#سلامبرابراهیم۱📚
...حلالمشکلات...
بهروایتیکیازدوستانشهید
از جبهه بر میگشتم . وقتی رسیدم میدان خراسان دیگر هیچ پولی همراهم نبود . به سمت خانه در حرکت بودم . اما مشغول فکر ؛ الان برسم خانه همسرم و بچه هایم از من پول می خواهند . تازه اجاره خانه را چه کنم!؟
سراغ کی بروم؟به چه کسی رو بیندازم؟ خواستم بروم خانه برادرم، اما او هم وضع خوبی نداشت.
سر چهار راه عارف ایستاده بودم . با خودم گفتم : فقط بازد خدا کمک کند . من اصلاً نمی دانم چه کنم!
در همین فکر بودم که یکدفعه دیدم ابراهیم سوار بر موتور به سمت من آمد . خیلی خوشحال شدم .
تا من را دید از موتور پیاده شد ، مرا در آغوش کشید .
چند دقیقه ای صحبت کردیم . وقتی خواست برود اشاره کرد : حقوق گرفتی؟!
گفتم : نه ، هنوز نگرفتم ، ولی مهم نیست .
دست کرد توی جیب و یک دسته اسکناس در آورد.
•°🌱
#اݪسݪاݥعݪیڪیاسیداݪشهداءع
بَر گُل لب تشته و پرپر سلام
برتنِ صد پاره و بی سر سلام
رو به سوی ڪربݪا سمتـ حسین
دم به دم بر زادهی حیدرسلام✋🏻°√
#صبحتونحسینی🌱
دستی
تـو را از شاخه ام
چید و نمی دانست!
گل ها
پس از پرپر شدن
هم عطرشان باقی ست...
#صبحتون_شهدایی 🌷
#شهید ابراهیم هادی
ابراهیم گفت:من بازی می کنم اما شرط بندی نمی کنم . آن ها هم شروع کردند به مسخره کردن و تحریک کردن ابراهیم و گفتند: ترسیده، می دونه می بازه . یکی دیگه گفت : پول نداره و ....
ابراهیم برگشت و گفت : شرط بندی حرومه ، من هم اگه میدونستم هفته های قبل با شما بازی نمی کردم ، پول شما رو هم دادم به فقیر ، اگر دوست دارید ، بدون شرط بندی بازی می کنیم .
که البته بعد از کلی حرف و سخن و مسخره کردن بازی انجام نشد.
_______________
دوستش می گفت: با اینکه بعد از آن ابراهیم به ما بسیار توصیه کرد که شرط بندی نکنید . اما یکبار با بچه های محله نازی آباد بازی کردیم و مبلغ سنگینی را باختیم! آخرای بازی بود که ابراهیم آمد . به خاطر شرط بندی خیلی از دست ما عصبانی شد .
✨﷽ا✨
😇 #پیام__اخلاقی__امروز
🌷 آیت الله مجتهدی(ره) :
✍ ما کم ثواب نمی کنیم ثوابدانمان سوراخ است.
👌 فلان عمل خوب را انجام مۍدهیم ، و به ما ثواب میدهند ، ولی گناهی را مرتکب مۍشویم و ثواب ها هم میریزد و از بین میرود