بادبیر کل سابق حزب الله لبنان ، #شهیدسیدعباسموسوی بیشتر آشنا شویم :
🔻دختر دبیرکل سابق حزب الله لبنان در گفتوگو با حوزه مطرح کرد:
🔳 زوجی که بنای یک حوزه علمیه را در لبنان گذاشتند
🔹 سال ۱۹۹۱ شورای حزبالله طی جلسه ای "سید عباس موسوی" را به عنوان دبیرکل و رهبر مقاومت انتخاب کرد. پس از آن که وی دبیرکل شد، اینگونه برنامه ریزی کرد که در کنار جهاد نظامی و مقاومت، خدمات اجتماعی نیز به جامعۀ همراه با مقاومت ارائه شود و همانگونه که همگام مجاهدین در جبهههای جنگ بود، با زندگی روزانه مردم نیز همراه میشد و به امور اجتماعی و نیازهای روزمره مردم هم توجه داشت.
سید اصرار داشت که به مناطق مسکونی برود، بطور مستقیم در جریان نیازها و مشکلات مردم قرار بگیرد و شعارش این بود که «نخدمکم بأشفار عیوننا؛ با مژههای چشممان هم به شما خدمت میکنیم».
او هر پنجشنبه در خانهاش را باز میکرد تا با استقبال از مردم مشکلاتشان را شنیده و کمککارشان باشد.
◻️ از اولین دغدغه های پدر شهید من، پس از بازگشت اجباری از نجف به لبنان، تاسیس حوزه علمیه دینی مزین به نام امام منتظر(عج) در شهر بعلبک بود؛ که تعدادی از علما و مراجع از آن حمایت میکردند و پس از آن نقش زیادی در تبلیغ و آموزش علوم دینی داشت و نقطه آغازین بزرگ در مسیر علم و جهاد را تشکیل میداد.
◻️ همچنین این حوزه علمیه درهای خود را به روی سپاه پاسداران گشود، و انقلابی بزرگ در مواجهه با رژیم صهیونیستی رخ داد.
◻️ پدرم معتقد به نقش بانوان و توانایی های آنها بود، بنابراین اقدام به تاسیس حوزه علمیه "سیده زهرا (سلام الله علیها)" ویژه خواهران نمود. مادرم شهید امیاسر و دوستش امزهرا بر آن نظارت داشتند.
◻️ پدرم در پی ایجاد روابط محکم بین حوزه علمیه و مردم بود و نخبگانی از علما و مجاهدان زن و مرد از آن فارغ التحصیل شدند.
در حال حاضر ده ها نفر از آنها نقش های بزرگی در زیر ساخت مقاومت و محیط پیرامونی مقاومت دارند.
◻️ به دلیل توجه #حاجقاسم به خانواده من و توجه و اهتمام زیاد ایشان و صمیمیت و نحوه برخورد با ما شخصیت حاج قاسم من را مجذوب خود کرد، به طوری که من پدر بودن او را نسبت به فرزندان شهدا واقعاً احساس کردم.
در اولین دیدارم با حاج قاسم به همراه جمعی از خواهران و برادران در تهران متوجه شدم که بی صبرانه منتظر شهادت است، درست از همان لحظه ای که حاج قاسم تسبیحش را به من هدیه کرد و از من خواست وقتی که به شهادت رسید آن را با او در مزارش به خاک بسپارند.
◻️ پدرم در دعاهای خود از خداوند میخواست:
«پروردگارم از تو میخواهم که شهادت را روزی ام کنی؛ شهادتی پاککننده که من آن را به عنوان کفاره گناهانم انتخاب کردهام...شهادتی کمنظیر... شهادتی که در آن جسدم پاره پاره شود و هر عضوی از اعضای بدنم که با آن معصیت تو را کردهام، به جزا و عقوبتی که سزاوار آن است برسد و پس از آن ای پروردگار من، مرا در جوار خود و در جوار اولیائت ساکن گردانی» و خداوند نیز دعای ایشان را مستجاب کرد.
مشروح گفتوگو:
https://hawzahnews.com/xb8xj
@HawzahNews | خبرگزاریحوزه