eitaa logo
🇮🇷خادمان شهدا سربازان ولایت🇮🇷
171 دنبال‌کننده
74.4هزار عکس
66.3هزار ویدیو
448 فایل
(این کانال هدف و فرمان امامان حضرت امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری امام خامنه‌ای مدظله‌العالی که همان هدف پیامبراسلام خاتم الانبیا محمد مصطفی( ص) و۱۲امام و۱۴معصوم و شهداو ایثارگران و نظام مقدس جمهوری اسلامی وانقلاب اسلامی ایران تشکیل شده است )
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حق یا حق‌نما ؟! بصیرت الزاما تشخیص حق از باطل نیست... 🔹 برشی از سخنرانی 💠اندیشکده راهبردی
«پاشنه بلند در کافه» به بازار نشر رسید 📚 رمان توسط باشگاه نویسندگان اندیشکده راهبردی سعداء، به قلم عفت خادمی پور بغداده در ۵ فصل و شمارگان هزار نسخه، از سوی نشر معارف به چاپ رسید. 📚 روایت داستانی این رمان، مستندگونه است و عدالت اجتماعی در جمهوری اسلامی را به چالش کشیده است... 🌐 ادامه خبر را بخوانید... 🔴 پیوند خرید با تخفیف این کتاب از نمایشگاه بین‌المللی کتاب 💠 اندیشکده راهبردی
🔅همراه با مولفان🔅 🖊این قسمت: سیدمحمدحسین راجی ☝🏼اسلایدهای بالا رو از بالا سمت چپ کلیک کنید و ورق بزنید ☝🏼 ☀️ حاج‌آقای راجی رو احتمالا خیلیاتون میشناسید. ایشون و اندیشکده‌شون، ماشاءالله یه تنه نصف بار جهاد تبیین کشور رو دارن به دوش میکشن. توی این پست، سعی کردیم ایشون و کتابهاشون رو معرفی کنیم ... 🛒 کتابای ایشون رو میتونید از وبسایت ما سفارش بدید: -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تنها گروهی که هلاک نمی‌شوند! ♨️ توصیه مهم و کاربردی به جمعی از جوانانراهکاری ساده برای افزایش معرفت _______________ 📚 برشی از سخنرانی به مناسبت سالروز ارتحال آیت‌الله 💠 اندیشکده راهبردی
عاشقانه‌ای از تگزاس آمریکا « ...نگاهش كردم. ديدم ... ديدم گلوش ... يكی پاش رو گذاشته بود روی گلوش. هی فشار می‌داد! ... بهنام صورتش قرمز شده بود. نمی‌تونست نفس بكشه. عربده كشيدم: «وحشی! پات رو وردار! داری می‌كُشی‌ش!» اما اون مثل آدمهای مست می‌خنديد...» _______________________ 💌 برشی از رمان ، عاشقانه‌ای از تگزاس آمریکا تا روستاهای جنوب خراسان 🌐 پیوند خرید با تخفیف این کتاب از نمایشگاه بین‌المللی 💠 اندیشکده راهبردی
چالش عدالت اجتماعی در ایران «... _هی‌ی‌ی‌! معلوم نبود (شاه) پول نفت رِ چه کار مِكِرد؟ یکی از پیرمردها گفت: «مِذِشت توی جیبش!» هانیه نیش‌خندی زد و گفت: «توی همون جیبی که الآن، آخوندای حکومت می‌ذارن!» جوان قهقه‌ای زد و گفت: «لااقل جيب شاه ته داشت، ولی جيب این آخوندا ته نداره!» ...» _______________________ 📈 برشی از رمان ، چالش عدالت اجتماعی جمهوری اسلامی در کتابی پر جاذبه ویژه جوانان 🌐 پیوند خرید با تخفیف این کتاب از نمایشگاه بین‌المللی 💠 اندیشکده راهبردی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ببنید؛ 🌹صحنه ای جانسوز و سراسر درد و اندوه از شهدای پاکباز و مظلوم مربوط به ۱۱ اسفندماه ۱۳۶۲ منطقه عملیاتی که بلافاصله بعد از سقوط خط پدافندی رزمندگان اسلام توسط مزدوران بعثی تصویر برداری شده و منتشر شده است . 🌹خوشا آنان که مردانه جنگیدند و رفتند... 🌹شادی ارواح طیبه شهدا و امام شهدا صلوات...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بریم همه باهم شب جمعه ای 😌 توی حرم آقامون یه حالی رو 🕊 عوض کنیم و برگردیم کربلا شهر عشق 🕊 بفرمایید زیارت کنیم یه سلام بدیم به آقا ✋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌‏دیروز پوتین و افتتاح کریدور شمال به جنوب 📌امروز نخست وزیر پاکستان و تبادل انرژی 📌و به زودی هم مصر و انواع قراردادهای تجاری! 👈از دوران زخم بستری و چشم گدایی داشتن به اروپا و برجام، رسیدیم به ترافیک دیپلماسی در منطقه! 👌👌👌👏👏👏
حزب الله هم الغالبون... وعده خداونده البته در این سوره از فارسیان نام برد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
───┤ ♩♬♫♪♭ ├─── ابا صالح؛ التماس دعا ♬♫♪ هر کجا رفتی یاد ما هم باش ..!!.. نجف رفتی کاظمین رفتی ♬♫♪ کربلا رفتی یاد ما هم باش ..!!.. اباصالح یا اباصالح ♬♫♪ مدینه رفتی به پابوس مادرت زهرا ..!!.. یاد ما هم باش ♬♫♪ به دیدار قبر مخفی از کوچه ها رفتی ..!!.. یاد ما هم باش ♬♫♪.... 🌸سلامتی وتعجیل درفرج امام زمان عجل الله (۱۴)مرتبه صلوات🌸 ‌‌‌‌ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یادی کنیم از شهدای امنیت شهید عجمیان چه مظلومانه در کشور خودت در شهر خودت مثل اربابت بی کفن چند نفر خدا به داد مادر برسه😭😭😭😔😔😔
میلیارد ها دلار آمریکا و اسرائیل خرج کردند تا بشار اسد برود، عربستان علیه ایران جبهه بگیرد، میلیارد ها دلار خرج شد تا یمن نابود شود تا شرایط برای حمله عربستان به ایران و تخلیه انبار مهمات ایران انجام شود... هیچ کدام که نشد هیچ، عربستان به غلط کردن افتاد و درخواست دوستی به ایران داد، بشار اسد هم به مجلس عرب برگشت... فقط خردمندان درک می‌کنند چه بلایی سر دشمنان جمهوری اسلامی و جبهه مقاومت افتاده
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥 قسمت هجدهم : ۱۷ شهریور ✔️ راوی : امیر منجر 🔸صبح روز هفدهم بود. رفتم دنبال . با موتور به همان جلسه رفتيم. اطراف ميدان ژاله ( شهدا ).جلسه تمام شد. سر و صداي زيادي از بيرون مي آمد. 🔸نيمه هاي شب حكومت نظامي اعلام شده بود. بسياري از مردم هيچ خبري نداشتند. سربازان و مأموران زيادي در اطراف ميدان مستقر بودند. جمعيت زيادي هم به سمت ميدان در حركت بود. مأمورها با بلندگو اعلام ميكردند كه: متفرق شويد. ابراهيم سريع از جلسه خارج شد. بلافاصله برگشت و گفت: امير، بيا ببين چه خبره؟! 🔸آمدم بيرون. تا چشم کار ميکرد از همه طرف جمعيت به سمت ميدان مي آمد. شعارها از درود بر خميني به سمت شاه رفته بود. فرياد بر شاه طنين انداز شده بود. جمعيت به سمت ميدان هجوم مي آورد. بعضيها ميگفتند: ساواکيها از چهار طرف ميدان را کرده اند و... 🔸لحظاتي بعد اتفاقي افتاد که کمتر کسي باور ميکرد! از همه طرف صداي تيراندازي مي آمد. حتي از هليکوپتري که در آسمان بود و دورتر از ميدان تيراندازي مي آمد. حتي از هليکوپتري که در آسمان بود و دورتر از ميدان قرار داشت. سريع رفتم و موتور را آوردم. از يک کوچه راه خروجي پيدا کردم. مأموري در آنجا نبود. ابراهيم سريع يکي از مجروحها را آورد. با هم رفتيم سمت سوم شعبان و سريع برگشتيم. تا نزديک ظهر حدود هشت بار رفتيم بيمارستان. مجروحها را ميرسانديم و برميگشتيم. تقريباً تمام بدن ابراهيم غرق خون شده بود. 🔸يکي از مجروحين نزديك پمپ بنزين افتاده بود. مأمورها از دور نگاه ميکردند. هيچکس جرأت برداشتن را نداشت. ابراهيم ميخواست به سمت مجروح حرکت کند. جلويش را گرفتم. گفتم: آنها مجروح رو تله کرده اند. اگه حركت كني با تير ميزنند. ابراهيم نگاهي به من کرد و گفت: اگه برادر خودت بود، همين رو ميگفتي!؟ 🔸نميدانستم چه بگويم. فقط گفتم: خيلي مواظب باش. صداي تيراندازي کمتر شده بود. مأمورها کمي عقبتر رفته بودند. ابراهيم خيلي سريع به حالت سينه خيز رفت داخل خيابان، خوابيد کنار مجروح، بعد هم دست مجروح را گرفت و آن را انداخت روي کمرش. بعد هم به حالت سينه خيز برگشت. ابراهيم شجاعت عجيبي از خودش نشان داد.بعد هم آن مجروح را به همراه يک نفر ديگر سوار موتور من کرد و حرکت کردم. در راه برگشت، مأمورها کوچه را بستند. حکومت نظامي شديدتر شد. من هم ابراهيم را گم کردم! هر طوري بود برگشتم به خانه. 🔸عصر رفتم منزل ابراهيم. مادرش نگران بود. هيچكس خبري از او نداشت. خيلي ناراحت بوديم. آخر شب خبر دادند ابراهيم برگشته. خيلي خوشحال شدم. با آن بدن قوي توانسته بود از دست مأمورها فرار کند. روز بعد رفتيم بهشت زهرا در مراسم تشييع و تدفين کمک کرديم. بعد از هفدهم شهريور هر شب خانه يکي از بچه ها جلسه داشتيم. براي هماهنگي در برنامه ها. مدتي محل تشکيل جلسه پشت بام خانه ابراهيم بود. مدتي منزل مهدي و... 🔸در اين جلسات از همه چيز خصوصاً مسائل اعتقادي و مسائل روز بحث ميشد. تا اينکه خبر آمد حضرت امام به باز ميگردند. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉