eitaa logo
🇮🇷خادمان شهدا سربازان ولایت🇮🇷
182 دنبال‌کننده
78.6هزار عکس
70.3هزار ویدیو
464 فایل
(این کانال هدف و فرمان امامان حضرت امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری امام خامنه‌ای مدظله‌العالی که همان هدف پیامبراسلام خاتم الانبیا محمد مصطفی( ص) و۱۲امام و۱۴معصوم و شهداو ایثارگران و نظام مقدس جمهوری اسلامی وانقلاب اسلامی ایران تشکیل شده است )
مشاهده در ایتا
دانلود
ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز 130.mp3
6.22M
🔊 ختم گویای نهج البلاغه در ۲۷۰ روز 🌺 سهم روز صد و سی ام خطبه ۱۹۲ بند ۱ تا
ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز 131.mp3
7.97M
🔊 ختم گویای نهج البلاغه در ۲۷۰ روز 🌺 سهم روز صد و سی و یکم خطبه ۱۹۲ بند ۴ و ۵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاخه آقای رییسی تو میخوای با دنیا مذاکره کنی؟؟ شما زبان دنیا بلدی عسن؟ شما عسن میفهمی زبان دنیا را؟؟ پ‌ن: خدا قوت❤️
🔻سایت های ویژه حقوق و احکام بازنشستگان 🔸آدرس سایت صندوق بازنشستگان کشوری👇                   www.cspf.ir                🔸درگاه الکترونیکی صندوق بازنشستگی کشوری👇 www.sabasrm.ir                            🔸سایت فیش حقوقی شاغلین آموزش وپرورش👇 fish.medu.ir               🔸سایت فیش حقوقی    بازنشستگان لشکری👇 https://saba.esata.ir:7091 🔸آدرس سایت سهام عدالت👇 https://www.samanese.ir
امام صادق(ع): فرستادن " صلوات " بر محمد (ص) و آل محمد (ص) پرفضيلت‌ ترين عمل، در روز جمعه است. 🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧گوش دادن به آیت الکرسی در اول صبح را به شما پیشنهاد میکنم... قلبتون رو آروم میکنه💙 🦋بسم الله الرحمن الرحیم🦋 💫الله لا اله إ لاّ هوَ الحیُّ القیُّومُ لا تَا خذُهُ سِنَهٌ وَ لا نَومٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الأَرضِ مَن ذَا الَّذی یَشفَعُ عِندَهُ إلا بِإذنِهِ یَعلَمَ ما بَینَ أَیدِیهمِ وَ ما خَلفَهُم وَ لا یُحیطونَ بِشَی ءٍ مِن عِلمِهِ إلا بِما شاءَ وَسِعَ کُرسِیُّهُ السَّماواتِ و الأرض وَ لا یَؤدُهُ حِفظُهُما وَ هوَ العَلیُّ العَظیم لا إکراهَ فِی الدَّین قَد تَبَیَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَیَّ فَمَن یَکفُر بِالطَّاغوتِ وَ یُؤمِن بِالله فَقَد استَمسَکَ بِالعُروَةِ الوُثقی لاَنفِصامَ لَها و الله سَمِیعٌ عَلِیمٌ الله وَلِیُّ الَّذین آمَنوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلی النُّور وَ الُّذینَ کَفَروا أولیاؤُهُمُ الطَّاغوتُ یُخرِجُونَهُم مِنَ النُّور إِلَی الظُّلُماتِ أُولئِکَ أصحابُ النَّارِ هم فیها خالدون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپ را از دست ندهید مخصوصا سلبریتی های صرطان بی درد زیاده خوا اف اف بر شماها بدون شرح فقط ملاحظه کنید؟؟؟؟؟؟
🔰اربعین شهدایی ✍اگر قصد شرکت در پیاده روی اربعین را دارید،میتوانید از پوسترهای ارسالی در کانال جهت زدن به کوله پشتی خود استفاده کنید 📸عکس حضور خود را با پوسترهای شهدایی در پیاده روی اربعین برای ما ارسال کنید تا در پویش نائب الزیاره شرکت داده شوید 🏵ان شاءالله بعد از قرعه کشی به افراد برگزیده از طرف کانال راه و رسم شهدایی هدیه ای به رسم یادبود اهدا می شود 🔸میتوانید دیگران را هم در این پویش شهدایی شریک کنید و به کانال دعوت کنید راه و رسم شهدایی🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😔 مگر میشود ... شیعه باشی، حسینی باشی، ولی زائر اربعین نباشی! 🇮🇷تخصصی، آموزش نظامی
به نام خدا سه شنبه یکی از چالش های جاذابمون توی ، چالش بود 😌📜.. + قرار بود برامون بنویسن الان دوست داشتن کجا باشن ؟ و اونجا چه حس و حالی داشتن ؟ روی تابلوی کوچیکمون که روی میز بود هم نوشته بودیم " جاده به جاده پای پیاده 😢" اکثرا وقتی میومدن یه برگه و گیره میگرفتن و شروع میکردن از حس و حالشون توی مشایه و اربعین می نوشتن.. ( چه رفته بودن چه نه) حرفای دلی خیلی قشنگی آویزون شده بود کنار هم 🥺 تقریبا وسط اجرا بودیم که حدود پنج شیش تا دختر که متاسفانه حجاب خوبی نداشتن 😢 اومدن سمت غرفمون.. از یکی از بچه ها پرسیدن اینجا باید چیکار کنیم ؟! براشون شروع کرد توضیح دادن ، وقتی که چالشو کامل توضیح داد یکیشون پرسید ؟ خوب پس چرا روی این تابلو نوشتید جاده به جاده پای پیاده 🤨 اگه هر جایی که دوست داشتیمو میتونیم بنویسیم؟ اصن این جمله چیو می رسونه؟ اون دوستمون شروع کرد براشون حال و هوای اربعین و پیاده رویو توضیح داد 😭 و کامل فضا رو تعریف کرد همونطوری که داشت می‌گفت دل خودش شکست و اشکش جاری شد 🥺 دخترایی هم که مهمون غرفمون بودن ، دلشون کربلایی شد 😭 همه داشتن با هم گریه میکردن و اشک میریختن.. دخترا اومده بودن بغل بچه ها و گریه میکردن 🥺😭 صحبت میکردن و از دغدغه هاشون میگفتن از امام حسین و دلتنگیشون تعریف میکردن 💔 بهشون گفتم میخواید از دور به امام حسین سلام کنید و چند دقیقه مهمون حرمشون بشید ؟ بعدم راهنماییشون کردم سمت عینک واقعیت مجازیمون یکی یکی عینکو میزدن و با عینک توی بغل بچه ها اشک میریختن 😭 هوای غرفمون خیلی امام حسینی و معنوی شده بود 🥺✨ دخترا هم دلشون نمیومد از غرفه دل بکنن .. مداحی "به امام رضا میگم حرفامو😭" هم فضای غرفه رو گرفته بود .. دلا کربلایی و امام حسینی شده بود .. ارباب می طلبین ؟ 😭😭😭 📝 ف. حیدری ════════════════ پویش فرشتگان سرزمین من اصفهان ༻༻༻༻༻༻༻༻༻༻༻༻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 شما جا نماندید! 📹 پاسخ رهبر انقلاب به درخواست همسر شهید که میگفت: آقا دعا کنید ما جا نمونیم از همسرانمون... ✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ▪️ برتــر حجاب ▪️برگزیده ی رصدنمای فضای مجازی 🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 / چای عراقی ☕️😋 💔😔😭 با هر عقیده ای که هستی یه ☝️ هرکی اربعین کربلا نره تمام عمرش به فناست ... 🎆 کربلا نباشم، 😔😔😔 بی گمان دق میکنم 🏴
📸 فتوشاپ رو از شما برعندازان‌ بگیرن، کلا سکته‌ میزنین هان 😉 👈 به‌پا چشم نخوری اینقدر ضهمط‌ میکشی! 📝 سید یار ✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ برتــر حجاب ✅ برگزیده ی رصدنمای فضای مجازی 🥀
🔻 باید و نبایدهای یک اربعین اَمن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖥 صحبت‌های استاد درباره حواشی این روزها بعد از انتقاداتش به مجلس 📥 لینک دانلود سخنرانی کلیپ
بالاخره این ابلیس دستگیر شد؟ میدونید چکار میکرده ؟ باورتون نمیشه😱 میرفته تو روضه های خونگی بین خانوما بعد یهو ....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚛ تاکسی بدون راننده در آمریکا- دنیای عجیبی شده- ‏فیلم در اینجا ببینید
💥 احترام عالم بزرگ به مقام زن در خانه 💥‌ آیت الله حائری شیرازی: مرد باید سختی‌های کار همسر در خانه را ببیند. باید خودش را جای زن بگذارد. علی ع میفرماید: فَإنَّ الْمَرْأَةَ رَیحَانَةٌ، لَیسَتْ بِقَهْرَمَانَة، زن که خدمتکار نیست زن گل است. مرد وقتی در خانه کار بکند، مثل جهاد است. اگر کمک زنش ظرف بشوید، خیاطی بکند بچه داری بکند، جارو بکند، تمام اینها عمل به وظائف شرعی است. زن هم که در خانه کار می‌کند،‌ ثواب بزرگی به او می‌دهند. نمی‌گویند وظیفه است. 🌺
🌷 امام زمان (علیه السلام) به ملا قاسم علی رشتی تعلیم فرمودند : 🖋 به دوستان و موالیان ما بگو در شدائد و سختی ها ما را اینگونه بخوانید ( 70 مرتبه) : 🤲 "یا محمد و یا علی و یا فاطمه ، یا صاحب الزمان  ادرکنی و لا تهلکنی " «»
داستان تشرف علامه حلی ره محضر امام زمان (عليه السلام) شب يود و تاريك. ستاره‌ها در دل آسمان مي‌درخشيدند. دل علامه هم روشن بود. شب جمعه‌اي ديگر بود و او هم چون هميشه يكه و تنها در دل بيابان به شوق زيارت مولايش حسين (عليه‌السلام) مي‌رفت.  مبهوت آسمان بود و عظمت پروردگارش. نفهميد غريبه پياده كي و چطور همراهش شد! به خود كه آمد ديد دارد با او از هر دري مي‌گويد. اما نه، كلام غريبه فراتر از آن بود كه اين طور حيفش كند. عظمت از كلامش مي‌باريد انگار! حسي غريب در وجود علامه چنگ مي‌زد. تصميم گرفت از مسايل علمي بپرسد. هرچه مي‌گفت غريبه بي‌درنگ پاسخ مي‌داد. همه آن مشكلات علمي‌اي را كه جمع كرده بود تا روزي از عالمي جواب بگيرد حالا داشت حل مي‌شد. هنوز سؤال علامه تمام نشده پاسخ غريبه حاضر بود. گويا همه آن سؤالات را از قبل شنيده و حال تنها آماده پاسخ بود. دريايي در دل علامه به تلاطم افتاده بود:«آخر چه طور! مگر مي شود!؟» اما جوابي براي سؤال خود پيدا نمي‌كرد. باز پرسيد، پرسيد و پرسيد، چون تشنه‌اي كه به آب رسيده باشد. اين‌بار غريبه نظري خلاف فتواي علامه داد و او با همه حيرتش نتوانست سكوت كند. به نظرش اين فتوا خلاف اصل و قاعده بود، گفت:«من اين را نمي‌پذيرم، حديثي طبق اين فتوا نداريم.» غريبه لبخندي زد و گفت: «شيخ طوسي در تهذيب حديثي در اين‌باره آورده است.» علامه باز لجاجت كرد، گفت:«نه، به ياد ندارم آن را در تهذيب ديده باشم.» غريبه كه سرشار آرامش بود پاسخ داد:«از اول آن نسخه تهذيب كه داري فلان قدر بشمار، در فلان صفحه و فلان سطر حديث را خواهي ديد.» علامه باز در شگفت ماند، توان حرف زدن نداشت. مات و مبهوت به چهره غريبه نگاه مي‌كرد. خيره شده بود به چشم‌هاي معصومش و زيرلب زمزمه مي‌كرد:«خداوندا! چه عظمتي در اين چشم‌هاست. چيست در اين نگاه كه اين‌طور ذوبم مي‌كند؟ كيست اين غريبه كه هم پايم شده است در دل اين صحرا؟ نكند ... نكند او همان گمشده‌اي است كه سال‌هاست به دنبالش هستم! نكند ...» تنش به لرزه درآمد. تازيانه از دستش به زمين افتاد. نتوانست تحمل بياورد، پرسيد:«آيا در زمان غيبت، ديدار امام عصر ممكن است؟» غريبه خم شد تا تازيانه را از زمين بردارد. دل در سينه علامه نبود ديگر. چه پاسخ خواهد داد، نمي‌دانست. غريبه قد راست كرد و تازيانه را ميان دست‌هاي علامه گذاشت. نگاهي به چهره آرام و بي‌قرار علامه كرد، گفت:«چگونه نمي‌توان ديد حال آن كه دست او ميان دست توست؟!» يكباره آسمان و ستارگانش را همه در برابر خود ديد: گويا خورشيد ميان دستهايش بود كه حرارتش داشت اين‌طور ذوبش مي‌كرد.پرده اشك، چشم‌هاي علامه را پوشاند. تاب نياورد ديگر. خود را از بالاي مركب پايين انداخت تا بر پاي مولايش بوسه بزند. مي‌خواست قالب تهي كند از شوق. جسم‌اش ديگر تاب اين همه التهاب و اضطراب و عشق را نياورد، از هوش رفت. چشم كه بازكرد، خودش بود و يك دنيا حسرت، كاش زودتر شناخته بود آن غريبه آشنا را. به خانه بازگشت. كتاب تهذيب را گشود. آري، حديث همان جا بود. درست همان صفحه و همان سطر. قلم برداشت و با دست لرزان بر حاشيه كتاب نوشت:«اين حديث، آن حديث است كه حضرت ولي‌عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) خبر آن را به من داد و نشاني آن را با شماره صفحه و سطر كتاب برايم گفت.» چشمش به تازيانه پيش رويش افتاد. آن را به آرامي در دست گرفت. بوسيد، بوييد، چه عطر غريبي مي‌داد آن تازيانه كه بوي نرگس داشت. منابع: 1- حسن جلالي عزيزيان، نگاه سبز، ملاقات با امام زمان(عج)، دفتر نشر مصطفي، ص58. 2- محمدباقر ملبوبي، الوقايع و الحوادث، انتشارات دارالعلوم، ج4، ص10. 3- سيد نعمت‌الله حسيني، مردان علم در ميدان عمل، ص 354. منبع: ماهنامه ي ديدار آشنا- ش 80 – ارديبهشت 86 – ص 10. 🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 دامن‌های کوتاه و شلوارهای تنگ چه مشکلی دارند؟ 🔹 پاسخ جالب محمدعلی کلی و نگاه عمیقش به مسئله حجاب رو ببینید 🌺
🌱شهید نوجوان ۱۶ ساله که مثل یک عارف پخته ۷۰ ساله با خدا مناجات کرده : خدایا ! تو با بندگانت نسیه معامله می کنی و گفتی:  ای بنده، تو عبادت کن، پاداشش نزد من است در قیامت... اما شیطان همیشه نقد معامله کرده با بندگانت و می گوید: گناه کن و در عین حال مزه اش را به تو می چشانم..! پس خدا! برای خلاصی از این هوس ها، تو مزه عبادتت را به من بچشان که بالاترین و شیرین ترین مزه هاست...! شهید‌ 🕊🌹 🌺
فرو بردن خشم و عصبانیت 🔸حجت الاسلام والمسلمین رنجبر: شما مغازه‌های کیف فروشی زنانه را دیده‌اید که چقدر قشنگ کیف‌ها در آنجا آویزان شده‌اند، اما در آن را که باز می‌کنید، می‌بینید داخل آن پر از کاغذ و روزنامه باطله است. وقتی شما کاغذهای باطله را بیرون می‌ریزید، کیف‌ها هم از آن قواره و شکلی که دارند می‌افتند. ولی وقتی که همین کاغذهای باطله را مچاله می‌کنید و در کیف فرو می‌برید، کیف شکل می‌گیرد. خشم و عصبانیت هم زباله زندگی است، وقتی آن را بیرون می‌ریزیم و بروز می‌دهیم خودمان زشت می‌شویم و از قیافه انسانی می‌افتیم، دیده‌اید کسی که عصبانی می‌شود چهره‌اش زشت می‌شود ولی وقتی همین خشم را به خاطر خدا فرو می‌برید شمایل انسانی پیدا می‌کنید. 🌹
🔶 قسم حضرت زهرا خوردم که دیگه بی چادر بیرون نیام قصه زندگی من: با سلام. من دختری بودم تک فرزند و لوس و ننور. از خانواده ای باز و کاملا آزاد. پدرم نوازنده بود و منو توی همه چی کاملا آزاد رها کرده بود. انگار هیچ محدودیتی نداشتم و از نوجوانی با دوس پسرهای مختلف چرخیدم. البته به قول خودم فقط دوست بودیم. نه اینکه وارد حریم من بشن. بیشترین رکوردم ۶ ماه بود که با یک مرد مطلقه بودم بدون اینکه ابایی از حرف و حدیث فامیل و آشنا داشته باشم. شاید بگم ول ترین دختر فامیل بودم از هر لحاظ. اونقدر آرایش میکردم💅💄 و موهای هر روز به یه رنگ مو میریختم و توی مهمونیا عشوه میومدم تا توجه مردهای فامیل رو جلب کنم تا هم زیباترین دختر بشناسن منو و هم لج زنهاشونو دربیارم و بهشون بفهمونم چه مردای شل و ولی دارن. فکر میکردم زن یعنی لوندی و زندگی یعنی همین خوشگذرونیا. 👈فامیل مون کلا آزاد و بعضیا سنتی هستن. سنتی یعنی نماز روزه دارن ولی سفت و سخت و حزب اللهی نه. بجز دختردایی م البته. که بین همه فامیل، مذهبیه و براش احترام قائلم. من فقط طرز روسری بستن لبنانی شو دوس داشتم ❤️و همیشه ته دلم میگفتم ای کاش منم چنین حجابی داشتم بدون اینکه مورد تمسخر بعضیا قرار بگیرم. بدون اینکه برچسب بهم بزنن. و مدرن و باکلاس باشم. یکبار از دهانم پرید و همینو بهش گفتم.🤭 توی مهمونی بعدی برام یه روسری و گیره و چادر عربی با جنس عالی هدیه آورد.💌📦 من تو دلم خندم گرفته بود که عمرا سر کنم ولی ازش تشکر کردم. ماهها این چادر گوشه کمد من بود و من همچنان تیپ میزدم میرفتم پاساژگردی، خیابون گردی و.. 📌تا اینکه یه روز توی کافه وقتی منتظر دوستم نشسته بودم، یه مرد چشم چرون کثیف، زل زده بود به ساق پای من. و سر تا پامو برانداز میکرد. نگاهش چنان کثیف و نجس بود که حالم از اون مرد و بدتر از اون، از خودم بهم خورد. چند بار گفتم پاشم یه چی بزنم تو اون صورتش. یه حالی ازش بگیرم ولی بعد با خودم گفتم پریا! اگه تو این تیپو نزده بودی چنین مریضی نگاهش دنبالت نمیفتاد و طعمه ش نمیشدی. هیچ جوره با لباسای کوتاه اجق وجقم نمیشد پاهامو بپوشونم و از شدت عصبانیت و ناراحتی اونجا رو ترک کردم. برگشتم خونه و تمام طول شب به حال خودم گریه میکردم. با خودم میگفتم امروز فقط یه پرده از باطن یه عمل زشتو دیدی. چه مردهایی که همون حالتو با دیدن من داشتن و از چشم من در رفته یا تابلو نکردن. چقدر من باید کارم زشت باشه که مثل این نگاههای زشتو جذب کنم. کارمای رفتار من، پوشش من، دقیقا همون نگاهها و هیزی یه مرد بوده.😔 فقط گریه میکردم و بشدت از خودم ناراحت بودم.😭 تا اینکه اسم حضرت زهرا به لبم اومد. یهو گفتم یا فاطمه زهرا. کمکم کن. من نمیخوام ناپاک باشم. نمیخوام اهنربای ناپاکها باشم. میخوام سالم باشم، عفیف باشم. و بعد رفتم سراغ ‌چادر توی کمدم. برداشتم و سر کردم. رو تختم نشستم و فقط گریه میکردم. با خدا حرف میزدم و میگفتم خدایا به حضرت زهرا قسم میخورم دیگه بی چادر بیرون نمیرم. از این ببعد این چادر میشه محافظ من. محافظ پاکی من. یا الله به حق حضرت زهرا کمکم کن توی این راه ثابتقدم بمونم. پامو از این در بذارم بیرون باید خیلی از طعنه ها رو بشنوم ولی دستمو بگیرین. نذارین پام سست بشه. من دوست دارم پاک بمونم. دوست دارم اهنربای ادمای ناپاک نشم. زیباترین صحنه بعد از اون، این بود که نه تنها پدر و مادرم مخالفت نکردن که خوشحال شدن به این بلوغ رسیدم. حتی پدرم😳 خدا را شکر میکنم که راهمو هموار کرد. گرچه بعضی از فامیل گاهی نیش میزنن، یا دوره جاهلیت منو 🙈 یاداوری میکنن.. ولی من از این ببعد اینجوری ام. چادری ام و حرمت چادرمو نگه میدارم. برا منم دعا کنید ممنون از کانال خوب روشنگری 🌺 •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• پخش همه مطالب آزاد است روشنگری = گسترش آگاهی