💫🌷💫🌷💫🌷💫🌷
#قبل_ازشهادت
حسین چند شب قبل از شهادتش در جواب سوال دوستش که پرسید: «تو فکری سید؟» گفت: «وقتی وارد هویزه شدم تصمیم گرفتم هر چه از قرآن📖 و نهجالبلاغه فراگرفتهام، در عمل پیاده کنم. حالا احساس میکنم که روز پرداخت نزدیک است و بهزودی پاداش خود را دریافت خواهم کرد.»☺️
شب قبل شهادتش، یاران همیشگی دور او را گرفته بودند؛ «#یونس شریقی»، «#جمال دهشور»، «#قاسم نیسی»، «#حسن بوغدار»، «#حسین احتیاطس» و... .🌷
حسین گفت: «بچهها! آب گرم داریم؟» دوستش گفت: «آب گرم میخواهی چیکار؟» گفت: «میخواهم حمام کنم».
دوستش با تعجب پرسید:😳 «تو این سرما؟» و بلافاصله اضافه کرد: «فردا عملیات است. حسابی گرد و خاک بلند میشود. خاکی میشوی.» گفت: «میدانم.» دوستش گفت: «و با این حال باز میخواهی حمام کنی؟ مگر قرار است بروی تهران؟» حسین زد زیر خنده. از ته دل میخندید.😂 آنقدر خندید که همه به خنده افتادند. بعد ساکت شد و گفت: «فردا به تهران نمیروم، به جای مهمتری میروم.» «کجا؟»، «ملاقات خدا».💫
#شهیدسیدحسین_علم_الهدی
#سالروزشهادت
@khademe_alzahra313
💫🌷💫🌷💫🌷💫🌷
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
حسین چند شب قبل از شهادتش در جواب سوال دوستش که پرسید: «تو فکری سید؟» گفت: «وقتی وارد هویزه شدم تصمیم گرفتم هر چه از قرآن و نهجالبلاغه فراگرفتهام، در عمل پیاده کنم. حالا احساس میکنم که روز پرداخت نزدیک است و بهزودی پاداش خود را دریافت خواهم کرد.»
🍃
شب قبل شهادتش، یاران همیشگی دور او را گرفته بودند؛ «یونس شریقی»، «جمال دهشور»، «قاسم نیسی»، «حسن بوغدار»، «حسین احتیاطس» و... . حسین گفت: «بچهها! آب گرم داریم؟» دوستش گفت: «آب گرم میخواهی چیکار؟» گفت: «میخواهم حمام کنم».
دوستش با تعجب پرسید: «تو این سرما؟» و بلافاصله اضافه کرد: «فردا عملیات است. حسابی گرد و خاک بلند میشود. خاکی میشوی.» گفت: «میدانم.» دوستش گفت: «و با این حال باز میخواهی حمام کنی؟ مگر قرار است بروی تهران؟» حسین زد زیر خنده. از ته دل میخندید. آنقدر خندید که همه به خنده افتادند. بعد ساکت شد و گفت: «فردا به تهران نمیروم، به جای مهمتری میروم.» «کجا؟»، «ملاقات خدا».🌸
🕊#شهیدسیدحسین_علم_الهدی
@khademe_alzahra313
🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
#خاطرهای_ازرهبری
روزی آیتالله خامنهای که در آن زمان نماینده حضرت امام خمینی (ره) در شورایعالی دفاع بودند، برای دیدار با رزمندگان، به جبهه «شوش» رفتند. حسین و حاج صادق در این دیدار، در محضرشان بودند. آیتالله خامنهای فرمودند: «در این دیدار با رزمندگان نماز جماعت خواندیم. بعد از نماز بچهها دور من جمع شدند و هر کس با من صحبتی داشت. بعد از چند دقیقه، من نگاه کردم. دیدم سیدحسین قرآنی در دست گرفته و عده زیادی از بچهها دور او جمع شدهاند و ایشان به قدری زیبا از آیات قرآن و استقامت در جنگ و... صحبت میکرد که من تعجب کردم».
🌺
حضرت آیتالله خامنهای در مصاحبهای که در سال 59 انجام گرفت و در آخرین برنامه «روایت فتح» که توسط شهید «مرتضی آوینی» تهیه و پخش شد، فرمودند: «وقتی خبر شهادت سیدحسین علمالهدی را شنیدم، اولین چیزی که به ذهنم آمد، شهادت حافظان قرآن در صدر اسلام بود».
#شهیدسیدحسین_علم_الهدی
@khademe_alzahra313
خاک ها را با دست کنار زدم فانسقه خاکی دور کمر شهید مشخص شد با کمال تعجب دیدم آن قران همیشگی که همراه سید حسین بود زیر خاک است قرآنی با امضای امام خمینی و آیت الله خامنه ای روی سینه حسین هنوز عکس کوچک امام و آرم سپاه نشسته بود.
خاک را کنار زدم اما دیدم بر خلاف اجساد دیگر که استخوان هایشان سالم بودجمجمه حسین خرد شده !تمام استخوان های تنش متلاشی شده بود! وقتی این صحنه را دیدم نا خود آگاه یاد صحنه کربلا افتادم و اسب هایی که جنازه شهدا را زیر پا له کرده بودند!!
با کمال تعجب دیدم آرپی جی حسین زیر بدنش له شده همان جا بود که فهمیدم اخباری که از هویزه شنیده بودم صحت داردمعلوم شد تانک ها با شنی های خوداز روی جسدعلم الهدی رد شده و استخوان هایش را خرد کرده بودند!
🌹 #شهیدسیدحسین_علم_الهدی
🏴
@khademe_alzahra313