از وجود محراب و یار همراهش هیچ چیز باقی نماند؛ و به این ترتیب در تاریخ ۳۰ دی ماه ۱۳۶۵ محراب نیز به صف شهدا پیوست. این در حالی بود که همسرش دومّین فرزند خود را باردار بود و محراب ۵ ماه پیش از تولّد دوّمین فرزندش به شهادت رسید. چند روز بعد، برادرش «حاج علی اکبر محراب» به قرارگاه تاکتیکی لشکر رفت و به همراه برادر صلاحی به محلّ شهادت رفتند و توانستند تکّهای از پای محراب، گوش و قسمتی از سر و صورت و تکّههای کوچکی از بدنش را از روی پشت بام خانههای اطراف پل و زمینهای حاشیهی رود بیابند. آنچه از بدن محراب به دست آمد؛ چیزی حدود ۳ کیلوگرم بیشتر نبود. (۸۲) و این هم تقدیر الهی بود؛ برای اینکه این سخن محراب را به یاد همگان بیاورد:
"به شرق و غرب بگویید اگر خانهام را به آتش بکشند و قلبم را سوراخ سوراخ کنند، آرزوی اظهار ضعف و شکست اسلام را و دینم را به گور خواهند برد؛ و اگر پیکرم را زنده زنده قطعه قطعه و پاره پاره کنند و پارههای تنم را بسوزانند، باز فریاد خواهم زد: اسلام پیروز است، کفر و منافق نابود است."
قطعات باقیمانده از وجود پاکش در میان استقبال بی نظیر مردم شهید پرور مشهد تشییع و در قطعه ی شهدای انصارالمجاهدین - نزدیک آرامگاه شهید کاوه - به خاک سپرده شد.
😳گفت اول خودتو درست کن، بعد برو هیئت سینه بزن
خندیدم و گفتم چه بامزه،
پس باید به مریض بگیم اول سالم شو، بعد برو پیش دکتر
درمانم،تویی حسین جان
اللهم ارزقنی شفاعة الحسین یوم الورود
#ما_ملت_امام_حسینیم
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله❤️
باید او پاشود از خاک جگر جمع کند...
یک عبا پَهن کُنَد تا که پسر جمع کند😭😭😭
این اَنارِ حرم است آه چرا ریخته است😭😭😭
چقدر حضرت اکبر به عبا ریخته است😭😭😭
هیچکَس زیرِ بغلهایِ پدر را نگرفت 😭😭😭
دست تنهاست کسی جایِ پدر را نگرفت ...
تا علی رفت به دنبالِ دلش راه اُفتاد...
قبلِ شهزاده ببین رویِ زمین شاه اُفتاد
پیشِ چشمان همه دست به زانو اُفتاد
دید پَهلویِ علی را و به پهلو اُفتاد