⭕️دایی همسر شهید:
💟بهش گفتم: از این #سیدعلی تون که اینقدر سنگش رو به سینه میزنی، برام بگو.
💟راستش آن اوایل تا میدیدمش، مدام به رهبر، بد و بیراه میگفتم.
او هم سرش را میانداخت پایین و لام تا کام حرفی نمیزد.
💟آن روز گفت: گفتنی نیست، باید راهش رو بری تا بشناسیش!
چشم انداخت توی چشمم و بهم قول داد: اونوقت محسن نیستم اگه تو رو ننشونم جلوی آقا.
💟بعد از شهادتش، خواهرم زنگ زد گفت: داریم میریم دیدار #رهبری ، گفتیم تو هم بیای.
💟پیش خودم گفتم: حتماً باید از پشت میله ها ببینمش. باورم نمیشد نمازم رو پشت سر رهبر بخوانم، نه از پشت میله ها، به فاصله یک و نیم متری.
💟 #عزت از این بالاتر که بروی دست مجروح رهبر را بگیری و ببوسی و دستت را در دست سالمش فشار بدهد و بگوید: #عاقبت_بخیر بشی!
💟همانجا به محسن گفتم: تو قول دادی و به قولت عمل کردی، منم #عوض شدم؛ ولی هوام رو داشته باش #عوضی نشم.
📕برگرفته از کتاب #سربلند ؛ روایت هایی از زندگی شهید محسن حججی
🌸🍃🌸🍃🌸
🌹وصیت شهید مدافع حرم محسن حججی:👇👇👇👇👇
💟از #ولایت_فقیه غافل نشوید و بدانید من به یقین رسیدم که #امام_خامنهای نائب بر حق #امام_زمان است.
🆔️ @khademe_alzahra313
بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷
#زندگینامه_شهیدسیدعلی_دوامی
«#سیدعلی» در 21 رمضان 1346 در ساری به دنیا آمد. کودکی بیش نبود که والدینش از هم جدا شدند و او تحت سرپرستی مستقیم مادرش قرار گرفت. پس از مدتی، به همراه مادر به تهران نقل مکان کرد و دوره ابتدائی را در مدرسه ملی تهران به پایان رساند.
با شروع انقلاب اسلامی، با وجود سن کمش، به همراه مادر در راهپیمائیهایی که علیه رژیم پهلوی صورت میگرفت، شرکت میکرد.
پس از مدتی، دوباره به ساری بازگشتند و دوره راهنمائی را در مدرسه «فردوسی» ساری سپری کرد. در همین دوران بود که بر اثر ارتباط مستقیمی که با دائیاش #شهید«محمودنیکدوست» داشت، از نظر شخصیتی متحول شد. بهطوری که دائماً برای خواندن نماز و نوحه سرائی برای اهل بیت، در مسجد حضور پیدا میکرد.
#ادامه_دارد...
@khademe_alzahra313
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
🌷 بسم رب الشهدا و الصدیقین او با اینکه بیست سال بیشتر نداشت، به سمت فرماندهی گردان مسلمبنعقیل رس
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین
#سیدعلی در آخرین اعزامش در سال 67 که همزمان با ماه مبارک رمضان بود، به جبهه اعزام شد. او قبل از رفتن، وصیتنامهای نوشت که فرازهایی از آن به شرح زیر است:
«من با آگاهی کامل وارد سپاه شدم؛ چون میدانم که سپاه، مدرسه عشق است؛ عشق به لقاءالله. عشقی که میتوان خودسازی کرد و پا به جبهههای نبرد گذاشت. میدانم که میدان جنگ، لحظات مرگ و زندگی است. بار الها من نمیخواهم که در بستر بمیرم و آرزویم این است که همچون مردان خدا، در دل سنگر بمیرم. میدانم که به شهادت میرسم. از خداوند متعال میخواهم اگر لیاقتش را داشتم، بدنم مانند بدن فاطمه زهرا(س) مفقودالجسد باشد.»
#ادامه_دارد...
@khademe_alzahra313