🔻چند خط به بهانهی شهادت #سردار_سید_رضی_موسوی در سوریه
🔸از زمان آغاز عملیات #طوفان_الأقصی الگوی تکرارشوندهی «تهدید در لفظ-احتیاط در عمل» موجب پیشبینیپذیری نسبی قدمهای بعدی ایران برای طرف(های) متخاصم شده است؛ به طوری که در هر مرحله اطمینان دارند که ایران مرتکب هیچ اقدام تهدیدآمیزی علیه موجودیت و دوام رژیم اسرائیل، نخواهد شد.
🔹علاوه بر استفادهی بیرویه و مکرّر از رتوریک تهدید چه از سوی مقامات سیاسی و دیپلماتیک و چه از جانب مقامات نظامی ایران، کنار نهادن «ابهام استراتژیک» هم در گفتار مقامات ایرانی و هم رهبری حزبالله، عملاً به سلب امتیازاتی از مقاومت و تشجیع نیروی نظامی رژیم اشغالگر انجامیده است.
🔸پیشبینیپذیری این دو بازیگر تعیینکننده در نبرد جاری، این جسارت را به رژیم صهیونیستی داد تا با کاهش نیروهای خود در جبههی شمالی (مرز لبنان) قوای خود در جبههی غزه را متراکمتر کند، و هم آتشبار خود در جبههی شمال شرقی (جولان اشغالی) علیه مواضع مقاومت در سوریه را تقویت کند.
🔹طبعاً اقتضائات حاکم بر چارچوب کنشگری بازیگران در سطح دولتها (ایران) با قیود کنشگری بازیگران در سطح زیر-دولتها ولو همجبهه (انصارالله، جریانهای مقاومت فلسطینی،جبههی پولیساریو و...) تفاوتهای بنیادین دارد که برداشتن هر گامی در جهت استعلای نبرد را نیازمند سنجش مضاعف میکند.
🔸اما رها کردن استراتژی ابهام، چه به منظور گمراهسازی خصم، چه برای تردیدافکنی در صفوف دشمنان و چه در جهت متوقّف ساختن/کند کردن پیشروی نیروهای متخاصم، توجیهپذیر به نظر نمیرسد.
🔹آیا این خطای راهبردی در شهادت نیروهای مستشاری عالیرتبهی ما در سوریه طی ۸۰ روز اخیر موثر نبوده است؟
پ.ن:
به نظر میرسد ترور شهید موسوی به عنوان رابط لجستیکی ایران با حزبالله لبنان، پیام روشنی از سوی رژیم اسرائیل دارد:
«علیرغم هشدارهای کلامی ایران و حزبالله، ما خطوط قرمز متعدّدی را دریدهایم؛ اما اطمینان داریم که ایران و حزبالله، از خطوط قرمز مفروض طرفین عبور نمیکنند.»