eitaa logo
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
614 دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
3هزار ویدیو
57 فایل
🌹بفکر مثل شهدا مُردن نباش!بفکر مثل شهدا زندگی کردن باش🌹 خادم. @Amraei0 ولادت:۱۲/ ۱/ ۱۳۳۴ شهادت :۱۷/ ۱۲ /۱۳۶۲ عملیات خیبر،طلاییه همت🌷 ولادت: ۱ /۲ / ۱۳۳۶ شهادت:۲۲ /۱۱ /۱۳۶۱ کانال کمیل هادی 🌷کپی مطالب باذکرصلوات مجازمیباشد🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
│سیره شھید 🌺│ خیلی برای کارش دل میسوزاند ، میگفت مهم نیست چه مسئولیتی داریم و کجا هستیم ؛ هر جا که هستیم باید درست انجام وظیفه کنیم . جاویدالأثر 🌷شهید جواد الله کرم🌷
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
🌷🕊🌷🕊🌷 💠علی تورجی (برادر شهید) : از مشهد که برگشت حال و روزش تغییر کرد نشاط عجیبی داشت، از بیشتر دوستان و آشنایان خداحافظی کرد و از همه حلالیت طلبید. قرار بود فردا با دوستانش عازم جبهه شود، همان روز رفتیم به گلستان شهدا، سر قبر شهید سید رحمان هاشمی. دیگر گریه نمی‌کرد. دو تن دیگر از دوستانش در کنار رحمان آرمیده بودند، به مزار آن‌ها خیره شد؛ گویی چیزهایی می‌دید که ما از آن‌ها بی خبر بودیم. رفت سراغ مسئول گلستان شهدا، از او خواست در کنار سید رحمان کسی را دفن نکند. ایشان هم گفت : من نمی‌توانم قبر را نگه دارم؛ شاید فردا یک شهید آوردند و گفتند می‌خواهیم اینجا دفن کنیم. محمد نگاهی به صورت پیرمرد انداخت و گفت : شما فقط یک ماه اینجا را برای من نگهدار. همان‌طور هم شد و محمد در کنار سید رحمان دفن شد. 🍃 🍃🌺🌺
✨🌷✨ 🌷یک دخترو آرزوی لبخند که نیست ✨یک مرد پر از کوه دماوند که نیست 🌷یک مادر گریان که به دختر می‌گفت ✨بابای تو زنده است،هرچندکه نیست
🕊🌷🕊 «اگر مےخواهید تاثیرگذار باشید اگر مےخواهید بہ عمر و خدمت و جایگاهتون ظلم ‌نڪرده ‌باشید ما راهےبجز اینڪہ یڪ شهید ِزنده در این عصر باشیم نداریم.» 🌺🍃
🌷🕊🌷 چہ مراعات و نظيريست ميانِ ڪلمات بوی تو ، آمدنت ، نم نم باران ، با عــشق...
همسر شهید ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺗﺸﯿﯿﻊ ﮐﻪ ﻭﯼ ﺳﺎﻋﺖﻫﺎ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺁﻥﻫﺎ ﺑﻮﺩ، ﮔﻔﺖ : ﺍﻭﻝ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺷﻬﺪﺍﯼ ﻏﻮﺍﺹ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﻭ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻧﯿﺰ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺭﺳﯿﺪ . ﻭﯼ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﻣﯽﮔﻔﺖ: ﺁﺭﺯﻭ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﺎ ﮔﻠﻮﻟﻪ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﺩﺷﻤﻦ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﻮﻡ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﯿﺰ ﺗﺎﮐﯿﺪ ﮐﺮﺩ ﺍﮔﺮ ﺩﯾﺪﯼ ﺳﺮ ﺑﺮ ﺗﻦ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺖ، ﮔﻠﻮﮔﺎﻫﻢ ﺭﺍ ﺑﺒﻮﺱ ﻭ ﺑﮕﻮ ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺍﯾﻦ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺑﭙﺬﯾﺮ...🕊 🌹 🌹
#فرهنگ_شهادت #شهید_محمود_کاوه #سالروز_ولادت 🌹 بهش گفتم وقتی بر می گردی، کاهو و خیار و گوجه بخر. گفت: من سرم خیلی شلوغه، یادم می ره، هر چی می خواهی بنویس تا یاد م نره. در همین حال داشت جیب لباسش را خالی می کرد. دیدم یک دفترچه و خودکار گذاشت روی زمین. دفترچه را برداشتم که چیزهایی که لازم دارم را بنویسم. ناگهان گفت: «ننویسی ها!» گفتم: مگه چی شده؟ گفت: « اونها مال بیت الماله.» گفتم: یک کتاب که نمی خواهم بنویسم، چند تا کلمه می نویسم. گفت: «مال بیت الماله!» 📝 همسر شهید محمود کاوه. 📚 ستاره های زمینی، ص29 🌺🍃 🍃🌺
🍃🌹 💠روزي به فرماندهي شهيد كشوري با سه فروند بالگرد كبرا به منطقه ي عملياتي مي رفتيم. ✨وقتي به پنج ، شش كيلومتري هدف رسيديم با دوربين بالگرد ديديم حدود 50 تا 60 نفر در يك محلي تجمع كرده اند. فوري به احمد گفتم : احمد حدود 50 ، 60 نفر آن جا ايستاده اند ولي از ماشين و تانك و تجهيزات خبري نيست.  ▫️رو به من كرد و گفت: « دقيقاً نگاه كن ببين چه خبر است » كمي پايين تر كه رفتيم، ديدم تعدادي زن و بچه هستند ، درست كنار پل چنگوله ، بود و از نيروهاي نظامي هم خبري نبود . بعد از شناسايي كامل فرود آمديم. من و احمد با آن ها صحبت كرديم. وقتي احمد فهميد آن ها از رانده شدگان عراقي هستند كه با پيمودن 60 كيلومتر خسته ، ناتوان و بي غذا خود را به اين جا رسانده اند،‌خود را سريع به عقب رساند و با يك چرخبال 214،‌ با غذا و امكانات برگشت . ✨وقتي غذا را به آن ها داديم ، آنها باورشان نمي شد . بعد از اين كه غذا خوردند ، آن ها را به عقب انتقال داديم. آن روز من از نوع دوستي شهيد كشوري شگفت زده شدم.  🍃🌹 راوی:خلبان موسی سروانی منبع: راسخون 🌺🍃 @khademe_alzahra313 🍃🌺
ای شــــ‌هید عشـق «تـو» آفتـاب اسـت آنڪَاه ڪہ درونـم صبـح طلـوع می‌ڪنی و مـی‌بینـمت... #شهید_محمدعلی_تک🌷 #سالروز_ولادت
#خاطرات_شهدا 💠 توسل به حضرت زهرا (سلام الله علیها) هر وقت مشکلی بزرگ یا حاجتی داشت، متوسل می شد به حضرت زهرا(سلام الله علیها). می گفت باید زرنگ باشی و بدانی چه چیزی را از چه کسی بخواهی. از ائمه باید توقع داشت نه طلبکار بود. اگر توقع کمک و دستگیری داشته باشی، آن بزرگواران هم حتما به تو عنایت می کنند. با توجه تمام دو رکعت نماز می خواند و هدیه می کرد به حضرت زهرا(سلام الله علیها). می گفت چیزهای زیادی از این نماز دارم. ازدواج و کار و فرزند را اثر همین نماز می دانست. شک ندارم شهادت را هم از همین نماز و نظر لطف حضرت زهرا(سلام الله علیها) گرفته است... 🌹 روحانی شهید مدافع حرم محمد پورهنگ #سالروز_ولادت @khademe_alzahra313
🍃🌷🕊 💠 عنایت ویژه امام رضا علیه السلام به #پدر_موشکی ایران #دانشمند_شهید سردار #تهرانی_مقدم ✍️ برای دریافت موشکی فوق العاده‌ پیشرفته به روسیه رفته بودم و از ژنرال روسی خواستم تا فناوری این موشک را در اختیار ما قرار دهند که آنان خندیدند و گفتند که امکان ندارد ، این فناوری تنها در اختیار روسیه است. به آنها گفتم ما این موشک را می‌سازیم که دوباره ژنرال روسیه خندیدند و پس از بازگشت تلاش کردیم تا آن را بسازیم اما نشد. تنها راهی که به ذهنم رسید این بود که به خدمت ثامن الحجج بروم. 💠 ۳ روز تمام در حرم امام رضا (علیه السلام) توسل و توجه داشتم تا راهی به ذهنم برسد و در روز سوم عنایتی شد و مدلی به ذهنم رسید و احساس کردم گمشده خود را پیدا کرده ام. پس از اتمام زیارت خود، بر روی دفترچه نقاشی دخترم مدل این موشک را کشیدم و در تهران آن را عملی کردم و این موشک بهتر از مدل روسیه بود... ✍️ پدر موشکی ایران ، سردار شهید حسن تهرانی مقدم #سالروز_ولادت روحش شاد و یادش گرامی 🌷 @khademe_alzahra313
🍃🌷🕊 💠 عنایت ویژه امام رضا علیه السلام به #پدر_موشکی ایران #دانشمند_شهید سردار #تهرانی_مقدم ✍️ برای دریافت موشکی فوق العاده‌ پیشرفته به روسیه رفته بودم و از ژنرال روسی خواستم تا فناوری این موشک را در اختیار ما قرار دهند که آنان خندیدند و گفتند که امکان ندارد ، این فناوری تنها در اختیار روسیه است. به آنها گفتم ما این موشک را می‌سازیم که دوباره ژنرال روسیه خندیدند و پس از بازگشت تلاش کردیم تا آن را بسازیم اما نشد. تنها راهی که به ذهنم رسید این بود که به خدمت ثامن الحجج بروم. 💠 ۳ روز تمام در حرم امام رضا (علیه السلام) توسل و توجه داشتم تا راهی به ذهنم برسد و در روز سوم عنایتی شد و مدلی به ذهنم رسید و احساس کردم گمشده خود را پیدا کرده ام. پس از اتمام زیارت خود، بر روی دفترچه نقاشی دخترم مدل این موشک را کشیدم و در تهران آن را عملی کردم و این موشک بهتر از مدل روسیه بود... ✍️ پدر موشکی ایران ، سردار شهید حسن تهرانی مقدم #سالروز_ولادت روحش شاد و یادش گرامی 🌷 @khademe_alzahra313
🕊 روایتی زیبا از #ایثار ✍️ با خواندنِ این خاطره به عظمتِ روحیِ شهید بابایی پی خواهید برد عباس یه روز اومد خونه و گفت: خانوم! باید خونه‌مون رو عوض‌ کنیم ، می‌خوام خونه‌مون رو بدیم به یکی از پرسنلِ نیروی هوایی که با هشت تا بچه توی یه خونۀ دو اتاقه زندگی می کنن، این خونه برای ما بزرگه، میدیم به اونا و خودمون میریم اونجا... اون بنده خدا وقتی فهمید فرمانده‌اش می‌خواد اینکار رو کنه قبول نکرد. اما با اصرارِ عباس بالاخره پذیرفت و خونه مون رو باهاشون عوض کردیم... 📚منبع: کتاب خدمت از ماست 🌹 #شهید_عباس_بابایی #سالروز_ولادت @khademe_alzahra313
تولدت مبارڪ برادر آسمانے ام♥️🌸 #۲۰آذر 🌹
🍃🌷🕊 🌷حساس بود. در مصرف بیت المال خیلی حساس بود. مرتب هم توصیه میکرد و از همه می خواست رعایت کنند. حتی کوچکترین چیز هایی که به چشم دیگران هم نمی آمد برای او مهم بود. وقتی پای بیت المال در میان بود حتی سر سوزنی مصرف اشتباه هم نباید میشد. استفاده از آب تانکرها،واکس زدن به پوتین ها،تلفن شخصی زدن،استفاده درست از سلاح و مهمات و خیلی چیز های کوچک و بزرگ دیگر. میگفت: همه ی این ها به قیمت خون شهدای ما به دست می آید. نباید ذره ای از آن بیهوده مصرف شود. #مدافع_حرم_شهید_مسلم_خیزاب #سالروز_ولادت @khademe_alzahra313
‼️به بيت‌المال بسيار حساس بود، آخر شب كه كار بسيج تمام ميشد از دفتر پايگاه بسيج بيرون مي آمد!او در راهرو، كه بيرون از پايگاه بود، مشغول مطالعه ميشد. ‼️داخل راهرو لامپ هايي داريم که شب نيز روشن است. هادي آنجا در سرما مي نشست و درس ميخواند! ‼️يك بار به هادي گفتم: چرا اينجا درس ميخواني تو حق گردن اين پايگاه داري، همه ي در و ديوار اينجا را خود تو بدون گرفتن مزد گچکاری كردي. همهٔ تزئينات اينجا كار شماست. ‼️خب بمون توي پايگاه و درس بخوان. هادي گفت: من اين درس رو براي خودم ميخوانم. درست نيست از نوري که هزينه اش را بيت‌المال پرداخت ميكند استفاده کنم. چون ميدانم اين لامپ ها تاصبح روش است اينجا ميمانم. 📎پذیرایی از شیطان دستش رو محڪم گرفتم گفتم: بحثو عوض نڪن این سوختگے دستت چیہ ؟؟؟ هادی خنــدید وسرشو پایین انداخت و گفت: یہ شب شیطون اومد سراغم منم اینجورے ازش پذیرایے کردم! 🌷
مـادرت را ببوس، پایش را ببوس، تا به گریه بیفتد... وقتی گریه افتاد خودت هم به گریه میفتی، اونوقته که کارت رو غلتک میفته و همه درهایی که به روی خودت بسته ای خـدا باز خواهد کرد. حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (هشتم‌قبل از هجرت) و 🌸 🌸 @khademe_alzahra313 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🔹تازه رسیده بودم به قرارگاه و می‌خواستم حاج احمد را ببینم. همینطور که داشتم می‌رفتم، صحنۀ عجیبی دیدم درآن هوای گرم و در آن موقع از ظهر ،که تمامی نیروها از شدت گرما داخل سنگر و‌یا خواب بودند، حاج احمد کنار تانکر آب نشسته بود و باعشق، ظرف های ناهار بچه های قرارگاه را می‌شست. 🔸گفتم شاید حاج احمد نباشد، اما وقتی جلوتر رفتم، دیدم خود اوست آدمی مثل حاج احمد با آن همه برو بیا و فرماندهی تیپ و مسئول قرارگاه تاکتیکی، بیاید و کنار تانکر آب، بشقاب های نیروهایش را بشوید. فوری دوربینم را آماده کردم و خیلی سریع، قبل از اینکه متوجه شود از او در آن حالت عکس گرفتم. 🖊 🌷حاج احمد در یکی از عملیات ها زخمی شده بود و یکی از پاهایش هم در گچ بود. او هر روز بین ساعت ۱۱ تا ۱۲ برای تعویض پانسمان به بیمارستان می آمد، اما یک روز نیامد و از آنجا که بسیار دقیق و مقرراتی بود، این غیبتش موجب نگرانی همه شد. 🌷با پیگیری و پرس و جوی فراوان يكي از رزمندگان گفت: «حاج احمد از صبح تا عصر در حمام بوده است.» خطاب به رزمنده گفتیم: «او نباید آن قدر در حمام بماند؛ ممکن است گچ پایش نم بكشد.» 🌷سراسیمه به حمام رفتیم و صحنه عجیبی را مشاهده کردیم. گچ پای حاج احمد كاملا سالم بود اما از انگشتانش خون می چكيد! حاج احمد در حال شستن لباس همه رزمندگانش بود، وقتی علت را پرسیدیم در جواب گفت: «حواسم به گچ پایم بود، چون كه بیت المال است.» 📎فرماندهٔ دلاور لشگر۲۷ محمدرسول‌الله(ص) 🌷 ولادت : ۱۳۳۲/۱/۱۵ تهران شهادت : ۱۳۶۱/۴/۱۴ لبنان
🌷 (شهیدی که از مزارش بوی می آید) 🔰فرمانده آرپی چی زن‌های گردان عمار لشکر ۲۷ محمد رسول الله 🍂شهادت: ۶۶/۱/۲۲ - ۸ ✅یکی از آشنایان خواب را می‌بیند. او از شهید تقاضای شفاعت می‌کند که شهید پلارک به او می‌گوید: 🔴👈«من نمی‌توانم شما را کنم. تنها وقتی می‌توانم شما را شفاعت کنم که شما بخوانید و به آن توجه وعنایت داشته باشید. همچنین زبان‌هایتان را نگه دارید. در غیر اینصورت هیچ کاری از دست من برنمی‌آید». @khademe_alzahra313
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
🌷 #شهید_سید_احمد_پلارک (شهیدی که از مزارش بوی #گلاب می آید) 🔰فرمانده آرپی چی زن‌های گردان عمار لشک
🔸او فرمانده آر پی‌چی‌زن‌های گردان عمار در لشکر 27 حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم بود. در یکی از پایگاه های زمان جنگ، به عنوان یک سرباز معمولی کار می‌کرد. 🔹 خدمت به رزمنده ها را دوست داشت. مثل همیشه برای سرکوبی و مبارزه با نفس داوطلبانه مشغول نظافت دستشویی ها بود برایش مهم نبود که بدنش همیشه بوی بد توالتها را بدهد. 🔸او همیشه مشغول نظافت توالت های پایگاه بود و همیشه بوی بدی بدنش را فرا می گرفت. در یک حمله هوایی در حال نظافت بود که موشکی به آنجا برخورد می‌کند و او شهید و در زیر آوار مدفون می‌شود. 🔹بعد از بمب باران، هنگامی که امداد گران در حال جمع آوری زخمی ها و شهیدان بودند، متوجه می‌شوند که بوی شدید "گلابی" از زیر آوار می آید. وقتی آوار را کنار می‌زدند با پیکر پاک این شهید روبرو می‌شوند که غرق در بوی گلاب بود. 🔸هنگامی که پیکر آن شهید را در بهشت زهرا تهران، در قطعه 26 به خاک می‌سپارند، همیشه سنگ قبر این شهید نمناک می‌باشد به‌طوری که اگر سنگ قبر شهید پلارک را خشک کنید، از آن طرف سنگ از گلاب مرطوب می شود. میگویند شهید پلارک مثل یکی از سربازان پیامبر (ص) در صدر اسلام، «غسیل الملائکه» بوده است. «غسیل الملائکه» به کسی می گویند که ملائکه غسلش داده‌ باشند و به همین علت مزار او همیشه خوشبو و عطرآگین است 🌷 ولادت : ۱۳۴۴/۲/۷ تهران شهادت : ۱۳۶۶/۱/۲۲ شلمچه ، عملیات کربلای ۸
سجاد همیشه باوضو بود. خیلی از غیبت کردن بدش می‌آمد. یکی از بارز‌ترین ویژگی‌هایش حیا و سر به زیری بود. از حقوقی که داشت برای انجام کارهای خیر هزینه می‌کرد. در انجام مسئولیت بالاترین دقت عمل را داشت. با بچه‌ها مانند خودشان بود. زبان آنها را خوب متوجه می‌شد. وقتی از سر کار می‌آمد پسرمان حامد را با خودش بیرون می‌برد و می‌گفت از صبح با شما بود حالا وظیفه من است که او را سرگرم کنم. یکی از دلایلی که سجاد خودش را به جمع شهدای حرم بی‌بی رساند، اخلاص و پاکی‌اش بود. بسیار با خلوص نیت کار می‌کرد. بارها به خودم می‌گفتم خدایا شکرت که بنده‌ای به این خوبی آفریدی. همسرم بسیار شیفته اهل بیت بود. ارادت ویژه‌ای به حضرت زهرا(س) داشت. ✍به روایت همسربزرگوارشهید 🌷 🌸🌸🌸🌸🌸