eitaa logo
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
622 دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
3هزار ویدیو
57 فایل
🌹بفکر مثل شهدا مُردن نباش!بفکر مثل شهدا زندگی کردن باش🌹 خادم. @Amraei0 ولادت:۱۲/ ۱/ ۱۳۳۴ شهادت :۱۷/ ۱۲ /۱۳۶۲ عملیات خیبر،طلاییه همت🌷 ولادت: ۱ /۲ / ۱۳۳۶ شهادت:۲۲ /۱۱ /۱۳۶۱ کانال کمیل هادی 🌷کپی مطالب باذکرصلوات مجازمیباشد🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
آقای میرزایی: اما شهدا خواستنت و انتخابت کردن که دست از بنده نفس بودن بکشی و بنده خدا و شهدا بشی در مقابل حرفهای آقای میرزایی فقط سکوت جايز بود دوسه روز بعد ما ۱۵نفر با آقای میرزایی ،محمدی ، حسینی ،زهرا سادات و زینب رفتیم جنوب این جنوب اومدن کجا، جنوب اومدن نه ماه پیش کجا نزدیکای اهواز زهراسادات نزدیکم شد سرم ب شیشه بود که زهرا سادات صدام کرد زهراسادات : حنانه اشکامو پاک کردم و گفتم : جانم زهراسادات : یادته بهت گفتم معنی اسمتو بفهمی دیگه ازش بدت نمیاد -آره 😔😔😔 زهرا سادات :خب میخام معنی اسمتو بهت بگم -‌ممنون میشم اگه بگی زهرا سادات : حنانه اسم چهارده معصوم که بلدی ؟ -آره در حد همین اسم سادات : خوب حالا من بعدا از زندگی همشون بهت میگم -باشه سادات :ببین بعداز شهادت امام حسین(ع) تو روز عاشورا و شروع اسارت بی بی حضرت زینب(س) توراه کربلا به کوفه یه مسجدی هست که الان به مسجد حنانه معروفه ماجراش اینه یک شب سر شهدای کربلا و خود اسرای کربلا در این مسجد موند ستون های مسجد به حال حضرت رقیه(س) طفل سه ساله امام حسین(ع) و سر بریده سیدالشهدا گریه میکنن حنانه یعنی گریه کن حسین زهرا سادات رفت و من موندم یه عالمه غفلت و سرزنش 😭😔 حنانه ای که معنی اسمش گریه کن حسین هست مست و غرق گناه بوده رسیدیم اهواز و وارد مدرسه شدیم این بار نق و نوق نکردم فقط بی تاب و بیقرار شلمچه بودم بالاخره صبح شد و به سمت .......
بالاخره صبح شد و به سمت شلمچه راه افتادیم قلبم داشت از جا کنده میشد انگار شهدا منو میدیدن کفشامو در آوردم و پا برهنه روی خاک شلمچه راه میرفتم اشکام با هم مسابقه داشتن روی خاک شلمچه نشستم و زانوهامو بغل کردم شهدا من شرمندتونم حنانه نبودم مست و غرق گناه بودم قول میدم زینبی بشم و بمونم تمام اون سه چهار روز همش گریه میکردم و با شهدا حرف میزدم سفر تمام شد و من برگشتم تهران البته با چادر وای مصیبت شروع شد با چادر که وارد خونه شدم بابا: اون چیه سرت مثل کلاغ سیاه شدی یهو تو همین حین تیام وارد پذیرایی شد تیام : اون چیه سرت شبیه این زنای پشت کوهی شدی فقط سکوت کردم یک هفته بود منو خانواده ام مثل هم خوابگاهیا بودیم فرداشب قراره یه مهمونی تو خونمون برگزار بشه البته مهمونی که غرق گناهه پدرم بهم هشدار داد مثل همیشه تو جشن حاضر بشم خیلی سریعتر از همیشه ۲۴ساعت گذشت وارد پذیرایی شدم که ...... ... @khademe_alzahra313
🍁 هی با دلم دو قدم نزدیک می‌آیم دوباره می‌ایستم؛ دوباره دو قدم، دوباره ایست... دارم فکر می‌کنم، به همین روزهایی که حرم نیستم 🍀 به همین لحظه‌‌ها که هوای دیدن ضریح، قلبم را پر کرده زیارت که جای خود؛ چقدر حتی با همین امید دیدار 🌸 قشنگ‌تر است . . . از دور بشنوید امام خوبم، 💜 سلام ساده‌ی عاشقانه‌ام را : ✋💚 اللهّـــمَ صَلّ عَلی عَلي بنْ موسَي الرّضـا المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّتكَ عَلی مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری اَلصّدّيق‌ الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَّة زاكيَةً مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كاَفْضَل ما صَلّيَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ 🌸🍃 ڪلیڪ ڪنید 👇 🌺🍃 @khademe_alzahra313
میگفت: وقتی‌ تنها شدی‌ با خدا باش... وقتی ‌هم ‌که‌ تنها نبودی بی‌ خدايى ‌نکن! بی‌ خدا باشی‌ ضرر میکنی✨💛 @khademe_alzahra313
یابن الحسن..🌹 ▪️بر سر نی،سر جدّت به عقب برگشته طفل افتاده ز پا،منتظر توست بیا... 🌿به رسم هرشب انتظار،تجدید بیعتی دوباره با مولای غریبمان میخوانیم: الهی عظم البلا..⚡️ @khademe_alzahra313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽❣️ ❣️﷽ ❤️ 🍃ای درد سینه سوز دلم را علاج، 🌸تاریکْ خانه‌ی نفسم را سراج، 🍃دنیای ما بدون حضورت جهنم است 🌸دردم تویی، علاج تویی، احتیاج 💕 ⚘أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج⚘ @khademe_alzahra313
❄️🍃🌹🍃❄️ 🌹طرح ختم قران کریم🌹 به نیت سلامتی وتعجیل در فرج صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هدیه به ارواح پاک و طیبه شهدا 🌹 ❄️🍃🌹🍃❄️ @khademe_alzahra313
❁❁ دل خستہ‌ام از این همہ قیل و قال‌هـا از داغ گُنبدٺ شده‌ام چون هلال‌ها هے وعده حَرَم بہ خودم مےدهم حُسیْن دِل خوش شدم دگر ، بہ همین خیال‌ها 💔 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 به همان خاک غریبانهٔ قبرش سوگند؛🌿 بی حرم هست،💔 ولی هرچه حرم زنده از اوست☝️ @khademe_alzahra313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹برآیینه جمال داور صلوات 🌹بر روشنی چشم پیمبر صلوات 🌹برحضرت معصومه فروغ سرمد 🌹بر دسته گل موسی جعفرصلوات... 🌟سالروز ورود حضرت معصومه(سلام الله علیها) به شهر مقدس قم،بر همگی مبارک..🌟 @khademe_alzahra313
🔰تمام تجملات زندگی یک مدیر اسلامی منزلی که در دزفول در آن زندگی می کردیم، قبلاً مرغداری بود❗️ واقعاً مرغدانی بود😊. کمی پول داشتم که با آن دو تا کاسه و بشقاب و استکان و یک قوری خریدم و آوردم. رختخواب هم نداشتیم؛ یک پتو توی ماشین بود🚕؛ آن را آوردیم و به جای رختخواب پهن کردیم☺️. همه ی اسباب و اثاثیه مان همین بود. تا این که من مریض شدم😞 و سینه ام درد گرفت😣. آن وقت رفت و یک بخاری گرفت و آورد. بعد هم چند تا ظرف نسوز (تفلون) خریدیم. مدتی هم در اندیمشک در خانه های سازمانی ای بودیم که پر از عقرب بود، آن روزها حدود بیست و پنج عقرب در آن خانه کشتیم!😰😣 راوے:همسرشهید 🌹 @khademe_alzahra313
اول وقت سفارش ✨نیم ساعت قبل از اذان کارهای خودش را با اذان هماهنگ میکرد که مبادا از خواندن نماز اول وقت جا بماند.☝️ اضطراب نماز اول وقت همیشه در چهره اش نمایان بود.❤️ شهید مدافع حرم سید سجاد طاهرنیا 🌺 وقت نماز است التماس دعا @khademe_alzahra313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام علیکم 💐 دوازدهمین روز از چله 🌟 سر سفره 🌷 شهید غلامرضا بنی پری 🌷 هستیم.
✅به محضرشهید محراب آیت ا... دستغیب ( رحمه ا... علی) در هنگام بوسیدن دست ایشان گفت: آقا دست شما بوی بهشت می دهد و شهید دستغیب در جواب به ایشان گفتند :این خودت هستی که بوی بهشت می دهی.🌸 بار سوم که می خواست به جبهه برود هنگام خداحافظی مادر به او گفت:مواظب خودت باش، _هرچه خدا بخواد دل به خدا ببندید مادر را در آغوش کشید و وصیت کرد که اگر به شهادت رسید در مراسم سوگواری زینب وار رفتار کنید و اما از دیدن پدر امتناع کرد. 😢 می‌گفت: *می ترسم مهر پدر دامن گیرم شود و از رفتن من جلوگیری کند* اما از دور برای آخرین بار به زیارت پدر رفت بی آنکه پدرش متوجه شود.😭 غلامرضا بنی پری*
شهید غلامرضا بنی پری در روز چهاردهم شهریور ماه 1339 در خانوده ای متعهد و مذهبی در شهر زرقان دیده به جهان گشود و تا سال آخر دبیرستان در رشته ریاضی و فیزیک تحصیل نمود و سپس به علت از کار افتادگی پدرش و کمک به درآمد خانواده مجبور به ترک تحصیل شد و در کارخانه کاشی حافظ مشغول به کار شد. غلامرضا در اواخر آذر ماه 58 جهت انجام خدمت مقدس سربازی اعزام شد و بعد از گذراندن دوره آموزشی، به مرکز پیاده شیراز منتقل شد. انجام خدمت سربازی این شهید بزرگوار مصادف با شروع جنگ تحمیلی و اشغال میهن اسلامی مان توسط متجاوزین بعثی بود به همین خاطر گردان عملیاتی آنها به منظور دفاع از مرز و بوم ایران عزیز به جبهه نبرد حق علیه باطل اعزام شدند و ضربات سخت و مهلکی به متجاوزین بعثی وارد آوردند. سرانجام در تاریخ پنجم آبان ماه 1359 در جبهه دُب حردان به فیض شهادت نائل گردید و به ملکوت اعلی پیوست. پیکر مطهر این شهید گرانقدر بعد از چند روز به زرقان منتقل گردید و در جوار حرم سید عمادالدین نسیمی به خاک سپرده شد.
شهید غلامرضا بنی پری در نامه ای که به پدر و مادرش نوشته به نکات مهمی اشاره کرده که قسمتی از آن را به لحاظ شناخت بیشتر این شهید عزیز تقدیم خوانندگان گرامی می نمائیم: ..... پدر جان من و دوستانم در جبهه دُب حردان نزدیک نورد اهواز مشغول خدمتیم و به لطف خدا     می خواهیم این دشمن اجنبی را از خاک عزیزمان بیرون برانیم. پدرجان من در اینجا تیربارچی هستم........ و از همه شما می خواهم برایم دعا کنید و خواهشی که از مادر عزیزم دارم این است که اگر خداوند مرا قابل دانست و شهید شدم زیاد ناراحت نباشید و بی تابی نکنید و مانند مادر علی اکبر ام لیلا صبور باشید و شکر خدا بگوئید. از همه شما برادرها و خواهرهایم می خواهم که به گفته های این سید بزرگوار گوش بدهید و از او اطاعت کنید....       
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا