و زیادش میکند.
🌾 گاهی با یک ساعت کار، رزق یک سال را میدهد. اینجور نیست که هرکس کم برود کم به او بدهد.
🌸 عمده ، روحیه شماست که به قدر احتیاج بروید ، نه برای جمع کردن مال که عبد دنیا شوید.
@khademe_alzahra313
YEKNET.IR - shoor 3- hafteghi 99.03.22 - narimani.mp3
1.43M
⏯ #شور احساسی
🍃به تو دلخوش کردم به تو که آقامی
🍃دلمو آوردم یه دل زهرایی
🎤 #سید_رضا_نریمانی
@khademe_alzahra313
جای #شهیدهمت خالے
که می گفت ما پاسدار و بسیجی
خشک و خالی نمیخواهیم؛
پاسدار و بسیجی باید مکتبی
ایدئولژی و عقیدتی باشد.
@khademe_alzahra313
خداوند متعال دنبال بهانه است تا بنده های خویش را در بهشت جای دهد و خیر دنیا و آخرت را نصیب شان کند. آیا باورش برای شما سخت است؟ با ما همراه باشید تا . . .
بايد خودت بخواهی و دستت را دراز کنی! آنوقت است که او دستت را می گيرد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
((( آیت الله شاه آبادی )))
«اگر شبها توفیق بیدارشدن پیداکردید، صلوات حضرت صدیقه(س) را بفرستید و با ایشان مأنوس شوید. در نوافل شب به مقام شامخ ایشان توجه کنید و بدانید که استمداد از ایشان موجب ترقی معنوی میشود و خداشناسی انسان را زیاد میکند.»
📔آسمانی
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُكَ
❄️❄️❄️❄️❄️❄️
#سلام_امام_زمانم❤
والصبح اذاتنفس ای نور سلام
معنای قشنگ وتر موتور سلام
ای آیه ی تطهیر دلم یامهدی
تقدیم نگاه پاکت از دور سلام
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
@khademe_alzahra313
❄️🍃🌹🍃❄️
🌹طرح ختم قران کریم🌹
#صفحه_33
به نیت سلامتی وتعجیل در فرج
صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
هدیه به ارواح پاک و طیبه شهدا 🌹
❄️🍃🌹🍃❄️
@khademe_alzahra313
صبح سر میکِشد🌿
از پشتِ درختان خورشید✨
تا تماشا کند این بزم تماشائی را😍
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
#روزتون_متبرک_به_نگاهشهید🌹
@khademe_alzahra313
#دوشنبه_های_امام_حسنی 💚
#امام_حسن_علیه_السلام 🌿🌸
سر در خانه ام 🏠ای ڪاش چنین حڪ میشد ✍🏻
اهل این خانه 🌱ز خدام امام حسـ💚ـن اند👏🏻
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@khademe_alzahra313
روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_حسن_علیه_السلام و #امام_حسین_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
زندگینامه ی شهید حاج محمد ابراهیم همت 🌷🍀🌷🍀🌷🍀🌷🍀🌷🍀🌷🍀 فصل اول قسمت 9⃣ حاجی که رفت،زن برگشت به اتا
زندگینامه ی شهید حاج محمد
ابر اهیم همت
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
فصل اول
قسمت 🔟
به جایی که می دانست اگر ده بار
دیگر هم به دنیا می آمد،دوباره به
همین نقطه،به همین سرگشتگی ،به
همین جا می رسید.😔😔😞😒
ودوباره به دیواری تکیه می داد که
رنگ و بوی کهنگی داشت 😞😞😔
وبه افقی نگاه می کرد که رنگ
خون داشت و به کسی فکر می
کرد که آرام آمده بود😒😒
وتمام زندگی اش را،پیدا و پنهان
وجودش را تسخیر کرده و او را با
خود برده بود.😞😞😒😒😔
ژیلا آه کشید:
ابراهیم کجاست الان؟؟😖😖😢
در زدند وژیلا غرق در خود
بود.ترسید و ناگاه از جا پرید.😢
بله؟کیه؟😟😟
زن صاحب خانه بود آمد تو.با یک
سینی که در آن یک استکان چای
بود و یک تکه نان ومقداری پنیر
وحلوا😌😌
سلام!😊😊
سلام خانم.باعث زحمت شدیم.😒
این حرف ها را نزنید شما که غریبه
نیستید ژیلا خانم!☺️☺️☺️
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
@khademe_alzahra313
زندگینامه ی شهید حاج محمد
ابراهیم همت
🌷🍀🌷🍀🌷🍀🌷🍀🌷🍀🌷🍀
فصل اول
قسمت 1⃣1⃣
ژیلا لبخند زد وکمی راحت شد:😊
اسم مرا از کجا می دانید ؟😒
حاج همت خودش شما رو معرفی
کرد. راستی حاج همت کی
رفت؟؟اصلا متوجه نشدیم☺️☺️
راستش من هم متوجه نشدم
.وقتی برای نماز بیدار شدم ،رفته
بود😢😢
صدای بچه های صاحب خانه که
درآمد،زن از اتاق بیرون رفت.😔
ژیلا یک استکان چای ولقمه ای نان
و حلوا خورد و دوباره سرجایش
به دیوار تکیه داد.😞😞😔
چند دقیقه گذشت.آفتاب حالا تمام
دیواره های حیاط و داخل ان را پر
کرده بود و از پشت شیشه های پر
از لک و پیس اتاق به داخل آن
می تابید.😢😏😏
روی قالیچه ی کهنه ای که در کف
اتاق پهن شده بود و کم کم داشت
به دیوار سبز رنگ و کهنه و ترک
خورده ی اتاق هم می رسید .😏😢
ژیلا دلش می خواست از اتاق
بیرون برود.😔😏😏😢😢
دلش می خواست از توی حیاط هم
بیرون برود.گشتی توی محله و
خیابان ها بزند و ببیند که دزفول
چه جور شهری است؟؟😔😒😢
دلش هوای بیرون را داشت و
نمی دانست که چه کار بکند.😔😒
🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹
ادامه ی این داستان ان شآلله فردا
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
@khademe_alzahra313