✅به حضرت زهرا (س) متوسل شدم و نجات يافتم...
نمیدانم چه شد! هر قدر تلاش کردم خودم را از شر سیمهای خاردار خلاص کنم، نتوانستم. وضعیتم لحظه به لحظه بدتر میشد. نمیدانستم چه بکنم. موانع در حال تکان خوردن و بسیار خطرناک بود، چون توجه دشمن را به سمت من جلب میکرد. از همه کس و همه جا ناامید، به ائمه ـ علیهم السلام ـ متوسل شدم از همه کس و همه جا ناامید، به ائمه ـ علیهم السلام ـ متوسل شدم. یکی یکی سراغ آنها رفتم. یک لحظه یادم آمد که ایام فاطمیه است. دست دعا و نیازم را به طرف حضرت فاطمه(س)❤️ دراز کردم و با تمام وجودم از ایشان خواستم که نجاتم بدهند. گریه کردم. دعا کردم. در همین حال احساس کردم یکی پشت لباسم را گرفت، مرا بلند کرد و در آب اروند پرتم کرد. آن حالت را در هشیاری کامل احساس کردم».
احمد این ماجرا را برای دوستش تعریف کرد، او را قسم داده بود که تا زنده است، آن را برای کسی بازگو نکند.
🌷شهید احمدجولاییان🌷
📙برگرفته از کتاب مهر مادر. اثر گروه شهید هادی
#شہیدانہ
#چادرانھ
چھ زیبا نوشھ بود
یهھ مثلۍ هست ڪھ میگــہ
سرمــ بره، قولمــ نمیر
قول من بانو بھ شهدا
چادرمھ
سرمـ بره چادرمـ نمۍره....
#پویش_حجاب_فاطمے ♡
وقتی برای جمع آوری خاطرات شهید هادی به سراغ او رفتم با تواضع گفت: من مطلب خاصی ندارم. ما کجا و اقا ابراهیم؟
اما وقتی کتاب سلام بر ابراهیم چاپ شد خیلی از این کار استقبال کرد.
سال بعد وقتی در نمازجمعه ایشان را دیدم پس از کمی صحبت گفتم: حاج حمید، من یقین دارم مطالب بسیاری از ابراهیم هادی دارید اگر امکان دارد بگویید.
نفسی تازه کرد وگفت: چی بگم؟! ما در گیلان غرب از محضر او استفاده کردیم. او مرشد تمام رزمندگان بود. تا سالها بعد هر چه داشتیم و داریم از برکت وجودی اوست.
بعد ادامه داد: در یکی از عملیات ها به سختی مجروح شدم، امکان داشت پای مرا قطع کنند.
ابراهیم که این موضوع را فهمید، همراه من به بیمارستان آمد. او در بیمارستان یک شبانه روز بالای سرم ایستاد و اجازه نداد پایم را قطع کنند. الحمدلله پایم خوب شد، حتی آن زمان شنیده بودیم که برخی از عوامل منافقین با حضور در بیمارستان، نیروهای اطلاعات و برخی فرماندهان را به شهادت میرساندند، ابراهیم تا زمانی که شرایط من بهتر شد کنارم ماند.
اما داغ ابراهیم در والفجر مقدماتی خیلی برای ما سنگین بود. بعد از ابراهیم سعی کردیم در اطلاعات لشکر آنچه از او آموخته بودیم اجرا کنیم...
صحبت های حاج حمید که به اینجا رسید به ما توصیه کرد اگر فرصت دارید برای شهدای اطلاعات عملیات یک کتاب کار کنید. منابع را نیز در اختیار ما قرار داد.
مدتی بعد کتاب شناسایی با پیگیریهای سردار حاج حمید میرزایی منتشر شد.
اما حاج حمید که از بچه محل های آقا ابراهیم بود، چندین بار در طی جنگ تا مرز شهادت رفت و...
📙برگرفته از کتاب یاران ابراهیم.