گوشی بی سیم دستش بود و با صدای بلند به لهجه ی مشهدی می گفت: مو محرابُم، شما ایادی شرق و غرب هستِن. پدرتان را در میارُم. گفتم: با کی داری اینجوری حرف می زنی؟ گفت: با رئیس کومله ها، می خوام صدامو بشناسن که موقع عملیات بدونن با کی طرِفَن. یکی از کردها می گفت، هر موقع مثلث محراب، قمی و کاوه در یک عملیات کامل می شد و صدایشان در بی سیم کومله ها می پیچید، همه حساب کار دستشان می آمد و می فهمیدند که شکست قطعی است.
از وجود محراب و یار همراهش هیچ چیز باقی نماند؛ و به این ترتیب در تاریخ ۳۰ دی ماه ۱۳۶۵ محراب نیز به صف شهدا پیوست. این در حالی بود که همسرش دومّین فرزند خود را باردار بود و محراب ۵ ماه پیش از تولّد دوّمین فرزندش به شهادت رسید. چند روز بعد، برادرش «حاج علی اکبر محراب» به قرارگاه تاکتیکی لشکر رفت و به همراه برادر صلاحی به محلّ شهادت رفتند و توانستند تکّهای از پای محراب، گوش و قسمتی از سر و صورت و تکّههای کوچکی از بدنش را از روی پشت بام خانههای اطراف پل و زمینهای حاشیهی رود بیابند. آنچه از بدن محراب به دست آمد؛ چیزی حدود ۳ کیلوگرم بیشتر نبود. (۸۲) و این هم تقدیر الهی بود؛ برای اینکه این سخن محراب را به یاد همگان بیاورد:
"به شرق و غرب بگویید اگر خانهام را به آتش بکشند و قلبم را سوراخ سوراخ کنند، آرزوی اظهار ضعف و شکست اسلام را و دینم را به گور خواهند برد؛ و اگر پیکرم را زنده زنده قطعه قطعه و پاره پاره کنند و پارههای تنم را بسوزانند، باز فریاد خواهم زد: اسلام پیروز است، کفر و منافق نابود است."
قطعات باقیمانده از وجود پاکش در میان استقبال بی نظیر مردم شهید پرور مشهد تشییع و در قطعه ی شهدای انصارالمجاهدین - نزدیک آرامگاه شهید کاوه - به خاک سپرده شد.
😳گفت اول خودتو درست کن، بعد برو هیئت سینه بزن
خندیدم و گفتم چه بامزه،
پس باید به مریض بگیم اول سالم شو، بعد برو پیش دکتر
درمانم،تویی حسین جان
اللهم ارزقنی شفاعة الحسین یوم الورود
#ما_ملت_امام_حسینیم
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله❤️
باید او پاشود از خاک جگر جمع کند...
یک عبا پَهن کُنَد تا که پسر جمع کند😭😭😭
این اَنارِ حرم است آه چرا ریخته است😭😭😭
چقدر حضرت اکبر به عبا ریخته است😭😭😭
هیچکَس زیرِ بغلهایِ پدر را نگرفت 😭😭😭
دست تنهاست کسی جایِ پدر را نگرفت ...