°•|🌿🌹
#سردار
#شهید_حاجعلیرضا_موحد_دانش
🔺فرمانده تیپ ۱۰ سیدالشهدا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#برگی_از_خاطرات
🔴 حضور اشتباهی در چادر دشمن و قطع دست
◽️عملیات «بازی دراز» بود. صبح عملیات، حاج علی برای بیدار کردن بچهها، به سمت یکی از چادرها رفت، غافل از اینکه شب قبل عراقیها پاتک زده، چند تا از چادرها را گرفته بودند.
◽️وقتی حاجی وارد چادر شد، سربازان عراقی او را به رگبار بستند، خیلی سریع پشت یکی از صخرهها سنگر گرفت، اما لغزش پا روی ریگها باعث سقوط او شد و در اثر اصابت سر به تخته سنگی، برای مدتی بیهوش شد.
◽️پس از به هوش آمدن، یکی از عراقیها نارنجکی را به سمت او پرتاب کرد. حاجی که قصد داشت نارنجک را به سمت دشمن بازگرداند، آن را در دست گرفت اما نارنجک منفجر شد و دست حاج علی را از مچ قطع کرد.
◽️در همین حین ما با شنیدن صدای تیر انفجار متوجه جریان شدیم و به سمت چادرها رفتیم و پس از به عقب راندن عراقیها حاج علیرضا موحد دانش را یافتیم.
◽️همه بچهها با دیدن آن صحنه به یاد کربلا و علقمه و عملدار لشگر امام حسین (ع) افتادند.
°•{ نشــــربمنــــاسبتــــــــ
#ســــالــــروزولادتــــــــــــ💚}•°
@khademe_alzahra313
°•|🌿🌹
#مدافع_وطن
#تکاور
#شهید_حسین_ولایتیفر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#برگی_از_خاطرات
#مزار_شهید_گمنام
#دوست_شهید
◽️سر مزار شهید گمنام نشسته بودیم، حسین میگفت من پارسال کربلام و از این شهید گرفتم.
◽️از کرامات این شهید صحبت میکرد. سرباز شهیدی که موقع دفن پیکرش سر در بدن نداشته و در همون روزهای آغاز جنگ به شهادت رسیده..
◽️بعد از چند دقیقه ما بلند شدیم و رفتیم ولی حسین همونجا موند، حین رفتن پشت سرم رو نگاه میکردم...
(حرکات حسین رو زیر نظر داشتم) حرف زدنشو با شهید میدیدم؛ میدیدم که چطور با این شهید گمنام عشق بازی میکرد.
°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ
#ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•°
@khademe_alzahra313
°•|🌿🌹
#مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#برگی_از_خاطرات
◽️دوستش میگفت:
توی مدتی که عراق بود وقتی میخواست به کربلا برود روی صورتش چفیه میانداخت و میگفت:
اگر به نامحرم نگاه کنی راه #شهادت بسته میشود.
#یادش_با_ذکر_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمد
@khademe_alzahra313
°•|🌿🌹
#مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#برگی_از_خاطرات
◽️دوستش میگفت:
توی مدتی که عراق بود وقتی میخواست به کربلا برود روی صورتش چفیه میانداخت و میگفت:
اگر به نامحرم نگاه کنی راه #شهادت بسته میشود.
#یادش_با_ذکر_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمد
@khademe_alzahra313
🖋 #برگی_از_خاطرات
دفترچهای داشت که برنامهها و
کارهایش را داخل آن مینوشت
روزی ڪه خیلی ڪار برای خدا
انجام می داد بیشتر از روزهـای
قبل خوشحال بود ...
یادم هست یک بار گفت :
امروز بهتـرین روز من است
چون خدا توفیق داد توانستم
گره از کار چندین بندهخدا باز کنم
📚 برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم
🌹 #شهید_ابراهیم_هادی