*ســـلامـ‌ ارباب‌ دلمـ🌼🤚🏻* *آورده صبــا از گـــذرٺ عطـــــر خـــدا را* *تا روزے مـــا نیــز ڪنـــد ڪـــرب‌وبلا را* *انگار ڪـه فهمیـــده نسیــم‌ سحــرے باز* *صبح‌ اسٺ و دلـم لڪ زده ایوان ‌طلا را*

شَهْرُ رَمَضَان ‏ أَنْفَاسُکمْ فِیهِ تَسْبِیحٌ و نفس‌هایتان در آن تسبیح است رسول الله فرمود...

🔴(تندخوانی) #جزء_26 #قرآن_کریم به نیت شهید اسماعیل آبدار

🔑نکات کلیدی جز ۲۶🔑

㉖دعای روز بیست ششم رمضان ❇️ اَللّهُمَّ اجعَل سَعیی فِیهِ مَشکورا خدایا کوششم را در این ماه مورد سپاس ❇️ وَ ذَنبِی فِیهِ مَغفُورا 🔶 گناهم را آمرزیده ❇️ وَ عَمَلِی فِیهِ مَقبُولا 🔶 عملم را پذیرفته ❇️ وَ عَیبِی فِیهِ مَستُورا 🔶 و عیبم را پوشیده دار ❇️ یا أَسمَعَ السَّامِعِینَ 🔶 ای شنواترین شنوایان

•═┄•※☘🌺☘※•┄═• 💌 #شھـــــیدانه 🔻خيلی عصبانی بود. سرباز بود و مسئول آشپزخانه كرده بودندش. #ماه_رمضان آمده بود و او گفته بود هركس بخواهد روزه بگيرد، سحری بهش می‌رساند. 📆ولی يك هفته نشده، خبر سحری دادن‌ها به گوش سرلشكر ناجی رسيده بود. او هم سرضرب خودش را رسانده بود و دستور داده بود همه‌ی سربازها به خط شوند و بعد، يكی يك ليوان آب به خوردشان داده بود كه: «سربازها را چه به روزه گرفتن.» ◽️و حالا ابراهيم بعد از بيست و چهار ساعت بازداشت، برگشته بود آشپزخانه ابراهيم با چند نفر ديگر، كف آشپزخانه را تميز شستند و با روغن موزاييك‌ها را برق انداختند و منتظر شدند. برای اولين بار خدا خدا می كردند سرلشكر ناجی سر برسد. ناجی در درگاهِ آشپزخانه ايستاد. نگاه مشكوكی به اطراف كرد و وارد شد. ولی اولين قدم را كه گذاشته بود، تا ته آشپزخانه چنان كشيده شده بود كه كارش به بيمارستان كشيد. 🏥پای سرلشكر شكسته بود و می‌بايست چند صباحی توی بيمارستان بماند. تا آخر ماه رمضان، بچه‌ها با خيال راحت روزه گرفتند. #شهید_ابراهیم_همت🌷

اگر کسی رو دارید میخواد به جای سربازی، حرم امام رضا علیه السلام دو سال سربازی رو سپری کند ، لطفا بهش اطلاع بدین . یاعلی *مهلت تا دهم اردیبهشت*

🎥چند شب پیش تو برنامه زندگی پس از زندگی یڪی از تجربـه گر هـا مۍ گفتــ بچه ها روح منو می دیدن... ❤️این بازے و خنده‌هاے فرزݩد شهیـد حججے با تابوٺ پدر و یادتوݩ میـاد!!؟؟؟😔😭 شهـــــ🌷ـــدا زنده اند و نزد پروردگارشاݩ روزے میخورند