فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حسن رحیمپور ازغدی: بعضی از آداب و مناسکی که الان در حرم امام رضا(ع) وجود دارد، از گرز و کلاه خدام گرفته تا شمع روشن کردن و دخیل بستن، نه ریشه اسلامی دارند و نه شیعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🔵#حتما_ببینید
🔺#تریبون مقدس #نماز #جمعه، جای افرادی همچون استاد رحیم پور ازغدی و امثال ایشون هست.
🔹تریبون نماز جمعه جای بیان چنین حرفایی هست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
_خیلی مهم
عاقبت بخیر نخواهید شد اگر ......!!!
مرحوم
آیتالله #فاطمینیا🍀🌷🍀
🔥💥 حمله انصارالله به دو کشتی اسرائیلی، دو ناوچه آمریکایی و یک کشتی انگلیسی
🔻 یحیی سریع سخنگوی نیروهای مسلح یمن:
➕ نیروهای مسلح یمن طی ساعات اخیر 5 عملیات اجرا کردند.
➕ نیروهای یمنی 2 کشتی اسرائیلی را در دریای عمان و اقیانوس هند هدف قرار دادند.
➕همچنین نیروهای ما دو ناوچه آمریکایی را بهوسیله پهپاد در دریای سرخ هدف قرار دادند.
➕ همچنین یک کشتی انگلیسی را بهوسیله موشکهای دریایی در دریای سرخ هدف قرار دادیم.
🇮🇷 👊
|| خوٰاهَــرم...✿➛
_تــُوخُـــــودَت، "حَــرَمے"۔۔
↫پَس بٰا ﴿چــــᰔـــآدرَت۔۔﴾
❍↲«مُـدٰافِع حـَـرم بٰاش۔۔»!!!
#حجاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السَّلامُ علیکُم یا اهلَ بَیتِ النُّبوَّة
🌼ختم 14 شاخه گل صلوات🌼
برای سلامتی و تعجیل در
امر فرج آقا امام زمان (عج)
🕊🌼*اَللّهُمَ*
🕊🌼 *صَلَّ*
🕊🌼 *عَلی*
🕊🌼 *مُحَمَّد*ٍ
🕊🌼 *وَآلِ*
🕊 🌼*مُحَمَّد*
🕊🌼 *وَعَجِّل*
🕊🌼 *فَرَجَهُم*
🕊🌼 *وَ اَهلِک*
🕊🌼 *عَدُوَّهُم...*
🕊🌼 *اَللّهُــــمَّ*
🕊🌼 *عَجـِّل لِوَلیِّکَ*
🕊🌼 *الفَـرَج*🕊🌼 *🕊
سهم هر کسی که خواست
برای آقا جونمون : 14شاخه گل
صلوات با عجل الفرجهم بفرست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟢یاران #امام_زمان عج الله چه کسانی هستند
راه یاری رساندن به امام زمان عج الله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽چرا با نام #امام_زمان عجلاللهفرجه قیام میکنیم؟
👈 عمل #امام_رضا علیهالسلام چگونه بوده است؟
#لبیکیامهدی
50.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟢 صفاتی از #امام_زمان روحیفداه که هرچه مکرر شنیده میشود، باز هم دلبری میکند♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 اگر گناه هم کردید از ما رو برنگردونید
سخنران #استاد_عالی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد محمد شجاعی
※ طوفان الأقصیٰ مقدمهی صیحه آسمانی پیش از ظهور
┄┅═✧☫ گونی نیوز ☫✧═┅┄
#گونی_نیوز
🇮🇷 🍀🌷🍀
فضیلت امیر المومنین علیه السلام
✍ روزی راهبی با جمعی از مسیحیان به مسجد النبی آمدند، در حالیکه طلا و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه داشتند.
راهب رو کرد به جماعتی که در آنجا حضور داشتند ( أبوبکر نیز در بین جماعت بود ) و سوال کرد "خلیفه ی نبی و امین او چه کسی است؟"
پس جمعیت حاضر ، ابوبکر را نشان دادند ، پس
راهب رو به ابوبکر کرده و پرسید نامت چیست؟ ابوبکر گفت ، نامم "عتیق" است
راهب پرسید نام دیگرت چیست؟ابوبکر گفت نام دیگرم "صدیق" است.
راهب سوال کرد نام دیگری هم داری؟ ابو بکر گفت "نه هرگز"
پس راهب گفت گمان کنم آنکه در پی او هستم شخص دیگریست.
✍ابوبکر گفت دنبال چه هستی؟
راهب پاسخ داد من بهمراه جمعی از مسیحیان از روم آمدم و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه آوردیم و هدف ما این است که از خلیفه ی مسلمین چند سوال بپرسیم ، پس اگر توانست به سوالات ما پاسخ دهد تمام این هدایای ارزنده را به او میبخشیم تا بین مسلمانان قسمت کند و اگر نتوانست سوالات ما را پاسخ دهد اینجا را ترک کرده و به سرزمین خود باز میگردیم.
✍ابوبکر گفت سوالاتت را بپرس ، راهب گفت باید به من امان نامه بدهی تا آزادانه سوالاتم را مطرح کنم و ابوبکر گفت در امانی ، پس سوالاتت را بپرس.
✍راهب سه سوالش را مطرح کرد:
1)ما هو الشئ الذی لیس لله؟
چه چیزاست که از آن خدا نیست؟
2)ما هو شئ لیس عندالله؟
چه چیزاست که در نزد خدا نیست؟
3)ما هو الشئ الذی لا یعلمه الله؟
آن چیست که خدا آن را نمیداند؟
پس ابوبکر پس از مکثی طولانی گفت باید از عمر کمک بخواهم ، پس بدنبال عمر فرستاد و راهب سوالاتش را مطرح کرد ، عمر که از پاسخ عاجز ماند پس بدنبال عثمان فرستاد و عثمان نیز از این سوالات جا خورد ، و جمعیت گفتند چه سوالیست که میپرسی؟خدا همه چیز دارد و همه چیز را میداند.
✍راهب نا امید گشته قصد بازگشت به روم کرد ، ابوبکر گفت : ای دشمن خدا اگر عهد بر امان دادنت نبسته بودم زمین را به خونت رنگین می کردم .
✍سلمان فارسی که شاهد ماجرا بود بسرعت خود را به امام علی (ع) رسانده و ماجرا را تعریف کرد و از امام خواست که به سرعت خودش را به آنجا برساند.
پس امام علی ع بهمراه پسرانش امام حسن (ع )و امام حسین (ع )میان جمعیت حاضر و با احترام و تکبیر جماعت حاضر مواجه شدند.
✍ابوبکر خطاب به راهب گفت ، آنکه در جست و جویش هستی آمد ، پس هر سوالی داری از علی (ع) بپرس!
راهب رو به امام علی (ع) کرده و پرسیدنامت چیست؟
امام علی (ع) فرمودند: نامم نزد یهودیان "الیا" نزد مسیحیان "ایلیا" نزد پدرم "علی" و نزد مادرم "حیدر" است.
پس راهب گفت ، نسبتت با نبی (ص) چیست؟
✍امام (ع )فرمودند: او برادر و پسرعموى من است و نیز داماد او هستم.
پس راهب گفت ، به عیسی بن مریم قسم که مقصود و گمشده ی من تو بودی.
پس به سوالاتم پاسخ بده
و دوباره سوالاتش را مطرح کرد.
✍امام علی (ع) پاسخ دادند:
.
فإن الله تعالی أحد لیس له صاحبة و لا ولدا
فلیس من الله ظلم لأحد
و فإن الله لا یعلم شریکا فی الملک
🔹 آنچه خدا ندارد ، زن و فرزند است.
🔹 آنچه نزد خدا نیست ، ظلم است
🔹 و آنچه خدا نمیداند ، شریک و همتا برای خود است
پس راهب با شنیدن این پاسخها ، امام علی را به سینه فشرد و بین دو چشم مبارکش را بوسید و گفت:
"أشهد أن لا اله إلا الله و أن محمد رسول الله و أشهد أنک وصیه و خلیفته و أمین هذه الامة و معدن الحکمة"
✳️به درستی که نامت در تورات إلیا و در انجیل ایلیا و در قرآن علی و در کتابهای پیشین حیدر است ، پس براستی تو خلیفه ی بر حق پیامبری، سپس تمام هدایا را به امام علی (ع) تقدیم کرد و امام در همانجا اموال را بین مسلمین قسمت کرد.
⬅️ پیامبر(ص)فرمود:هرکس فضائل امیرالمومنین علی ابن ابیطالب (ع)را نشردهد، مادامیکه از آن نوشته اثری باقیست ملائکة الله برای او استغفار می کنند
📚 منبع : کتاب الإحتجاج مرحوم طبرسی
🔺روزگاری غلام خانهٔ امام زینالعابدین علی بن الحسین -سلاماللهعلیه- بودم.
روزهایی که بهترین لحظات عمرم بود.
▪️حضرت حساب شده و با ملایمت با ما رفتار میکرد،
آنقدر که گاهی یادمان میرفت غلامیم و فکر میکردیم در خانۀ پدریمان زندگی میکنیم.
من اما مدت کمی در خانۀ حضرت بودم؛ نزدیک به یک سال.
البته همهٔ غلامها و کنیزها اینطور بودند.
🔹حضرت امام سیدالساجدین علی بن الحسین -سلاماللهعلیه- هیچ وقت خدمتکاری را بیشتر از یک سال استخدام نمیکرد.
چه اول سال آمده بودند چه وسط سال، همه را شب عید فطر آزاد میکرد و به قدری که دیگر نیازمند نباشند، به آنها هدیههایی میبخشید.
و بعد دوباره سال بعد افراد جدیدی میآمدند و در خانۀ پربرکت امام، مهمان میشدند.
حضرت در روزهای ماه رمضان، بیشتر از همیشه مراقبمان بود.
آنقدر که حتی اگر خطایی داشتیم به رویمان نمیآورد. گوشهای یادداشت میکرد و بعد، شب آخر رمضان، بهمان تذکر میداد و روش درست را میگفت.
حضرت سیدالساجدین علیه السلام میفرمود:
«خدای متعال در هر شب از ماه رمضان، در وقت افطار، هفتاد میلیون نفر را از آتش آزاد میکند.
افرادی که همه مستحق آتش بودهاند!
و وقتی شب آخر ماه میرسد، به اندازهٔ کل ماه رمضان آزاد میکند.
دوست دارم خدا ببیند من خدمتکارانم را در دنیا آزاد کردم، به امید آنکه خدا هم ما را از آتش آزاد کند...»
حالا که اینها را میگویم، میفهمم چقدر دلم برایشان تنگ شده است...
📚 بر اساس روایتی در بحارالانوار، جلد ۴۳، صفحهٔ ۱۰۳
🌑ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است 🌑
بِحَقِ السّیدة زِینَب ْسَلٰام ُاَللّهْ عَلَیْها َّعَجّل لِوَلیکَ الغَریبِ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻
‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️
ید الله فـــــوق ایدیهم
#علـــــی یــــــد الله است..
بمیرد دشمن حیــــــدر
#علــــــی ولــــــی الله است..
#داستانواقعی
💠تو دلداده ی او باش، او به مشکلاتت رسیدگی میکند ....
♦️امام زمان ارواحنافداه فرمودند: وظیفه ی ماست که به محبین مان رسیدگی کنیم ....
💠حکایتِ دلدادگی یک جوان شیعه ی ایرانی به دختر دانشجوی مسیحی است، خانمی که ماجرای شنیدنی خودش را اینچنین بیان میکند :
♦️من مسیحی بودم تا روزی که یکی از دانشجوهای ایرانی به خواستگاریم آمد. او گفت من شیعه هستم و شرط ازدواجم با شما این است که شما هم شیعه شوید. فرصتی خواستم تا پیرامون اسلام و تشیع تحقیق کنم. بعد از تمام تحقیقاتم همسرم هم پزشک شده بود. خیلی کمکم کرد و همه ی مسائل برایم حل شد جز یک مسأله و آن موضوع طول عمر امام زمان (علیه السلام) بود.
▫️ما با هم ازدواج کردیم و بعد از چند سال به حج مشرف شدیم. در منی که برای رمی جمرات می رفتیم، همسرم را گم کردم. از هر کس با زبان انگلیسی نشانی می پرسیدم، نمی دانست. خسته شدم و گوشه ای با حال غربت نشستم. ناگهان آقائی در مقابلم آمد که با لهجه ی فصیح انگلیسی صحبت می کرد. به من گفت: بلند شو برویم رمی جمرات را انجام بده. الآن وقت می گذرد. بی اختیار دنبالش راه افتادم و رمی جمرات را انجام دادم. بعد از رمی جمرات، آن آقا مرا به خیمه رساند. خیلی از لطفش تشکر کردم.
او به هنگام خداحافظی فرمود:
👈«وظیفه ی ماست که به محبان خود رسیدگی کنیم».
👈«در طول عمر ما شک نکن».
👈 «سلام مرا هم به دکتر برسان».
▫️برگ زردی با سماجت شاخه را چسبیده بود
▫️دستهای خویش و دامان توام آمد به یاد
📚نقل از کتاب میرِ مهر ص۳۵۵
الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج و العافیه و النصر...
#داستان_مهدوی #تشرفات
🔥یکی از عذابهای ابن ملجم مرادی در عالم برزخ!
🏴شیخ راوندی با استناد از حسن بن محمد، معروف به ابن رفا، در کوفه روایت کرده است:
💠یک روز وقتی در مسجدالحرام بودم دیدم مردم در مقام حضرت ابراهیم (علیه السلام) جمع شده اند و در آن جا یک پیرمردی که به تازگی مسلمان شده بود،نشسته بود.
⚫ شنیدم که می گفت: من رئیس راهبان در صومعه هستم.
🍀روزی پرنده ای شبیه عقاب دیدم که یک چهارم از قسمت بدن یک نفر را از حلقومش قی کرد، سپس قسمتهای دیگرش را بیرون انداخت تا وقتی که آن ها تبدیل به یک انسان کامل شدند.
🔷 پس من از آن شخص سؤال کردم: تو را به خدا قسم به من بگو تو چه کسی هستی؟
او گفت: من ابن ملجم مرادی🔥 هستم.
💥به او گفتم: تو چه گناهی نموده ای که به طور پیوسته تکه های بدنت را این پرنده پس می اندازد و مجدد تورا تکه پاره کرده و فرو می برد؟
⛔️به من گفت: من قاتل علی بن ابی طالب هستم، و به خاطر همین خداوند این پرنده را قرار داده تا هر روز با این کار مرا عذاب نماید.
♻️راهب می گوید: در حال حرف زدن بودیم که یکباره همان پرنده آمد و آن مرد را به طرز وحشتناکی قطعه قطعه کرد و برداشت تا وقتی که همه ی قسمت های او را برداشت
🌾 و من منتظر شدم تا وقتی که پرنده پایین آمد و آن را آورد و مجدد از بدن خود تکه های او را خارج نمود.
🔵پس از او سوال کردم: علی بن ابی طالب (علیه السلام) کیست؟ جواب داد: علی بن ابی طالب پسر عمو و وصی پیامبر اسلام،حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) است.
🌴من که این را شنیدم و عذاب وحشتناک او را مشاهده میکردم،با این حرف به دین اسلام گرویدم...
📘مدینة المعاجز، ج1: 544، حدیث 540
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرار عاشقی به رسم هر روزوهرشب
دل ها همه منتظر برای فرج اسـت
در نای بنفشه ها نـوای فــرج است
ذکری که حجاب غیب از او میگیرد
ای عاشــق منتظر،دعـای فـرج است
🌷بســـْمِ اللّٰهِ الرَّحْــمٰنِ الرَّحیـــمْ
*اِلهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ،* *وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ*
*وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ*
*واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛*
*اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا* *طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم*
*فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛*
*يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛*
*يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛*
*الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني* *اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛*
يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
دعا برای سلامتی حضرت
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِه في هذِهِ السَّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَة وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْنا حَتّى تُسْكِنَهُ اَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمتعه فیهاطویلا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰یک سوال #دردناک از شیعیان...😭😭
❤️صلی الله علیک یا ابا صالح المهدی وعلی آبائک و رحمت الله و برکاته ولعن الله اعدائک بعددعلمه
یا اباصالح آقـا جان💔
🔹#داستان_ضرب_المثلها
🔸#آش_نخورده_و_دهن_سوخته
✍در زمانهاي دور، مردي در بازارچه شهر حجره اي داشت و پارچه مي فروخت .
شاگرد او پسر خوب و مودبي بود وليكن كمي خجالتي بود.
مرد تاجر همسري كدبانو داشت كه دستپخت خوبي داشت و آش هاي خوشمزه او دهان هر كسي را آب مي انداخت.
🔸روزي مرد بيمار شد و نتوانست به دكانش برود.
شاگرد در دكان را باز كرده بود و جلوي آنرا آب و جاروب كرده بود ولي هر چه منتظر ماند از تاجر خبري نشد.
قبل از ظهر به او خبر رسيد كه حال تاجر خوب نيست و بايد دنبال دكتر برود.
🔸پسرك در دكان را بست و دنبال دكتر رفت . دكتر به منزل تاجر رفت و او را معاينه كرد و برايش دارو نوشت
پسر بيرون رفت و دارو را خريد وقتي به خانه برگشت ، ديگر ظهر شده بود.
پسرك خواست دارو را بدهد و برود ،
ولي همسر تاجر خيلي اصرار كرد و او را براي ناهار به خانه آورد
🔸همسر تاجر براي ناهار آش پخته بود سفره را انداختند و كاسه هاي آش را گذاشتند .
تاجر براي شستن دستهايش به حياط رفت و همسرش به آشپزخانه برگشت تا قاشق ها را بياورد
پسرك خيلي خجالت مي كشيد و فكر كرد تا بهانه اي بياورد و ناهار را آنجا نخورد.
🔸فكر كرد بهتر است بگويد دندانش درد مي كند. دستش را روي دهانش گذاشتش.
تاجر به اتاق برگشت و ديد پسرك دستش را جلوي دهانش گذاشته به او گفت :
دهانت سوخت؟
حالا چرا اينقدر عجله كردي ،
صبر مي كردي تا آش سرد شود آن وقت مي خوردي ؟
🔸زن تاجر كه با قاشق ها از راه رسيده بود به تاجر گفت :
اين چه حرفي است كه مي زني ؟
آش نخورده و دهان سوخته ؟
من كه تازه قاشق ها را آوردم.
تاجر تازه متوجه شد كه چه اشتباهي كرده است
🔻از آن پس، وقتي كسي را متهم به گناهي كنند ولي آن فرد گناهي نكرده باشد ، گفته ميشود : آش نخورده و دهان سوخته
#آش #سوخته #متهم #بیگناه