eitaa logo
🇮🇷خادمان شهدا سربازان ولایت🇮🇷
181 دنبال‌کننده
78.6هزار عکس
70.4هزار ویدیو
464 فایل
(این کانال هدف و فرمان امامان حضرت امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری امام خامنه‌ای مدظله‌العالی که همان هدف پیامبراسلام خاتم الانبیا محمد مصطفی( ص) و۱۲امام و۱۴معصوم و شهداو ایثارگران و نظام مقدس جمهوری اسلامی وانقلاب اسلامی ایران تشکیل شده است )
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ 📚 ماندگاران: ام البنين مادر ابوالفضل (ع) نامش فاطمه بود. از آن دخترهایی که شمشیرزنی و نیزه داری را به خوبی می دانست و در جنگ آوری، هم پای پسران قبیله بود. اولین مربی شمشیر زنی و تیراندازی پسرش ابالفضل عباس (علیه السلام) و برادرانش هم خود او بود! نه اینکه تنها او اینچنین باشد، تمام قبیله اش در شجاعت و دلیری زبانزد بودند؛ اما چیزی که او را متمایز می کرد، حجب و حیای مثال زدنی و زیبایی و ملاحت خاص زنانه بود که در کنار جنگ آوری، او را به یک دختر کم نظیر تبدیل کرده بود. کمتر مردی جرأت خواستگاری از او را داشت و آنهایی هم که پا پیش می گذاشتند، همگی از بزرگان و اشخاص مطرح بودند؛ اما جز جواب رد چیزی حاصلشان نمی شد. وقتی از او می پرسیدند که چرا ازدواج نمی کنی، می گفت: «مردی نمی بینم، اگر مردی به خواستگاری ام بیاید، ازدواج می کنم.!» معاویه از خواستگاران پروپا قرصش بود، ولی هربار دست خالی باز می گشت. تا اینکه یک شب خوابی دید. صبح فردا، وقتی «عقیل»، برادر و فرستاده ی علی بن ابیطالب (علیه السلام)، که مردی نسب شناس بود، برای خواستگاری آمد، فاطمه لبخند معنا داری زد؛ فهمید که رویایش صادقه بوده است. از فرط شادمانی و رضایت، گریست و گفت: «خدا را سپاس! من به «مرد» راضی بودم ولی او «مرد مردان» را نصیب من کرد.» و بی درنگ، پس از موافقت پدر و مادرش، موافقت خود را اعلام کرد و شد همسر علی بن ابیطالب (ع)، جانشین رسول خدا (صل الله علیه و آله). بارزترین ویژگی اش، ادب بود. به جا و به موقع حرف می زد، حد خودش را می دانست و رفتارش، هرگز نشانی از خطا نداشت. روزی که پا در خانه ی امیرالمونین (ع) گذاشت، اولین جمله اش به فرزندان ایشان این بود: «نیامده ام جای مادرتان را بگیرم، من کجا و فرزندان زهرا (س) کجا؟ من آمده ام تا کنیزتان باشم.» و به حق نشان داد که راست می گفت؛ همان روز اول، حسن و حسین (علیهما السلام) بیمار بودند. فاطمه، بلافاصله به بالین آنها رفت و با محبت تمام، به آنها رسیدگی کرد و چند روز اول زندگی مشترکش، به پرستاری از فرزندان زهرا (سلام الله علیها) گذشت؛ کاری که آن را افتخاری برای خود می دانست. می گویند تا وقتی که فرزندان امام علی (ع) خردسال بودند، بچه دار نشد تا مبادا به خاطر مادر شدن، در حق آنها کوتاهی کند. از امام (ع) هم خواسته بود تا او را «فاطمه» خطاب نکند تا مبادا دل بچه ها از شنیدن نام مادرشان در خانه، بشکند. تا زمانی که فرزند دار نشد، برای فرزندان امامش، یک مادر تمام عیار بود و پس از بچه دار شدن، همیشه و در هر شرایطی، فرزندان زهرا (س) را به فرزندان خود ترجیح داد. وقتی عباس (علیه السلام)، نوزاد شیرین ام البنین به دنیا آمد، بچه های زهرا (س) را جمع کرد، آنها را نزدیک به هم نشاند و نوزاد یک روزه اش را در آغوش گرفت؛ بلند شد و عباسش را دور سر فرزندان فاطمه (س) چرخاند تا به همه بگوید که فرزندان ام البنین، بلا گردان فرزندان فاطمه (س) اند. همیشه و همه جا به فرزندانش یادآوری می کرد که «مبادا حسن و حسین (علیهما السلام) را برادر و همتای خود بدانید، آنها تافته ی جدا بافته اند، آسمانی اند، نوادگان پیامبر (ص) اند.» و همین تربیت بود که نتیجه اش را در کربلا نشان داد... او همان مادری است که وقتی کاروان کربلا را راهی می کرد، با وجود اینکه چهار جوان خودش همراه کاروان بودند، به تمام کاروان اینطور سفارش می کرد: «چشم و دل مولایم امام حسین (ع) و فرمان بردار او باشید.» ام البنین، از حضرت علی (ع)، صاحب چهار ستاره ی نورانی به نامهای عباس، عبدالله، جعفر و عثمان شد که همگی در کربلا به شهادت رسیدند. درود و رحمت خدا بر آنها. عطـــر ظهــــ🌼ـــــور🍃 ••••❥💚❥••••••••••••••••••••• ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥روایتی از جنایاتی که بر سر شهید مدافع امنیت سید روح الله عجمیان آوردند 🔹صبح امروز حکم اعدام دو تن از قاتلان شهید مدافع امنیت اجراشد
📸 ۶۳ شهیدی که در اغتشاشات اخیر با جانشان امنیت آفریدند
ترس جبران خلیل جبران گفته میشود که رود پیش از ورود به دریا، از ترس بر خودش می‌لرزد. او برمی‌گردد و به راهی که آمده بود، نگاهی می‌اندازد. سفرش را از  قله کوه‌ها آغاز کرده بود، مسیر پرپیچ‌وخمی از میان جنگل‌ها و روستاها سپری کرده بود و حالا درست رو به روی خودش، اقیانوس وسیعی را می‌دید، اقیانوسی که ورودِ به آن برایش همچون محوشدنی همیشگی بود. اما راه دیگری وجود نداشت. رودخانه نمیتوانست به عقب بازگردد. هیچ‌کس نمی‌تواند به عقب بازگردد. در هستی، بازگشت به عقب ناممکن است. رودخانه باید ریسکِ ورود به اقیانوس را بپذیرد چون فقط در این صورت است که ترسش از بین می‌رود. چون درست در همین‌جاست که رودخانه متوجه می‌شود ، ماجرا ناپدید شدن در اقیانوس نیست بلکه... اقیانوس شدن است. ✳️✍🌹به کانال دفاع از خوبان بپیوندید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 این فرد یکی از مرزبان های وطن است؛ او میگوید: اینجا در سرمای زمستان آب نداریم، میرویم از بیرون برف می آوریم میریزیم داخل تانکر، زیرش هم حرارت روشن میکنیم تا برف‌ها آب شود... در چنین شرایطی مرزبان‌های وطن در حال دفاع از میهن هستند. اگر این پیام به دستتان رسید. اگر به مادران شهدا دسترسی داشتید، بگویید حتما برای مرزبان‌های وطن دعا کنند. این قهرمان‌ها تمام قد و با تمام انرژی وسط میدان ایستاده اند تا گزندی به وطن نرسد. ایران به مرزبان های خود افتخار میکند... پرچم بالاست🇮🇷✌️
༻﷽༺ پدرم نهصد تومان به بانک تعاون روستایی بدهکار بود . تصمیم گرفتم من به شهر بروم و به هر قیمتی قرض پدر را ادا کنم، اما پدر و مادرم مخالفت کردند. خلاصه اینکه با احمد و تاجعلی برای کار به کرمان رفتم. اولین بار بود که شهر و ماشین را می دیدم. احساس غریبی می کردم. درِ هر مغازه و کافه و رستوران و کارگاهی را می زدم و می گفتم:« کارگر نمی خواهید؟» و همه یک نگاهی به قد کوچک و جثه نحیفم می کردند و جواب رد می دادند. به یک خانه در حال ساخت وارد شدم. استادکار به من نگاهی کرد و گفت:« اسمت چیه؟» گفتم:« قاسم» گفت:«چند سالته؟» گفتم:« سیزده سال» گفت:« مگه درس نمی خونی!؟» گفتم:« ول کردم.» گفت:« چرا؟!» گفتم:« پدرم قرض دارد.» وقتی این را گفتم اشک در چشمانم جمع شد. منظره دستبند زدن به دست پدرم جلوی چشمم آمد و اشک بر گونه هایم روان شد و دلم برای مادرم هم تنگ شده بود. گفتم:« آقا، تو رو خدا به من کار بدید.» اوستا که دلش به رحم آمده بود، گفت:« می تونی آجر بیاری؟» گفتم:« بله.» گفت:« روزی دو تومان بهت میدم، به شرطی که کار کنی.» خوشحال شدم که کار پیدا کرده ام. به مدت شش روز بعد از طلوع آفتاب تا نزدیک غروب در ساختمان نیمه ساز خیابان خواجو مشغول کار بودم. جثه نحیف و سن کم من طاقت چنین کاری را نداشت. از دستهای کوچکم خون می آمد. اوستا بیست تومان اضافه مزد بهم داد و گفت:« این هم مزد این هفته ات.» حالا حدود سی تومان پول داشتم. با دو ریال بیسکویت خریدم و پنج ریال دادم و چهار عدد موز خریدم. خیلی کیف کردم، همه خستگی از تنم بیرون رفت. اولین بار بود که موز می خوردم. شب در خانه عبدالله تخم مرغ گوجه درست کردیم و خوردیم. عبدالله معتقد بود من نمی توانم این کار را ادامه بدهم، باید دنبال کار دیگری باشم. پولهایم را شمردم.، تا نهصد تومان هنوز خیلی فاصله داشت. یاد مادر و خواهر و برادرانم افتادم. سرم را زیر لحاف کردم و گریه کردم و با حالت گریه به خواب رفتم. صبح با صدای اذان از خواب بیدار شدم. از دوران کودکی نماز می خواندم. نمازم را که خواندم به یاد امامزاده سیدِ خوشنام، پیر خوشنام در روستا افتادم. ازش طلب کردم و نذر کردم اگر کار خوبی پیدا کردم یک کله قند داخل امامزاده بگذارم. صبح به اتفاق تاجعلی و عبدالله راه افتادیم. به هر مغازه، کافه، کبابی و هر درِ بازی که می رسیدیم سرک می کشیدیم و می گفتیم: «آقا، کارگر نمی خوای؟» همه یک نگاهی به جثه ضعیف ما می کردند و می گفتند:« نه.» تا اینکه یک کبابی گفت که یک نفرتان را می خواهم با روزی چهار تومان. تاجعلی رفت و من ماندم. جدا شدنم از او در این شهر سخت بود. هر دو مثل طفلان مسلم به هم نگاه می کردیم، گریه ام گرفته بود. عبدالله دستم را کشید و من هم راه افتادم، تا آخر خیابان به پشت سرم نگاه می کردم. حالا سه روز بود که از صبح تا شب به هر درِ بازی سر می زدم. رسیدیم داخل یک خیابان که تعدادی هتل و مسافرخانه در آن بود. به آخر خیابان رسیدیم و از پله های ساختمانی بالا رفتم. مردی پشت میز نشسته بود و پول می شمرد. محو تماشای پولها شده بودم و شامه ام مست از بوی غذا. آن مرد با قدری تندی گفت:« چکار داری؟!» با صدای زار گفتم:« آقا، کارگر نمی خوای؟» آن قدر زار بودم که خودم هم گریه ام گرفت. چهره مرد عوض شد و گفت:« بیا بالا.» بعد یکی را صدا زد و گفت:« یک پرس غذا بیار.» چند دقیقه بعد یک دیس برنج با خورشت آوردند. اولین بار بود که آن خورشت را می دیدم. بعداً فهمیدم به آن چلوخورشت سبزی می گویند. به خاطر مناعت طبعی که پدرم یادم داده بود با وجود گرسنگی زیاد و خستگی زیاد گفتم:« نه، ببخشید، من سیرم.» آن شخص که بعداً فهمیدم نامش حاج محمد است، با محبت خاصی گفت:« پسرم، بخور.» غذا را تا ته خوردم. حاج محمد گفت:« از امروز تو می تونی این جا کار کنی و همین جا هم بخوابی و غذا هم بخوری. روزی پنج تومان هم بهت می دهم.» برق از چشمانم پرید و از امامزاده سید خوشنام، پیر خوشنام تشکر کردم که مشکلم را حل کرد. پس از پنج ماه کار کردن شبی آهسته پولهایم را شمردم. سرجمع هزار و دویست و پنجاه تومان شد. از خوشحالی در پوست خودم نمی گنجیدم، هزار تومان برای پدرم پول فرستادم تا قرضش را ادا کند. 📚برگرفته از کتاب «از چیزی نمی ترسیدم» خاطرات خود نوشت شهیدحاج قاسم سلیمانی هدیه به روح مطهر شهدا و جمیع رفتگان صلوات اَللّٰٰھُــمَ صَّــلْ علٰـےمُحَمَّــدِﷺ وَآل مُحَمَّــدﷺ وَ؏َجْــل فَرَجَهُــم🌹
31.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🤣عالی عالی عالی 💠زن، زندگی، آزادی همایونی هرکی نبینه نصف عمرش بر فناست ♻️وضعیت زنان قبل از انقلاب 💯طنزی شیرین از امید و مجید
حاج حسین یکتا - جنگ ترکیبی - ناشناس.mp3
16.8M
🔴 این تحلیل خطاب به؛ دختر و پسر بسیار جالب است از حاج حسین یکتا 🔺 شاید بشود گفت : این اولین تحلیل علمی و واقع بینانه حاج حسین یکتاست که عمق راهبردی و شناختی و روانی و رسانه ائی است. 🌴 دعوت می کنم این تحلیل را با دقت استماع و انصات بفرمائید و به علاقمندان یک تحلیل خوب ارسال بفرمائید. سپاسگزارم
♦️با هم دعای فرج را برای سلامتی و فرج آقا امام زمان(عج) می‌خوانیم 🔹با قرائت دعای فرج به این جمع میلیونی بپیوندیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام جمعه اردبیل: هر کس نسبت به رهبری نظر بدی داشته باشد، در ردیف «شارلی ابدو» یعنی اهانت کننده به رسول خدا قرار گرفته است 🔺عاملی امام جمعه اردبیل گفت: مجله شارلی ابدو با قرار دادن رهبر معظم در کنار رسول خدا بصیرت عظیمی را در ایران نسبت به مقام معظم رهبری درست کرد از همین کاریکاتور معلوم شد هر کس نسبت به رهبر معظم انقلاب نظر بدی داشته باشد در ردیف شارلی ابدو یعنی اهانت کننده به رسول خدا قرار گرفته است. /انتخاب ‌
نام: قرآن، قرآن یک کلمه ی عبری هست اسم اصلی قرآن فرقان هست. لقب قرآن: مجید زبان قرآن:عربی زمان نزول: ماه رمضان , شب قدر محل نزول: مکه مکرمه, غار حرا فرستنده: الله جل جلاله ملکه وحی: حضرت جبرئیل گیرنده: حضرت محمد تعدادوحی: ۲۴۰۰۰ مرتبه مدت نزول:۲۳ سال اولین آیه: إقرا باسم ربک الذی خلق اولین سوره: العلق آخرین سوره: النصر آخرین آیه: الیوم اکملت لکم دینکم تعدادجزء:۳۰ جزء تعداد سوره:۱۱۴ سوره با عظمت ترین آیه: آیت الکرسی طولانیترین سوره: سوره بقره کوتاه ترین سوره: سوره کوثر بزرگترین آیه: آیه ی ۲۸۲ سوره ی بقره کوچکترین آیه: کلمه (طه) از سوره بیستم تعداد سوره های مکی: ۸۲ سوره تعداد سوره های مدنی: ۲۰ سوره تعداد سوره های مکی و مدنی: ۱۲ سوره سوره نصف قرآن: سوره کهف مادر قرآن: فاتحه قلب قرآن: یس عروس قرآن: سوره ی الرحمن سوره ای که دو بسم الله دارد: نمل سوره ای که بسم الله ندارد: توبه تعداد حزب: ۱۲۰ حزب سوره ای که در تمام آیات اسم الله دارد: مجادله تعدا آیات: ۶۲۳۶ آیه تعداد کلمات: ۷۷۴۳۹ کلمه تعداد حروف کل قرآن: ۳۳۰۷۳۳ حروف تعداد نقطه ها: ۱۰۵۶۸۴نقطه قرآن به سه قسمت تقسیم شده: وحدانیت خدا ، قصص ، احکام سوره ای که سه بار خواندن آن حکم ختم قرآن را دارد: سوره ی اخلاص و … «« تـــــــوجه »» در زمان نزول قرآن چرتکه هم وجود نداشته، چه رسد به ماشین حساب , کامپیوتر , ماهواره , تلسکوب , وسیله پرواز و زیردریایی , اسکنر و,,, واقعیات شگفت‌انگیز در مورد قرآن برابری مرد با زن: واقعیت اعجاب‌آور این هست که تعداد دفعاتی که کلمه مرد در قرآن دیده میشه۲۴ مرتبه و تعداد دفعاتی که کلمه زن در قرآن دیده میشه هم ۲۴ مرتبه هست، درنتیجه، نه تنها این عبارت از نظر دستوری صحیح هست، بلکه از نظر ریاضیات هم کاملاً بی‌اشکال هست، یعنی ۲۴=۲۴ برابری در قرآن در همه مسائل دیده میشه: دنیا ۱۱۵ / آخرت ۱۱۵ ملائک ۸۸ / شیطان ۸۸ زندگی ۱۴۵ / مرگ ۱۴۵ سود ۵۰ / زیان ۵۰ ملت (مردم) ۵۰ / پیامبران ۵۰ ابلیس ۱۱ / پناه جستن از شر ابلیس ۱۱ مصیبت ۷۵ / شکر ۷۵ صدقه ٧٣ / رضایت ٧٣ فریب خوردگان (گمراه شدگان) ۱۷ / مردگان (مردم مرده) ١٧ مسلمین ۴١ / جهاد ۴١ طلا ۸ / زندگی راحت ٨ جادو ۶٠ / فتنه ۶٠ زکات ٣٢ / برکت ٣٢ ذهن ۴٩ / نور ۴٩ زبان ٢۵ / موعظه (گفتار، اندرز) ٢۵ آرزو ٨ / ترس ٨ آشکارا سخن گفتن (سخنرانی) ١٨ / تبلیغ کردن ١٨ سختی ١١۴ / صبر١١۴ محمد (صلوات الله علیه) ۴ / شریعت (آموزه های حضرت محمد (ص) ۴ همچنین جالب هست که نگاهی به دفعات تکرار کلمات زیر در قرآن داشته باشیم. نماز ۵، ماه ١٢، روز ٣۶۵ دریا ٣٢، زمین (خشکی) ١٣ — دریا + خشکی = ۴۵=۱۳+۳۲ — دریا = %۱۱۱۱۱۱۱/۷۱= ۱۰۰ × ۴۵/۳۲ — خشکی = % ۸۸۸۸۸۸۸۹/۲۸ = ۱۰۰ × ۴۵/۱۳ — دریا + خشکی = % ۰۰/۱۰۰ دانش بشری اخیراً اثبات نموده که آب ۱۱۱/۷۱% و خشکی ۸۸۹/۲۸ % از کره زمین رو فراگرفته.... آیا همه اینها اتفاقی هست؟؟؟ اتفاقی هست؟ تا اینجا کافی نبود؟؟؟ قانع نشدید؟ از سوره قمر تا آخر قرآن ۱۳۸۹ آیه وجود داره . و سال ۱۳۸۹ قمری برابر ۱۹۶۹ میلادی هست که تاریخ فتح ماه توسط بشر هست. همچنین درسوره ۱۹ (مریم) آیه ۵۷ در ذکر ماجرای ادریس نبی (علیه السلام)می فرماید: و رفعناه مکانا علیا : و [ما] او را به مقامى بلند ارتقا دادیم. ۱۹۵۷ تاریخ تسخیر فضا توسط انسان هست. فضاپیمای اسپوتنیک روس در ۴ اکتبر این سال به خارج از جو پرتاب شد. در تمام حیوانات، تعداد کروموزومهای حیوان نر و ماده برابر هست و زنبور عسل تنها حیوانیه که ساختار کروموزومی اون با سایر حیوانات متفاوته چون زنبور ماده ۱۶ جفت کروموزوم داره در حالی که زنبور نر ۱۶ تک کروموزوم داره و جالبه که شانزدهمین سوره قرآن به نام زنبور عسل(نحل) نام گذاری شده . همچنین در چند جای قرآن کلمه حمیر(الاغ) همراه نام سایر چهارپایان به کار رفته اما تنها در دو آیه قرآن نام این حیوان به تنهایی ذکر شده ان انکر الاصوات لصوت الحمیر(لقمان) و, مثل الذین حملوا التورات ثم لم یحملوها کمثل الحمار یحمل اسفارا (جمعه) این حیوان ۳۱ جفت کروموزوم یعنی: ۶۲ کروموزوم داره و این دو سوره سوره های ۳۱ و ۶۲ قرآن هستن. یه پژوهشگر هلندی غیر مسلمان چندی پیش تحقیقی در دانشگاه آمستردام انجام داد و به این نتیجه رسید که ذکرکلمه ی جلاله الله و تکرار آن ونیز صدای این لفظ، موجب آرامش روحی میشه واسترس و نگرانی رو ازبدن انسان دور میکنه و همچنین به تنفس انسان نظم و ترتیب میده!!!!. ( الا به ذکر اللّه تطمئن القلوب) 🌷🌷 بصیرت و روشنگری # دشمن شناسی # آسیب شناسی # اقتدار ایران اسلامی بهترین کانال روشنگری درگام‌ دوم انقلاب دوستان خود رو به این کانال دعوت کنید (سربازان جنگ نرم) نشر حداکثری