📗 ادامه کتابِ
《 راستي دردهایم کو ؟ 》
#قسمت_سیُ_چهار 🖐
این روزها از هر فرصتی استفاده میکنم برای بیشتر آماده شدن و بیشتر یاد گرفتن. صبح، دستم وسط تمرینات پیچ خورد! هرچه خواستم نادیدهاش بگیرم نشد. به اصرار حاجحمید رفتم که از دستم عکس بگیرم. مشکل، جدی نیست. برمیگردم به دفتر. مهرداد هم اینجاست. عکس دستم را میگیرم رو به نور:«حاجی دستمُ ببین!» حاجحمید میگوید نیازی به عکس نیست؛ دستت را بگیر رو به نور، استخوانت دیده میشود بس که لاغری! خندهی جمع، تأیید حرف حاجی است! ...
#ادامه_دارد
#یادشهداباصلوات
📔#راستی_دردهایم_کو
#همراه_شهدا