سردار شهید «اسماعیلی فرد» در عملیاتهای مختلف، رشادتها و قهرمانی های خود را به نمایش گذاشت؛ تا آن که سرانجام در جریان عملیات کربلای 5 در تاریخ 19/10/65 در حین گشودن معبری در آب از ناحیة پهلو مورد اصابت تیر و ترکش دشمن قرار گرفت و با پیکری زخمی و پاره پاره به وسیلة قایق به پشت خط مقدم انتقال یافت. در انتهای مسیر، قایق مورد اصابت خمپارة دشمن قرار گرفت و «حسام» در شبیه خوانی آب و آتش، سه بار نام مقدس آقا اباعبدالله(ع) را تکرار کرد و در خونچکان اشک با شبهای مغموم شلمچه بدرود گفت.
سردار شهید حسام اسماعیلی فرد در شکوفه باران بهار 1347در شیراز چشم بر گسترة خاک گشود و ایّام پر شکوه زندگی را در آغوش پدر و مادری مهربان آغاز کرد.
وی با شور و حالی کودکانه ایّام را سپری نموده و در ششمین بهار زندگی در یکی از دبستانهای شیراز مشغول به تحصیل گردید. تحصیلات وی که تا دوران دبیرستان ادامه یافت، در سال1357 و همزمان با حرکات توفندة مردمی با وقفه ای کوتاه همراه بود و شهید اسماعیلی فرد لحظات خون و قیام را با تمام وجود خویش احساس کرد.
این شهید بزرگوار پس از پیروزی انقلاب و اندک زمانی بعد از شروع جنگ در حالی که دوازده سال بیشتر نداشت، دوره های آموزشی را پشت سر گذاشته و خود را آمادة دفاع از اسلام و میهن اسلامی نمود. وی در سال 1360 برای اولین بار به همراهی جمعی دیگر از رزمندگان همیشه پیروز، راهی جبهه های نبرد اسلام و کفر گردید و با پذیرفتن مسئولیتهای مختلف، چندین ماه از زندگی پر بار خود را در جهاد و مبارزه گذراند. «شهید اسماعیلی فرد» از اعضاء فعال پایگاه مقاومت فجر «مسجدالرجاء» به شمار می رفت و در ایامی که نمی توانست در جبهه ها حضور داشته باشد، این مکان مقدس، مرکز فعالیتهای او بود. سال 1361 برای وی روزهای اندوه باری را در پی داشت، چرا که او در این دیر سال زرد، در سوگ پدر مهربانی نشست که سایه سار دستانش پناه آسایش او و خانواده بود.
دور هم نشسته بودیم.حسام می گفت:مجلس ختم من را تو مسجد نبی می گیرن,فلانی و فلانی و... هم تو صف اول مجلس من می شینن!
حسابی خندیدیم.😄😄
بعد از کربلای ۴ بود.رفتم مسجد نبی, دیدم ختم حسام است. وارد که شدم, صف اول را که دیدم, دیدم همان ها هستند که حسام گفته بود...😳
همان جا نشستم به گریه کردن😭😭
🌹شهید حسام اسماعیلی فرد 🌹
🌹🕊🌴🌷🌴🕊🌹
#پنجشنبه
دلم "بهشتـی" را مےخواهد
کہ ساکنانش "شهـدا" هستند
گوشه ای کنارشان بنشینم و
برای خود " فاتحه ای " بخوانم
بسماللهالرحمنالرحیم
الحمدلله رب العالمین...
#پنجشنبه_های_دلتنگی
یادشهــداء باصلوات 🌺
@khademe_alzahra313
4.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#حرفِ_دل
#شبِ_جمعه
هوایِ حسین
هوایِ حرم
هوایِ شبِ جمعه زد به سرم......
بابی انت و امی یا ابا عبدالله.....
#شب_جمعہ
#شب_زیارتے_ارباب
#ماملت_شهادتیم
@khademe_alzahra313
#شاه_بیت
من و شور و نوا، شبهای جمعه
وَ قلبی مبتلا ، شبهای جمعه
قيامت میشود در صحن قلبم
به ياد کربلا ، شبهای جمعه
#شب_زیارتی_ارباب 💔
@khademe_alzahra313
#افبرایندنیا ...
و این داغ مرز نمیشناسد؛
#افغانستانکابلدانشگاه؛
حقوق و علوم سیاسی؛
ساعت یازده صبح ۱۲ آبان ماه؛
#حملهترویستیوگروگانگیری
در دسترس نیست ۱۴۲ تماس؛
و یک پیامی که گیرنده؛
هرگز نتوانست بخواند ...
#جانپدرکجاستی
پدر تمام هستیاش؛
را به دلهره نبود فرزندش نوشت ...
#جانپدرکجاستی
پدر باش مفهوم ۱۴۲ بار تماس؛
و یک پیامک #جانپدرکجاستی
را تا مرز استخوان درک خواهی کرد ...
🌷🌷🌷🌷🌷
35 تا از بهترین جوانان افغانستان در حمله تروریستی دانشگاه کابل کشته شدند. آیا اونقدری که برای محکوم کردن حمله فرانسه داد زدین، برای این بچههای بیگناه که قربانی همین ترور شدن هم خونخواهی میکنید؟
شرم بر شما
شادکنیم همه رفتگان خاک راباذکرصلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
- - ------••~🍃🌸🍃~••------
@khademe_alzahra313
#بسم_رب_الشهدا
#قسمت_چهاردهم
#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا
بقیه جاها و مناطق که رفتیم ما ۱۵ نفر ساکت بودیم
فقط اسم فتح المبین تو ذهنم مونده
تو راه برگشت میان لرستان و همدان یه جا برای ناهار نگه داشتن
رفتم یه قواره چادر مشکی خریدم
هرچقدر به تهران نزدیک میشیدیم حس کلافگی من هم بیشتر میشد
وای خدایا یه هفته است میام مدرسه
دارم جنون پیدا میکنم
نمیدونم چه مرگمه
منتظرم این دیپلم کوفتی بگیرم بعد برم دبی
خدا کنه از دست این حس مزخرف خلاصی پیدا کنم
آخیش بالاخره تموم شد 😆😆
فردا میرم دبی ☺️☺️
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
#بسم_رب_الشهدا #قسمت_چهاردهم #بنده_نفس_تا_بنده_شهدا بقیه جاها و مناطق که رفتیم ما ۱۵ نفر ساکت بو
#بسم_رب_الشهدا
#قسمت_پانزدهم
#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا
راهی دبی شدم تا از این حس بیخود و بیقراری که داشت منو تا مرز جنون میبرد
راحت بشم
تو دبی مثلا برای اینکه خودم از این کلافگی راحت بشم
خودمو بازم با گناه سرگرم کردم
یه سه ماهی دبی بودم اما اصلا دیگه هیچ لذتی نمیبردم 😔😔
برگشتم ایران رفتم خونه مجردیم
بازم گناه
جدیدا وقتی گناه میکردم
بعدش یه چیزی مثل یه فیلم تار از ذهنم رد میشد و عذاب وجدان داشتم
یه ماهی گذشت مثلا رفتم بیرون خرید کنم
یه بنری توجهمو به خودش جلب کرد
متنش این بود
•••بازگشت دو پرستوی گمنام از منطقه شلمچه به تهران
فردا دانشگاه علوم پزشکی ساعت ۱۵
برگشتم خونه همه را از خونم بیرون کردم
ماهواره و دیش ماهواره رو پرت کردم تو حیاط
تلفن همراه ، لب تاپ ، تلفن خونه همه رو خرد کردم
گریه میکردم
سه هفته از گذشت زمان در روز یک وعده غذا میخوردم
شبیه مرده قبرستان شده بودم تا اینکه ......
#ادامه_دارد...
@khademe_alzahra313
🍁 #یه_سلام_دوباره
هی با دلم
دو قدم نزدیک میآیم
دوباره میایستم؛
دوباره دو قدم، دوباره ایست...
دارم فکر میکنم،
به همین روزهایی که حرم نیستم
🍀 به همین لحظهها که
هوای دیدن ضریح، قلبم را پر کرده
زیارت که جای خود؛
چقدر حتی
با همین امید دیدار
#زندگی 🌸 قشنگتر است . . .
از دور
بشنوید امام خوبم،
💜 سلام سادهی عاشقانهام را :
#السلام_علیک_یا_امام_الرئوف ✋💚
اللهّـــمَ صَلّ عَلی عَلي بنْ موسَي الرّضـا
المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّتكَ
عَلی مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری
اَلصّدّيق الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَّة زاكيَةً
مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كاَفْضَل
ما صَلّيَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ 🌸🍃
ڪلیڪ ڪنید 👇
🌺🍃 @khademe_alzahra313