eitaa logo
🇮🇷خادمان شهدا سربازان ولایت🇮🇷
181 دنبال‌کننده
78.5هزار عکس
70.2هزار ویدیو
464 فایل
(این کانال هدف و فرمان امامان حضرت امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری امام خامنه‌ای مدظله‌العالی که همان هدف پیامبراسلام خاتم الانبیا محمد مصطفی( ص) و۱۲امام و۱۴معصوم و شهداو ایثارگران و نظام مقدس جمهوری اسلامی وانقلاب اسلامی ایران تشکیل شده است )
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥پاسخ قنبریان به استاد حقوقی که به شهید الداغی صفت نفله شدن را داد / وجدان عمومی بیدار جامعه این حرف‌‎ها را بر نمی تابد محسن قنبریان در گفتگو با دانشجو: 🔸بهتر است سر یقینی ها به اشتراک برسیم، امداد رساندن به یک فرد وقتی مورد تجاوز واقع می شود یک و عرفی در همه جای دنیاست. 🔸اگر این مرحله را هم زیر سوال ببریم به این معناست که اگر کسی قربانی سرقت،تجاوز یا هر نوع شرارتی قرار گرفت کسی هیچ اقدامی نکند. 🔸اینکه بگوییم اقدام شهید الداغی کاری نفله شدنی یا بیهوده است حرف اشتباهی است و وجدان عمومی بیدار جامعه این حرف‌‎ها را بر نمی تابد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️آیا مسئولین بیدارن؟!⁉️ ⚠️متاسفانه اینجا ترکیه نیست،اینجا ایران اسلامی است⚠️ ✍🏻 آیاشما قبول داریدکم کاری مسئولین باعث شهادت و شده؟
▪️ امنیت برقرار میکنیم، این هم نمونه کارمون! حاصل مجاهدت و جانفشانی حاج قاسم ها ، حججی ها و یارانشان✅✅✅ معجزه جمهوری اسلامی معجزه نظام اسلامی معجزه اهلبیت اینها را به اسم رئیسی ننویسید‼️ رئیسی فعلا کاری کرده که در تهران هم جرأت ندارد بدون محافظ باشد؛ تازه هنوز مانده تا بسیاری از مردم او و دولتش را بشناسند.... اصلاحطلب و اصولگرا و بهاری و لیبرال های انقلابی نما همه در برابر بیداری مردم هیچند... جهادتبیین✌️✌️✅✅ انقلاب مان را از نااهلان پس میگیریم✌️
▪️ امنیت برقرار میکنیم، این هم نمونه کارمون! حاصل مجاهدت و جانفشانی حاج قاسم ها ، حججی ها و یارانشان✅✅✅ معجزه جمهوری اسلامی معجزه نظام اسلامی معجزه اهلبیت اینها را به اسم رئیسی ننویسید‼️ رئیسی فعلا کاری کرده که در تهران هم جرأت ندارد بدون محافظ باشد؛ تازه هنوز مانده تا بسیاری از مردم او و دولتش را بشناسند.... اصلاحطلب و اصولگرا و بهاری و لیبرال های انقلابی نما همه در برابر بیداری مردم هیچند... جهادتبیین✌️✌️✅✅ انقلاب مان را از نااهلان پس میگیریم✌️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👓 ⛔️ قم جای توطئه بر علیه ولایت نیست! ‼️ مرجع خودخوانده و مجمع ضالّه محققین و مدرسین بشنوند... 👌 یکی با چاقو، یکی با کلاش و... حمله می‌کند به طلبه و و وحدت و امنیت... ‼️یکی هم در قم شروع می‌کند از این آب گل‌ آلود ماهی گرفتن! ❗️ کی اینطور بود؟! شما موقع هزینه دادن کجا بودید که ببینید چطور روحانیت شکنجه می‌شد! چطور اینهمه شهید تقدیم کرد... ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ ࿐჻ᭂ⸙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ شهید غیرت تقدیم به آنانکه با خونشان معنای غیرت را سرودند. 🎞 کاری از مرکز تبلیغ اینترنتی
✍️دیروز رفتیم دیدار یک خانواده شهید و شرحه شرحه برگشتیم. 😔 دیدار خانواده شهیدی که هنوز سال شهیدشون نرسیده بود. به ما گفتن شهید امنیت هست و ما تصورمون این بود که از نیروهای انتظامی، سپاه، بسیج و یا اطلاعات بودن که شهید شدن. ولی وقتی رسیدیم و روایت خانواده را شنیدیم، کلا هنگ کردیم. شهید که از قضا آدم مذهبی هم بوده، یکی از روزهای اغتشاشات سال 1401 از مغازه ای که با برادر خانمش شریک بوده، به خونه برمی گرده، همسرش هم زنگ می زنه بهش که پیروزی شلوغه و مواظب باش. اون هم می گه باشه و زودتر می آد تا برسه پیش بچه ها تا تنها نباشن، چون همسرش توی بیمارستان کار می کرده و شیفت بوده. توی راه می بینه اغتشاش گرها ریختن سر چند تا خانم با حجاب و دارن کتکشون می زنند و چادر و روسری از سرشون می کشند. می ره کمکشون تا از زیر دست اون ها نجاتشون بده. ولی اغتشاش گرها می ریزند سرش و با چوب و قمه و هر چی که می تونند، می زننش. انقدر می زنند که خون و جونی در بدنش نمی مونه، به یک جوب پناه می بره و یک وری اون تو می مونه، باز هم انقدر می زنند که طرفی که سمت بیرون بوده، کامل آش و لاش می شه. وقتی اغتشاش گرها فکر می کنند این بنده خدا مرده، می رن. این شهید که کمی هنوز جون داشته از توی جوب بلند می شه تا بره، همین طور که مشغول رفتن بوده، دوباره یکی می آد و یک چاقو به سمت قلبش می زنه. و بعد هم بقیه می رسند و با چوب و سنگ و هر چی که می رسه بهش می زنند. تا نیروهای بسیج می رسند و دورش را می گیرند تا بیشتر از این کتک نخوره. آمبولانس خبر می کنند، ولی اغتشاش گرها آمبولانس را هم به آتیش می کشند. بعد از یک ساعت و خورده که کلی خون از این بنده خدا رفته بوده، یک پیکان وانت را پیدا می کنند و یواشکی می گذارنش اون تو و می رسونند بیمارستان. در بدو ورود به بیمارستان، به اتاق عمل می برنش، و چهار عمل روش انجام می دن و .... همسر شهید می گفت وقتی بالاخره پیداش کردم و رسیدم بیمارستان، پرستار می گفت خانم این تا صبح تمام می کنه، امید نداشته باش. با یه حالت بدی و این هنوز توی ذهنش بود. شهید ما دوازده روز بین مرگ و زندگی در تقلا بوده و اجازه آب خوردن هم نداشته. همسرش می گفت، می گفته فقط بهم آب بدید، هر کاری بگید می کنم. ولی در نهایت نمی تونند بهش آب بدن و تشنه لب شهید می شه. خانواده شهید می گفتن بنرهای تسلیت را نصب کردیم، تا مراسم ختم بگیریم. ولی همه بنرها را کشیدن پایین و پاره کردن. از نیروی انتظامی خواستیم امنیت مراسم ختم را تامین کنند ولی گفتن نیرو نداریم. در نتیجه از ترس مراسم را در شهرستان خودمون گرفتیم. می گفتن امسال هم که برامون بنر زدن، اومدیم دیدیم بنر را کندن. دل خونی داشتن از شایعات، از دروغ ها، از بی مهری ها. یک خانواده ساده که حالا بدون پدر زندگی را توی یک منزل پنجاه متری که نمی دونم اجاره ای بود یا نه، می گذروندن. دختری که توی اوج نوجوانی بی پدر شده بود و حتی تحمل جلسه دیدار ما را نداشت و نیومده بود. همسری که با هر صحبتی اشک توی چشماش جمع می شد و یاد همسر مهربونش می افتاد. دختر کوچیک شیرین زبونی که توی همون جلسه دل همه ما را برد و هر از چندگاهی می گفت، می تونم منم حرف بزنم و عکس پدرش را بغل می کرد تا ازش عکس بگیریم. آقا بگذارید روضه آخر را بخونم. همسر شهید می گفت، دختر بزرگم می گه مامان یک سری توی دفاع مقدس رفتند و با دشمنان جنگیدند و شهید شدن. یک سری رفتن و مدافع حرم شدن و با داعش جنگیدن و داعش کشتشون. ولی پدر من توی همین شهر کشته شد. همشهری هاش کشتنش. توی چند متری خونمون شهید شد. مردم همین شهر، همین مردمی که صبح تا شب کنار ما راه می رن، کشتنش. دسته جمعی. با بدترین حالت. تا تونستند بهش چاقو زدن، تا تونستن سنگ زدن، حتی با پا لگد زدن، بعد هم که دارن خانواده شون را آزار می دن. براتون آشنا نیست؟
{ پنج سالش که بود نماز می خواند. خیلی علاقه شدیدی نشان می داد به مهر و تسبیح، مخصوصا تسبیح را خیلی دوست داشت. هر جا می رفت یک تسبیح می خرید. کلاس اول ابتدایی بود، اولین دوستی که پیدا کرد حافظ قرآن بود. از همان کلاس سوم چهارم ابتدائی، روزهائی که صبحی بود ظهر می رفت مسجد؛ روزهایی که بعد از ظهری بود، شب ها می رفت مسجد. پنج شنبه جمعه هم که باید حتما مسجد می رفت؛ همه می گفتند: اصلا «علی»مثل یک مرد کوچک می ماند. ما توش بچگی ندیدیم. همیشه یک روح بزرگی داشت،حرف های خیلی بزرگی می زد...." 🎙به نقل از مادر گرامی شهید علی خلیلی. 🔸ولادت: ۹/آبان/۱۳۷۱ 🔸شهادت: ۳/فروردین/۱۳۹۳ 🔸مزار شهید: بهشت زهرا(س)|قطعه۲۴|ردیف۶۶|شماره۳۳|