پیغام یک عراقی از مقابل حرم سید الشهدا
به نیابت از برادران ایرانیام زیارت میروم❤️
@khademe_alzahra313
تک1.mp3
15.54M
میون اون همه زائر
دیدی آخر نشد جامون ...
باز جاموندمو آقا کمک آقاجان
آهیالیتناکنامعکآقاجان 💔💔
#سیدمحمدرضاحسینی
@khademe_alzahra313
هدایت شده از مناجات 😍☺
مداحی آنلاین - خیلی دلتنگ میشی از سفر جا بمونی - بنی فاطمه.mp3
6.16M
⏯ #شور #جاماندگان #اربعین
🍃خیلی دلتنگ میشی از سفر جا بمونی
🍃باز تو تنها بمونی
🎤 #سید_مجید_بنی_فاطمه
👌فوق زیبا
😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
یکی از اعضا حرف درستی زد.
🔸 اینکه امسال چرا اربعین برای ایرانی ها جور نشد.
میفرمودن که اگه امسال ایرانی ها اربعین میرفتند به خاطر ارزش بسیار پایین پولی ایرانی باید بارها تحقیر میشدند.
💢 متاسفانه دولت غربگرایان کاری کرد که پول ما دیگه در هیچ کشوری ارزش نداشته باشه و با دیدن پول ایرانی همه ما رو تحقیر کنند...
شاید امام حسین علیه السلام میخواسته کمک کنه که این تحقیر صورت نگیره.
⭕️ عاقبت التماس به کدخدا همین خفت و خاری هست.
الان یه دست غذا توی عراق برای ایرانی ها شاید بالای 400 هزار تومن در بیاد! دیگه امسال نمیشد هیچ جایی کرایه داد از بس همه چیر گرون شده.
شاید سال آینده یه آدم سالمی سر کار بیاد و بتونه ارزش پول ملی رو بهتر کنه.
☢️ شما هم هر موقع دلتون شکست دعا کنید که خدا کشورمون رو از وجود نجس کدخدا پرستان ریز و درشت پاک کنه
به حق امام حسین علیه السلام...
@khademe_alzahra313
🍁 #یه_سلام_دوباره
آسمون قلب آدمهای پاک،
وسعتی داره
به اندازه دلتنگیها ...
به اندازه آرزوهای قشنگ ... 💕
برای همین،
کافیه دلت، هواییِ
یه حرم پر از نور بشه تا
با پَر محبت، سمتش
پرواز کنی 🕊
امروز
با یه سلام ساده،
همسفر مهربون ما باش:
#سلام_امام_خوبم 💚
اللهّـــمَ صَلّ عَلی عَلي بنْ موسَي الرّضـا
المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّتكَ
عَلی مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری
اَلصّدّيق الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَّة زاكيَةً
مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَـرادِفَـــه كاَفْضَل
ما صَلّيَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ 🌸🍃
@khademe_alzahra313
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
📖 #بی_تو_هرگز 🌹 شهید سیدعلی حسینی 📌 قسمت بیست و پنجم روزهای اولی که درخواستش رو رد کرده بودم، دلخور
📖 #بی_تو_هرگز
🌹 شهید سیدعلی حسینی
📌 قسمت بیست و ششم
- من موقع کار آدم جدی و دقیقی هستم و با افرادی کار می کنم که ریزبین، دقیق و سریع هستن و ...
داشتم از خجالت نگاه ها و حالت های بقیه آب می شدم. زیرچشمی بهم نگاه می کردن و بعضی ها لبخندهای معناداری روی صورت شون بود.
چند قدم رفتم سمتش و خیلی آروم گفتم،
- اگر این خصوصیاتی که گفتید، در مورد شما صدق می کرد، می دونستید که نباید قبل از عمل با اعصاب جراح بازی کنید، حتی اگر دستیار باشه؟
خندید. سرش رو آورد جلو،
- مشکلی نیست. انجام این عمل برای من مثل آب خوردنه. اگر بخوای، می تونی بایستی و فقط نگاه کنی.
برای اولین بار توی عمرم، دلم می خواست، از صمیم قلب بزنم یه نفر رو له کنم.
با برنامه جدید، مجبور بودم توی هر عملی که جراحش، دکتر دایسون بود، حاضر بشم. البته تمرین خوبی هم برای صبر و کنترل اعصاب بود. چون هر بار قبل از هر عمل، چند جمله ای در مورد شخصیتش نطق می کرد و من چاره ای جز گوش کردن به اونها رو نداشتم.
توی بیمارستان سوژه همه شده بدیم. به نوبت جراحی های ما می گفتن، جراحی عاشقانه.
یکی از بچه ها موقع خوردن نهار، رسما من رو خطاب قرار داد،
- واقعا نمی فهمم چرا اینقدر برای دکتر دایسون ناز می کنی. اون یه مرد جذاب و نابغه است و با وجود این سنی که داره تونسته رئیس تیم جراحی بشه.
همین طور از دکتر دایسون تعریف می کرد و من فقط نگاه می کردم. واقعا نمی دونستم چی باید بگم یا دیگه به چی فکر کنم. برنامه فشرده و سنگین بیمارستان، فشار دو برابر عمل های جراحی، تحمل رفتار دکتر دایسون که واقعا نمی تونست سختی و فشار زندگی رو روی من درک کنه،حالا هم که...
چند لحظه بهش نگاه کردم. با دیدن نگاه خسته من ساکت شد. از جا بلند شدم و بدون اینکه چیزی بگم از سالن رفتم بیرون. خسته تر از اون بودم که حتی بخوام چیزی بگم.
سرمای سختی خورده بودم. با بیمارستان تماس گرفتم و خواستم برنامه ام رو عوض کنن.
تب بالا، سر درد و سرگیجه. حالم خیلی خراب بود. توی تخت دراز کشیده بودم که گوشیم زنگ زد.
چشم هام می سوخت و به سختی باز شد. پرده اشک جلوی چشمم، نگذاشت اسم رو درست ببینم. فکر کردم شاید از بیمارستانه، اما دایسون بود. تا گوشی رو برداشتم بدون مقدمه شروع کرد به حرف زدن،
- چه اتفاقی افتاده؟ گفتن حالتون اصلا خوب نیست.
گریه ام گرفت. حس کردم دیگه واقعا الان میمیرم. با اون حال، حالا باید...
حالم خراب تر از این بود که قدرتی برای کنترل خودم داشته باشم،
- حتی اگر در حال مرگ هم باشم، اصلا به شما مربوط نیست. و تلفن رو قطع کردم. به زحمت صدام در می اومد. صورتم گر گرفته بود و چشمم از شدت سوزش، خیس از اشک شده بود.
(نویسنده شهید طاها ایمانی)
♦️ادامه ..
@khademe_alzahra313
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
📖 #بی_تو_هرگز 🌹 شهید سیدعلی حسینی 📌 قسمت بیست و ششم - من موقع کار آدم جدی و دقیقی هستم و با افرادی
📖 #بی_تو_هرگز
🌹 شهید سیدعلی حسینی
📌 قسمت بیست و هفتم
پشت سر هم زنگ می زد. توان جواب دادن نداشتم. اونقدر حالم بد بود که اصلا مغزم کار نمی کرد که می تونستم خیلی راحت صدای گوشی رو ببندم یا خاموشش کنم. توی حال خودم نبودم. دایسون هم پشت سر هم زنگ می زد
- چرا دست از سرم برنمی داری؟ برو پی کارت
- در رو باز کن زینب، من پشت در خونه ات هستم. تو تنهایی و یک نفر باید توی این شرایط ازت مراقبت کنه.
- دارو خوردم. اگر به مراقبت نیاز پیدا کنم میرم بیمارستان.
یهو گریه ام گرفت. لحظاتی بود که با تمام وجود به مادرم احتیاج داشتم. حتی بدون اینکه کاری بکنه. وجودش برام آرامش بخش بود. تب، تنهایی، غربت. دیگه نمی تونستم بغضم رو کنترل کنم،
- دست از سرم بردار. چرا دست از سرم برنمی داری؟ اصلا کی بهت اجازه داده، من رو با اسم کوچیک صدا کنی؟
اشک می ریختم و سرش داد می زدم،
- واقعا داری گریه می کنی؟ من واقعا بهت علاقه دارم. توی این شرایط هم دست از سرسختی برنمی داری؟
پریدم توی حرفش،
- باشه. واقعا بهم علاقه داری؟ با پدرم حرف بزن. این رسم ماست. رضایت پدرم رو بگیری قبولت می کنم.
چند لحظه ساکت شد. حسابی جا خورده بود،
- توی این شرایط هم باید از پدرت اجازه بگیرم؟
آخرین ذره های انرژیم رو هم از دست داده بودم. دیگه توان حرف زدن نداشتم.
- باشه. شماره پدرت رو بده. پدرت می تونه انگلیسی صحبت کنه؟ من فارسی بلد نیستم.
- پدرم شهید شده. تو هم که به خدا و این چیزها اعتقاد نداری.
به زحمت، دوباره تمام قدرتم رو جمع کردم.
_از اینجا برو. برو.
و دیگه نفهمیدم چی شد. از حال رفتم
نزدیک نیمه شب بود که به حال اومدم. سرگیجه ام قطع شده بود. تبم هم خیلی پایین اومده بود. اما هنوز به شدت بی حس و جون بودم.
از جا بلند شدم تا برم طبقه پایین و برای خودم یه سوپ ساده درست کنم. بلند که شدم، دیدم تلفنم روی زمین افتاده. باورم نمی شد. 46 تماس بی پاسخ از دکتر دایسون.
با همون بی حس و حالی، رفتم سمت پریز و چراغ رو روشن کردم. تا چراغ رو روشن کردم صدای زنگ در بلند شد.
پتوی سبکی رو که روی شونه هام بود. مثل چادر کشیدم روی سرم و از پله ها رفتم پایین. از حال گذشتم و تا به در ورودی رسیدم، انگار نصف جونم پریده بود.
در رو باز کردم. باورم نمی شد. یان دایسون پشت در بود. در حالی که ناراحتی توی صورتش موج می زد، با حالت خاصی بهم نگاه کرد. اومد جلو و یه پلاستیک بزرگ رو گذاشت جلوی پام.
- با پدرت حرف زدم. گفت از صبح چیزی نخوردی. مطمئن شو تا آخرش رو می خوری.
این رو گفت و بی معطلی رفت.
خم شدم از روی زمین برش داشتم و برگشتم داخل. توش رو که نگاه کردم، چند تا ظرف غذا بود. با یه کاغذ. روش نوشته بود،
- از یه رستوران اسلامی گرفتم. کلی گشتم تا پیداش کردم. دیگه هیچ بهانه ای برای نخوردنش نداری.
نشستم روی مبل. ناخودآگاه خنده ام گرفت.
برگشتم بیمارستان. باهام سرسنگین بود. غیر از صحبت در مورد عمل و بیمار، حرف دیگه ای نمی زد.
هر کدوم از بچه ها که بهم می رسید، اولین چیزی که می پرسید این بود،
- با هم دعواتون شده؟ با هم قهر کردید؟
تا اینکه اون روز توی آسانسور با هم مواجه شدیم. چند بار زیرچشمی بهم نگاه کرد و بالاخره سکوت دو ماهه اش رو شکست،
- واقعا از پزشکی با سطح توانایی شما بعیده اینقدر خرافاتی باشه.
- از شخصی مثل شما هم بعیده. در یه جامعه مسیحی حتی به خدا ایمان نداشته باشه.
- من چیزی رو که نمی بینم قبول نمی کنم.
- پس چطور انتظار دارید، من احساس شما رو قبول کنم؟ منم احساس شما رو نمی بینم.
آسانسور ایستاد. این رو گفتم و رفتم بیرون.
تمام روز از شدت عصبانیت، صورتش سرخ بود.
چنان بهم ریخته و عصبانی، که احدی جرات نمی کرد بهش نزدیک بشه.
سه روز هم اصلا بیمارستان نیومد. تمام عمل هاش رو هم کنسل کرد.
گوشیم زنگ زد. دکتر دایسون بود.
- دکتر حسینی، همین الان می خوام باهاتون صحبت کنم. بیاید توی حیاط بیمارستان.
رفتم توی حیاط. خیلی جدی توی صورتم نگاه کرد. بعد از سه روز، بدون هیچ مقدمه ای،
- چطور تونستید بگید محبت و احساسم رو نسبت به خودتون ندیدید؟ من دیگه چطور می تونستم خودم رو به شما نشون بدم؟ حتی اون شب، ساعت ها پشت در ایستادم تا بیدار شدید و چراغ اتاق تون روشن شد. که فقط بهتون غذا بدم. حالا چطور میتونید چشم تون رو روی احساس من و تمام کارهایی که براتون انجام دادم ببندید؟
پشت سر هم و با ناراحتی، این سوال ها رو ازم پرسید. ساکت که شد، چند لحظه صبر کردم،
- احساس قابل دیدن نیست. درک کردنی و حس کردنیه. حتی اگر بخواید منطقی بهش نگاه کنید. احساس فقط نتیجه یه سری فعل و انفعالات هورمونیه. غیر از اینه؟ شما که فقط به منطق اعتقاد دارید، چطور دم از احساس می زنید؟
- اینها بهانه است دکتر حسینی. بهانه ای که باهاش، فقط از خرافات تون دفاع می کنید.
کمی صدام رو بلند کردم،
- نه دکتر دایسون. اگر خرافات بود. عیسی مسیح، مرده ها رو زنده نمی کرد. نزدیک به 2000 سال
🌹آیت الله جوادی آملی:
نگویید جا ماندهایم!
کسی که قلب و روحش رفته جامانده نیست.
جامانده کسی ست که عشق و شور و طلب زیارت اربعین، به ذهنش هم نمیرسد و علاقهای ندارد.
اگر به هر دلیلی اشتیاق رفتن هست و شرایطش نیست، خیری بوده و ثواب نیت را بردهاید.
✍شاکر باشید و نگویید جامانده ایم.
@khademe_alzahra313
یابن الحسن..🌹
▪️بر سر نی،سر جدّت به عقب برگشته
طفل افتاده ز پا،منتظر توست بیا...
🌿به رسم هرشب انتظار،تجدید بیعتی دوباره با مولای غریبمان میخوانیم: الهی عظم البلا..⚡️
@khademe_alzahra313
#نماز_شب_بخون_رفیق ☺️
حسین جانم...
پیاده محض تسلاےِ قلب خواھرتان
وظیفه بود بیاییم، ببخش جـاماندیـم ...😔😔😔
خوش باشے آقا با زائرات...😭😭😭
سحر امشب رو هم از دست ندید!
نمازی ، ذکری ، زیارتی ، دعایی..
فردا هم کام خودتون رو
با تربت اباعبدالله باز کنید
زیارت اربعین رو هم
بهتره تا زوال ظهر بخونید
التماس دعای فرج
#شبتون_شهدایی
...💔
💔....
@khademe_alzahra313
❄️🍃🌹🍃❄️
🌹طرح ختم قران کریم🌹
#صفحه_144
به نیت سلامتی وتعجیل در فرج
صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
هدیه به ارواح پاک و طیبه شهدا 🌹
❄️🍃🌹🍃❄️
@khademe_alzahra313
اربعین راه ظهور تو که اسان کرده است
عالمی را به سوی عشق شتابان کرده است
چون حسین نیست به عالم که شود کشته راه
هر کران خیلی به سوی خود حیران کرده است
هم مسیحی طلب عشق حسین کرده به ره
هم کلیمی و یهودی را که گریان کرده است
مذهب و دین که ندارد اثری در ره او
شیعه و سنّی ببین یکسر پریشان کرده است
چون حسین نیست کسی منتظر امر فرج
من مرید ان حسینم عشق عنوان کرده است
نادم چون حرّ شده پیرویِ این راه صراط
خون به جای عشق در شور دو چشمان کرده است
محمود حاجی محمدی (نادم)
#تک_تک_اعمالم_رانذرظهورت_میکنم.
#میشه_برای_ظهوروسلامتی_آقاامام_زمان_عج_الله_سه_صلوات_بفرستی☺️🌸🌸🌸
#سلام_امام_زمانم
@khademe_alzahra313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #نماهنگ کوتاه و بسیار دلنشین🖤
🎼باز دوباره جا موندم...منم دل دارم...
🎤 #حاج_حیدر_خمسه
#حب_حسین_یجمعنا
#اربعین
@khademe_alzahra313
🌹اعمال روز اربعین حسینی(ع)
1⃣«زیارت امام حسین علیه السلام و زیارت اربعین»
در این روز زیارت امام حسین (ع) مستحب است و این زیارت، همانا خواندن زیارت اربعین است که از امام عسکری (ع) روایت شده که فرمود: " علامت مؤمن پنج چیز است،
۱- پنجاه و یک رکعت نماز فریضه و نافله در شب و روز خواندن
۲- و زیارت اربعین کردن
۳- و انگشتر بر دست راست کردن
۴- و جَبین (پیشانی)را در سجده بر خاک گذاشتن
۵- و بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ را بلند گفتن است."
2⃣ «غسل اربعین و توبه»
3⃣ بعد از نماز صبح ۱۰۰ مرتبه (لاحول ولا قوة الا بالله العلی العظیم)
4⃣ ۷۰ مرتبه تسبیحات اربعه
5⃣ بعد از نماز ظهر سوره والعصر و سپس ۷۰ مرتبه استغفار
6⃣ غروب اربعین ۴۰ مرتبه لا اله الا الله
7⃣ بعد از نماز عشاء سوره یاسین هدیه به سیدالشهدا حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام
📚 وسائل الشیعه ج۱۰ ص۳۷۳
@khademe_alzahra313
🌸🌸 بنامخدا 🌸🌸
⚫️🔘 #زیارت_اربعین 🔘⚫️
#به_نیابت_از 👇
#تمام_شهیدا_و_شهدای_دشت_کربلا
اَلسَّلامُ عَلى وَلِىِّ اللَّهِ وَحَبیبِهِ اَلسَّلامُ عَلى خَلیلِ اللَّهِ وَنَجیبِهِ اَلسَّلامُ عَلى صَفِىِّ اللَّهِ وَابْنِ صَفِیِّهِ
اَلسَّلامُ عَلىَ الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهیدِ اَلسَّلامُ على اَسیرِ الْکُرُباتِ وَقَتیلِ الْعَبَراتِ اَللّهُمَّ اِنّى اَشْهَدُ
اَنَّهُ وَلِیُّکَ وَابْنُ وَلِیِّکَ وَصَفِیُّکَ وَابْنُ صَفِیِّکَ الْفاَّئِزُ بِکَرامَتِکَ اَکْرَمْتَهُ بِالشَّهادَةِ وَحَبَوْتَهُ بِالسَّعادَةِ وَاَجْتَبَیْتَهُ
بِطیبِ الْوِلادَةِ وَ جَعَلْتَهُ سَیِّداً مِنَ السّادَةِ وَقآئِداً مِنَ الْقادَةِ وَذآئِداً مِنْ الْذادَةِ وَاَعْطَیْتَهُ مَواریثَ الاْنْبِیاَّءِ
وَجَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلى خَلْقِکَ مِنَ الاْوْصِیاَّءِ فَاَعْذَرَ فىِ الدُّعآءِ وَمَنَحَ النُّصْحَ وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فیکَ لِیَسْتَنْقِذَ
عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَةِ وَحَیْرَةِ الضَّلالَةِ وَقَدْ تَوازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا وَباعَ حَظَّهُ بِالاْرْذَلِ الاْدْنى وَشَرى
آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الاْوْکَسِ وَتَغَطْرَسَ وَتَرَدّى فى هَواهُ وَاَسْخَطَکَ وَاَسْخَطَ نَبِیَّکَ وَاَطاعَ مِنْ عِبادِکَ اَهْلَ
الشِّقاقِ وَالنِّفاقِ وَحَمَلَةَ الاَوْزارِ الْمُسْتَوْجِبینَ النّارَ فَجاهَدَهُمْ فیکَ صابِراً مُحْتَسِباً حَتّى سُفِکَ فى
طاعَتِکَ دَمُهُ وَاسْتُبیحَ حَریمُهُ اَللّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبیلاً وَعَذِّبْهُمْ عَذاباً اَلیماً اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ
اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ سَیِّدِ الاْوْصِیاَّءِ اَشْهَدُ اَنَّکَ اَمینُ اللهِ وَابْنُ اَمینِهِ عِشْتَ سَعیداً وَمَضَیْتَ حَمیداً
وَمُتَّ فَقیداً مَظْلُوماً شَهیداً وَاَشْهَدُ اَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ ما وَعَدَکَ وَمُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ وَمُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ
وَاَشْهَدُ اَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِاللهِ وَجاهَدْتَ فى سَبیلِهِ حَتّى اَتیکَ الْیَقینُ فَلَعَنَ اللهُ مَنْ قَتَلَکَ وَلَعَنَ اللهُ مَنْ
ظَلَمَکَ وَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ اَللّهُمَّ اِنّى اُشْهِدُکَ اَنّى وَلِىُّ لِمَنْ والاهُ وَعَدُوُّ لِمَنْ
عاداهُ بِاَبى اَنْتَ وَاُمّى یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَشْهَدُ اَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فىِ الاَصْلابِ الشّامِخَةِ وَالاْرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ
لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجاهِلِیَّةُ بِاَنْجاسِها وَلَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمّاتُ مِنْ ثِیابِها وَاَشْهَدُ اَنَّکَ مِنْ دَعاَّئِمِ الدّینِ
وَاَرْکانِ الْمُسْلِمینَ وَمَعْقِلِ الْمُؤْمِنینَ وَاَشْهَدُ اَنَّکَ الاْمامُ الْبَرُّ التَّقِىُّ الرَّضِىُّ الزَّکِىُّ الْهادِى الْمَهْدِىُّ
وَاَشْهَدُ اَنَّ الاْئِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةُ التَّقْوى وَاَعْلامُ الْهُدى وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقى وَالْحُجَّةُ على اَهْلِ الدُّنْیا
وَاَشْهَدُ اَنّى بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَبِاِیابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرایِعِ دینى وَخَواتیمِ عَمَلى وَقَلْبى لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ وَاَمْرى
لاِمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ وَنُصْرَتى لَکُمْ مُعَدَّةٌ حَتّى یَاْذَنَ اللَّهُ لَکُمْ فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لامَعَ عَدُوِّکُمْ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْکُمْ
وَعلى اَرْواحِکُمْ وَاَجْسادِکُمْ وَشاهِدِکُمْ وَغاَّئِبِکُمْ وَظاهِرِکُمْ وَباطِنِکُمْ آمینَ رَبَّ الْعالَمینَ.
@khademe_alzahra313
چگونه در خانه خود امام حسین علیه السلام را زیارت کنیم؟
۱- «سدیر میگوید: امام صادق(ع) به من فرمود: ای سدیر آیا قبر حسین بنعلی علیهما السلام را بسیار زیارت میکنی؟
گفتم (نه) چون گرفتارم.
امام علیه السلام فرمود: آیا به تو چیزی نیاموزم که چون آن را انجام دهی خداوند به خاطر آن برایت #زیارت مینویسد؟ حضرت ادامه فرمود: در خانهات غسل کن و به بام خانهات برو و با اشاره به او سلام کن که برایت زیارت نوشته میشود».
📚کامل الزیارات، ص۴۸۲
در حدیث دیگری آمده است:
۲- «به بالای بام خانهات برو، سپس به راست و چپ توجه کن و آن گاه سرت را به سوی آسمان بالا ببر و به سوی قبر حسین علیه السلام رو کن و بگو: سلام بر تو ای ابا عبد الله، سلام و رحمت و برکات خدا بر تو باد. برایت یک زیارت نوشته میشود و زیارت معادل یک حج و عمره است».
📚 الکافی، ج۴، ص۵۸۹
در حدیث دیگری نیز آمده است:
۳- «هنگامی که هر یک از شما دور میافتد و خانهاش (تا مرقد ما) فاصله بسیار دارد، به بالای خانهاش برود و دو رکعت نماز بگزارد و با اشاره به قبرهایمان سلام بدهد که آن به ما میرسد».
📚اصول کافی، ج۴، ص۵۸۷
#رحمت_الله_الواسعه
#ماملت_شهادتیم
@khademe_alzahra313
Karimi-ArbaeinHosseini1390[02].mp3
7.77M
🌴
🔊 : چهل روزه که دارم میمیرم برات
-- مداحی مخصوص اربعین حسینی
🎤 : حاج محمود کریمی
@khademe_alzahra313
⭕️ لیست زوار اربعین
💔 میدانم که این روزها دلت بدجور برای حرم گرفته. از صبح تا شب این صدا در جانت طنین انداز میشود. حرم! حرم! حرم!
📜 میخواهی گریه کنی، گریه کن. میخواهی شکایت کنی، شکایت کن. اما ننشین! با گریهی خالی شاید نامت در لیست زوار اربعین امسال نوشته نشود.
❓ برای چه میخواستی به اربعین بروی؟ برای چه میخواستی خود را به پیادگان مسیر عشق ارباب برسانی؟ فکر کن. میخواستی به اربعین بروی تا به شناخت برسی؟ شناخت امام؟
🔰 حال که نمیتوانی بروی این هدف را به نیت اربعین انجام بده. هدفت چه بود؟ شناخت امام زمانت و شناساندن ایشان به جهانیان و یا حتی خانواده و دوستان. نیت کن. نیت قربة الی الحسین.
💢 یادت هست که اربعین پارسال تک تک قدمهایمان را نذر ظهور کردیم؟ حالا تک تک اعمالمان را نذر ظهور میکنیم. لیست زوار اربعین منتظر نام توست.
🔘 #تلنگر ؛ ویژه #اربعین
@khademe_alzahra313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روز اربعین در کربلا چه گذشت؟😢😢
#ماملت_شهادتیم
@khademe_alzahra313
﷽؛
🏴🏴🏴🏴
چند خط بگیم از ..
میایین بریم کربلا؟!
بسم الله..
-عمود های قرار که آخرش ۷ داشت
-کبابش صف داره؟ +آره ولی سریع رد میشه بیا وایسیم🍡🍢
-یخ در بهشت های سبز و زرد و قرمز شارع العباس🍧🍧🍧🍨🍭
-جمله "زودتر بریم یه موکب تمیز پیدا کنیم "غروب شد
-استحمام با آب خنک🚿
-خشک کردن با چفیه🌝🌞
-موکب مختار ثقفی با عکسِ فریبرز عرب نیا
-آب لیمو عمانی و آب انگور تگری که تا نخوری ندانی🥃
-هلابیکم زوار
-وای فای رایگان📲
-چشمایی که با التماس میگفتن "یکی بردار"
-برچسب اسمامون با دست خط های خرچنگ قورباغه پشت گوشیامون
-مبل های نارنجی خسته کنار جاده
-فنجان های قهوه عربی
-صدای بلندگوی مرکز مفقودین🎙📢📢
: "سیده خدیجه الماجدی من اهالی البصره "
-رانندگی های خطرناک و بدون گواهینامه عراقی ها🚗🚙🚕
-شهر بدون شهرداری
-پیرزن های عرب ، این اسطوره ها و سلاطین حفظ تعادل و آن ساک دستی روی سرشان
-نصف شکر ،نصف چای عراقی در لیوان یکبار مصرف
-نون ماهی شکل🥟صمون
-فلاف مشایه که این را هم تا نخوری ندانی🌮🌯
-تل پتو تشک های ته موکب
-تل دمپایی های جلوی حرم👡👡
-لِه شدن تو تفتیش های چند ساعته ورودی حرم
-شلوغی صف قورمه سبزی جلوی تل زینبیه🍛
-کالسکه های دوقلو با گاری
-ترکیب سبد میوه و طناب با صدای بی وقفه کشیده شدن روی زمین🍎🍏🍇🍉
-کوه خرما و ارده و کنجد🍚
-مای بارد
-بسته دستمال کاغذی دست بچه ها
-گرمای پدر و مادر دار سر ظهر☀️
-سرازیری باب القبله
-نیمروی اول صبح غرق در پاتیل روغن🍳🥚
-منقل ها و دود چشم سوزشان
-قهوه جوش های طلایی☕️
-بوی عود
-دود عودهای عربی
-خورشید بغل جاده که میرود پایین🌞🌝
-از کجا اومدین شما؟
-"دنبال پتوی گلباف نباش دختر جان
-"مبیت للنساء"
-آهنگ یوسف پیامبر ماشین حمل کپسول گاز🎶🎵
-صندلی های پلاستیکی با طناب به هم وصل شده ی رنگارنگ بعضاً شکسته
-حرّک زایر
-عمود ۳۱۳ و زیارت آل یاسین
-راه قدس از کربلا میگذرد
-پنکه های مه پاش آن خیابان بهشتی🌬
-گم شدن
-دیدن یک آشنا میان میلیون ها آدم در مشایه
-پیکسل دادن به بچه کوچولوهای عراقی
-رفتن برق در مشایه و راه رفتن با چراغ قوه گوشی ها🔦📱
-موکب امام رضا
-اضافه کردن "الـ" ابتدای تمام کلمات فارسی😂😅
-روضه رقیه
-خوابم یا بیدارم اینجا #کربلاست..
-بزن تو گوشم ببینم خواب نیستم!
-پروفایل عازمم حلالم کنید
-کنار قدم های جابر
-صباحا اتنفس بحب الحسین
-ماساژهای صلواتی..
-عمود ۵۰۲ موکب قطیفی ها و بغل های گرمشان
-عمود ۱۱۸ ، عمود قرار امام حسنی ها ، روضه غربت
_عمود ۳۱۵ و عاشقان سینه چاک رقیه خاتون
-حاجی غصه نخور، یه روز مدینه کربلا میشه پیاده میریم زیارت امام حسن ع!
-سلام آقا که الان روبروتونم
جمله هایی که یادمان داده بودند در جواب به عراقی ها بگوییم
-ان شاءالله تزرونی
-آشت ایدیکم
-الله اتقبل
-مأجورین
-العفو
-سنگ های خنک کف حرم
-هر قدم به نیت یکی
-اعتیاد پیدا کردن به طعم چای عراقی و انرژی مازاد بعدش☕️🍪
-هرکس به نیابت یک #شهید
-قدم قدم نذر ظهور تو
-نماز های شکسته بین راهی
-سامرایی که کنسل شد
-ترکاندن تاول ها
-"شما برید فلان عمود بایستید من خودم رو میرسونم های مشکوک"
-مبیت موجود
-ماهی کباب🦈
-وضو با آب یخ💦🚰
-انبوه آدم هایی که جلوی صحن خواب بودند و قدم های با احتیاط که یک وقت نیفتی رویشان
-روز و شب تو دل جادّه
-قدرت بدنی باور نکردنی خانم های عرب
-گرگ و میش های کله صبح مشایه
-نشستن روی جدول خیابان های کربلا
-فراموش کردن تمام حرف هایی که آماده کرده بودی در حرم بزنی و حالا فقط نگاه و دوخته شدن دهان
-کمیل آخرین شب جمعه
-کوله به جای بالشت
-زیارت#اربعین
-افسردگی موقع برگشت
-حال عجیب تا مدّت های نامعلوم
و حالا
-دلتنگی
-دلتنگی
-دلتنگی ..
-و خدا رحم کند اینهمه دلتنگی را
🏴@khademe_alzahra313