eitaa logo
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
608 دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
3هزار ویدیو
57 فایل
🌹بفکر مثل شهدا مُردن نباش!بفکر مثل شهدا زندگی کردن باش🌹 ولادت:۱۲/ ۱/ ۱۳۳۴ شهادت :۱۷/ ۱۲ /۱۳۶۲ عملیات خیبر،طلاییه همت🌷 ولادت: ۱ /۲ / ۱۳۳۶ شهادت:۲۲ /۱۱ /۱۳۶۱ کانال کمیل هادی 🌷کپی مطالب باذکرصلوات مجازمیباشد🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
💠✨✨✨✨💠 ⚜️از کرامات وسخا و جود و احسان 🌏عالم هستی شده ریزه خور خوان حسن ⚜️دردمندان را بگو این پسر مشکل گشاست. 🕌 در مرقدش تا ابد دارالشفاست. 💠✨💠 💚 💚 @khademe_alzahra313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام صبح روز دوشنبه تون به خیر و برکت امروز، متعلق است به امام حسن و امام حسین علیهما السلام ازشون مدد می خواهیم در این ایام که به نام مقدس امام حسین متبرک است خانه هامان متعلق به ایشان باشد گویا هر خانه یک حسینیه ست و ما خادم آن ✅همه کارها از نفس کشیدن گرفته تا تفکر بیشتر در تکرار مناسبت این ایام و درس های آن ، لبخند به روی اعضای خانواده ، غذا درست کردن ، مطالعه، نماز خواندن ، وقت تلف نکردن ، عصبانی نشدن، اعمال امروز و... در حسینیه خانه مان و در قامت خادمی با نیت الهی و به نام امام حسین تقدیم به صاحبان امروز 💫 نذری هاتون با نیت الهی و اخلاص ، پرارزش و مقبول ان شاء الله
هر هفته دوشنبه ها حسن را عشق است اصلا نه، تمام هفته او را عشق است انقدر شدم مست ز صهبای هر روز و هر ثانیه او را است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
زندگینامه شهید حاج محمد ابراهیم همت 💐🍀🌷🍀💐🌷🍀💐🌷🍀💐🌷 فصل چهارم قسمت 8⃣7⃣ غصه مان بیشترشد و تقی زمزمه
زندگینامه شهید حاج محمد ابراهیم همت 💐🍀🌷🍀💐🌷🍀💐🌷🍀💐🌷 فصل چهارم قسمت 9⃣7⃣ حاجی غرولند کرد:((گرما وپشه بس نیست میخواهی از دود خفه بشیم؟))😟😐 مهدی زیر لب گفت:((یک امشب را تحمل‌کنید ،امروز ظهر از سرهنگ "کیانفر"شنیدم که فردا ماموریت تمام است.😍 حاجی در حالی که برای خواب آماده می شد پوزخندی زد و گفت:((چه کسی از یک ثانیه بعد خبرداره؟فاتحه ای بخوانید و بخوابید)).😌 و ما هم تا آمدیم دراز بکشیم...☺️ اما هنوز حرف سروان رضا چهچهه و خاطره اش تمام نشده بود که احساس کرد کسی بالای سرش ایستاده است.😉 چشم باز کرد. باورش نمیشد ولی درست میدید،حاج همت بود. 😍 همراه با شیبانی و مجتبی صالحی.از شناسایی برمیگشتند😍😊 سر راه به بچه های پدافند هوایی سرزده بودند.☺️ پشه ها زیر روشنایی بی رمق شمع ،توی سروصورت و گردن همت و همراهانش می نشستند و آن ها را نیش میزدند.🙊 اما انگار نه انگار. صورت حاج همت تکه تکه شده بودولی عکس العملی نشان نمیداد.🙈 گفت:خسته نباشید بچه ها!چه خبر؟☺️ خبرها که دست شماست حاج آقا.😊 آماده که هستید ان شاالله!😉 حاج همت این را گفت و با همراهانش رفت. بچه ها به هم نگاهی کردند و گفتند:آماده ی چی یعنی؟😟🙄🤔
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
زندگینامه شهید حاج محمد ابراهیم همت 💐🍀🌷🍀💐🌷🍀💐🌷🍀💐🌷 فصل چهارم قسمت 9⃣7⃣ حاجی غرولند کرد:((گرما وپشه
زندگینامه شهید حاج محمد ابراهیم همت 💐🍀🌷🍀💐🌷🍀💐🌷🍀💐🌷 فصل چهارم قسمت 0⃣8⃣ دیگر نمیتوانست در خانه ی خودشان بماند.خانه اش امنیت نداشت.دزدها و عقرب ها و تنهایی او را از همه سو محاصره کرده بودند.🦂😬 به ابراهیم گفته بود که می خواهد شب ها به خانه ی دوست نزدیکشان خانم دکتر توانا سر بزند و روزها به خانه ی خودشان برگردد.🌃 گفته بود: اینجوری میتوانم دوام بیاورم😌 و ابراهیم گفته بود: -هر کاری را که خودت مصلحت میدانی انجام بده عزیزم!😊 از آن پس ژیلا همین کار را میکرد.هرشب به خانه ی دوستش خانم دکتر توانا که او هم تنها بود میرفت و روزها به خانه ی خودشان بر میگشت🌙🚶‍♀☀️ ..... ژیلا وقتی با یکی از خانم های سپاهی داشت از بیرون بر میگشت،آن خانم به او اشاره کرد و گفت: -نگاه کن او حاج همّت نیست که دارد از خانه تان می آید بیرون؟🤔😮 ژیلا به سمت اشاره ی آن خانم برگشت و نگاه کرد،دید آقایی با لباس وشلوار لی از خانه شان دارد بیرون می‌آید.🚶‍♂️👕👖 گفت: -نه.او حاج همّت نیست. ژیلا این را گفت و دلش ((هُری)) ریخت پایین. ودر جواب خانم همراهش که پرسید:((پس کیه؟و تو خانه تان چه کار داره؟))🤔😰 ژیلا گفت: -چی بگم والله!‍♀ ادامه دارد... 🌷🍀💐🌷🍀🌷🍀💐🍀💐🌷🍀 ادامه ی این داستان ان شاالله فردا در کانال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🗓•|«۱۲روز تا غدیر» •『❤️』نازد به خودش خـدا ڪه حیـدر دارد •『🌊』دریــای فضـائلی مطـهر دارد •『🤚🏻』همتـای علـے نخواهد آمد والله •『🕋』صـد بار اگـر ڪعبـه ترڪ بردارد 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ﻛﻪ ﺷﻬﻴﺪ ﺻﻴﺎﺩ ﺷﻴﺮاﺯﻱ ﻣﻴﮕﻔﺖ ﺩﺭﺟﻪ ﻫﺎﻱ ﻣﻦ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻪ اﻭ ﺑﺪﻫﻨﺪ 🌷🌹🌹🌷 از شناسایی منطقه عملیاتی والفجر ۲ بر می گشیتم. هلیکوپتر که روی زمین نشست. شیرازی پیاده شد. پشت سرش هم کمال.... کمال در بین فرماندهان عالی رتبه ای که حاضر بودند روی دو زانو نشست و شروع کرد به یک چوب موقعیت محوری که باید عمل می شد را به دقت تشریح کرد. کلامش که تمام شد. صیاد روی دوش او زد و گفت: باید درجه های من را بزنن رو دوش این کیهان فرد!😳!✅ ادامه داد: چنین نیرویی را باید تو هفت سنگر پنهون کرد تا دست دشمن بهش نرسه!👌 قبل از رفتن به عملیات خواب دیده بود از هلیکوپتر سقوط می کند. توی هلیکوپتر بود که شهید شد.😭 شهادت:۱۳۶۲/۵/۲ عملیات والفجر ۲- حاج عمران