فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نقش کبد انسان - بدقت گوش کنید و میوه و سبزی ها را جایگزین کنید.
🦋🌸🦋
#همسرانه🌺
باید بیاموزیم و در عمل نیز نشان دهیم که زندگی زناشویی، هرگز زمین مسابقه و میدان جنگ نیست
که به دنبال برنده شدن، مقصر و یا محکوم کردن یکدیگر باشیم و یا اینکه با ذره بین به دنبال یافتن ایراد و خطای طرف مقابل باشیم.
هیچ کدام از ما معصوم نیستیم و حتماَ عیب و ایراد فراوان داریم.
همسر عاقل، بصیر و خداباور کسی است که خوبیها و جذابیتهای همسرش را نیز ببیند،
آنها را بزرگ و برجسته کند و با اغماض و مدارا و با دید عاشقانه، همچون ایام شیرین نامزدی، ایرادها را یا نبیند، یا اینکه دوستانه، عاشقانه و مهربانانه درصدد اصلاح آنها باشد.
باید یقین داشته باشیم که هرگز از هم جدا نیستیم، بلکه مانند یک تیم دو نفره باید در مقابل تمام امور زندگی، با هماهنگی، همدلی، سازگاری، ذوق و شوق و توکل به خدای خالق بایستیم و مبارزه کنیم.
پس عاقلانه، مؤمنانه و خداپسندانه است که با محبت، رفاقت، صمیمیت، دلسوزی، هماهنگ، بدون منت و پرهیز از من و تو گفتن،
برای پیروزی، رشد، سعادت، آرامش و صفای زندگی مشترک خود، تلاش کنیم.
زمانی که همسرمان به هر نحوی، در بازی زندگی، با ما هماهنگ نبود و یا عیب و ایرادی داشت،
وظیفه ی ما این است که با مهربانی و محبت، او را تشویق و یاری کنیم،
نه اینکه خدای ناکرده او را تخریب کرده و سبب تحقیر او شویم. در این صورت است که، جو زندگی خود را، متشنج، طوفانی و بدتر میکنیم.
در طی مسابقه، اگر هم تیمی ما دچار خطا شود، او را با احترام تشویق میکنیم تا روحیه اش خراب نشود.
اگر به جای روحیه دادن از او ایراد بگیریم و یا اینکه او را سرزنش کنیم کار را خرابتر کرده ایم.
با همسر خود نیز باید همین طور رفتار کنیم تا اعتماد به نفس خود را به دست بیاورد و زندگی زناشویی گلستان شود.
💞چند وقت پیش برای خرید شیرینی به یک قنادی رفتم. پس از انتخاب شیرینی، برای توزین و پرداخت مبلغ آن به صندوق مراجعه کردم. آقای صندوقدار مردی حدودا ۵۰ ساله به نظر می رسید. با موهای جوگندمی، ظاهری آراسته، ...
القصه…، هنگام توزین شیرینی ها، اتفاقی افتاد عجیبا غریبا! اتفاقی که سالهاست شاهدش نبودم.
آقای شیرینی فروش جعبه را روی ترازوی دیجیتال قرار داد، بعد با استفاده از جدول مقابلش وزن جعبه را از وزن کل کم کرد.
یعنی در واقع وزن خالص شیرینی ها (Net Weight) را به دست آورد.
سپس وزن خالص را در قیمت شیرینی ضرب کرد و خطاب به من گفت: ۱۴۸۰۰ تومان قیمت شیرینی به اضافه ۱۰۰تومان پول جعبه می شود به عبارتی۱۴۹۰۰ تومان
نمی دانم مطلع هستید یا خیر! ولی اغلب شیرینی فروشی های شهرمان، جعبه را هم به قیمت شیرینی به خلق الله می فروشند. و اصلا راستش را اگر بخواهید بیشترشان معتقدند که بیش از نیمی از سودشان از این راه است.
اما فروشنده مذکور چنین کاری نکرد. شیرینی را به قیمت شیرینی فروخت و جعبه را به قیمت جعبه. کاری که شاید در ذهن شمای خواننده عادی باشد ولی در این صنف و در این شهر به غایت نامعمول و نامعقول!
رودربایستی را کنار گذاشتم و از فروشنده پرسیدم: «چرا این کار را کردید؟!!»
ابتدا لبخند زد و بعد که اصرار مرا دید، اشاره کرد که گوشم را نزدیک کنم. سرش را جلو آورد و با لحن دلنشینی گفت: «وای بر کم فروشان! داد از کم فروشی! امان از کم فروشی!» پرسیدم: «یعنی هیچ وقت وسوسه نمی شوید؟!! هیچ وقت هوس نمی کنید این سود بی زحمت را…» حرفم را قطع می کند: «چرا! خیلی وقتها هوس می کنم. ولی این را که می بینم…» و اشاره می کند به شیشه میز زیر ترازو.
چشم می دوزم به نوشته زیر شیشه: «امان ز لحظه غفلت که شاهدم هستی!» چیزی درونم گر می گیرد. ما کجاییم و بندگان مخلص کجا! حالم از خودم بهم می خورد.
راستی ما کم فروشی نمی کنیم؟
کم فروشی کاری،
کم فروشی تحصیلی،
گاهی حتی کم فروشی عاطفی!
کم فروشی مذهبی،
کم فروشی در عبادت،
کم فروشی انسانی،
روزنامه خواندن در ساعت کاری،
گشت و گذارهای اینترنتی و..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•|♥️|•
ݩظــــر
💝آقــــــا💝
در ݦـــورد دخټـــــران ݕد حـــــجاݕ
#این آقا ، خیلی آقاسټ😍🙏
🇮🇷
🚩روزم با نام زیبایت برکت میگیرد
حسین جان😭
السلام علی الحسین وعلی علی بن الحسین وعلی اولاد الحسین علیه السلام 🚩
يا مظلوم یا اباعبدالله
🚩اتحادِ هزار سرنيزه
بدنش را چه نامرتب كرد🚩
🚩كمك بوريا و مردم دِه
پيكر ِ شاه را مرتب كرد🚩
اللهم ارزقنا شفاعت الحسین یوم الورود 🤲
لبیک یاحسین»
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
#الگوهای_کامل_ایمان
▫️و إِنِّي لَمِنْ قَوْمٍ لَا تَأْخُذُهُمْ فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ، سِيمَاهُمْ سِيمَا الصِّدِّيقِينَ وَ كَلَامُهُمْ كَلَامُ الْأَبْرَارِ، عُمَّارُ اللَّيْلِ وَ مَنَارُ النَّهَارِ، مُتَمَسِّكُونَ بِحَبْلِ الْقُرْآنِ، يُحْيُونَ سُنَنَ اللَّهِ وَ سُنَنَ رَسُولِهِ (صلی الله علیه وآله)، لَا يَسْتَكْبِرُونَ وَ لَا يَعْلُونَ وَ لَا يَغُلُّونَ وَ لَا يُفْسِدُونَ، قُلُوبُهُمْ فِي الْجِنَانِ وَ أَجْسَادُهُمْ فِي الْعَمَل
💠و همانا من از کسانی هستم که در راه خدا از #هیچ_سرزنشی_نمی_ترسند، کسانی که سیمای آنها سیمای صدّیقان، و سخنانشان، سخنان نیکان است، شب زنده داران و روشنی بخشان روزند، به دامن قرآن پناه برده سنّت های خدا و رسولش را زنده می کنند، نه تکبّر و خود پسندی دارند، و نه بر کسی برتری می جویند، نه خیانتکارند و نه در زمین فساد می کنند، قلب هایشان در بهشت، و پیکرهایشان سرگرم اعمال پسندیده است.
📘نهج البلاغه خطبه_192
#اللّهم_صلّ_علی_محمّدوآل_محمّدوعجّل_فرجهم
💎فضایل مولایمان را به همه بگوییم
🔺این موضوع را من با یک واسطه می گویم. با یکی از محافظ های آقا در حرم امام رضا روبروی ضریح، دو به دو با هم بودیم.
🔺گفتم از آقا چه خبر؟
میگفت ما روزهای دوشنبه، ( این را میگفت و گریه میکرد ) می رویم سرکشی میکنیم به خانواده شهدا.
🔺 آقا می فرمودند به خانواده شهدا نگویید که ما میآییم که به زحمت نیافتند.
🔺یک ربع قبل آقا در ماشین هستند ما درب میزنیم و میگوییم آقا می خواهند تشریف بیاورند منزل و یک سلام و علیکی با مادر و پدر شهید نمایند.
🔺یکبار رفتیم درب خانه دو شهید، من خودم رفتم دیدم درب باز است و آب و جارو کرده اند.
🔺درب زدم، مادر شهید آمدند دم درب و گفتند : آقا کو؟
گفتم : کدام آقا؟
گفت : مقام معظم رهبری کجاست؟
گفتم : شما از کجا می دانید؟
🔺شروع کرد به گریه کردن، گفت دیشب خواب بچه هام را دیدم، بچه ها آمدند گفتند خوش بحالت، فردا سید علی می خواهد بیاید خانه تان.
🔺به اینجا که رسید، مقام معظم رهبری هم رسیدند به درب خانه.
بعد مادر شهید گفت من خواب دیدم که امام هم تشریف آوردند و گفتند فردا آقا سید علی آقا میخواهند بیایند، ما هم تبریک می گوییم. و یک مطلبی هم امام فرمودند و پیغام دادند که من به شما بگویم.
🔺مقام معظم رهبری فرمودند چه پیغامی؟
مادر شهید گفتند : امام فرمودند سلام ما را به آقا سید علی آقا برسانید و به ایشان بگویید اینقدر از خدا طلب مرگ نکن فرج نزدیک است ان شاءالله.
😔آقا خیلی گریه کرد.
مظلوم است آقا، یک کاری نکنیم که اگر
گره ای نمی توانیم باز کنیم لااقل گره بر گره نیاندازیم
ایران مرکزشیعه هست دل امام زمان
به شما بسته شده امید امام به شماست
#لبیک_یاخامنه_ای
🔺یکی از سرکرده های اشرار، شخصی به اسم «عید محمد بامری» - معروف به «عیدوک» - بود. حاج قاسم گفت با ترفندی عیدوک را دستگیر کردیم. رفتم خدمت آقا تا این خبر مهم را به ایشان بدهم آقا خوشحال شدند. بعد فرمودند «چطور او را گرفتید؟» گفتم «با او قرار گذاشتیم و سر قرار دستگیرش کردیم». آقا فرمودند «یعنی به او امان دادید؛ بعد دستگیرش کردید؟ همین الآن بروید او را آزاد کنید.»! عرض کردم «آقا آزادش کنیم؟» فرمودند «بله. شما به او تأمین داده اید، آمده اسلام اجازه چنین کاری نمیدهد». از همان جا مستقیم رفتم زندان به عیدوک گفتم «مقام معظم رهبری، حکم به آزادی ات دادند. برو. آزادی!». باور نمیکرد گفت «من از زندان بیرون نمیروم». وقتی فهمید خبر درست است از مریدان آقا شد و همکاری مؤثری با ما کرد
📚خاطرات علی شیرازی از رفاقت 40 ساله با حاج قاسم
┏━━ °•🖌•°━━┓
┗━━ °•🖌•°━━┛