eitaa logo
🇮🇷خادمان الشهدا سربازان ولایت🇮🇷
155 دنبال‌کننده
69.4هزار عکس
61.6هزار ویدیو
429 فایل
(این کانال هدف و فرمان امامان حضرت امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری امام خامنه‌ای مدظله‌العالی که همان هدف پیامبراسلام خاتم الانبیا محمد مصطفی( ص) و۱۲امام و۱۴معصوم و شهداو ایثارگران و نظام مقدس جمهوری اسلامی وانقلاب اسلامی ایران تشکیل شده است )
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 | نوحه خوانی و حماسه سرایی در منطقه عملیاتی اسفند ماه ۱۳۶۳ ، بونه عملیاتی 🎞 رزمنده های بی باک و نترس، بدون توجه به بمباران ها و شلیک توپ های دشمن، گِرد صادق آهنگران (نغمه سرای جبهه ها) جمع شده و به سینه زنی می پردازند. دوران ------------------------------------------- کانال دفاع مقدس 🌱☝️ نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱 🌱فوروارد پست های کانال ، بدون ذکر منبع نیز آزاد است🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 فیلمی غمبار و دلخراش از آخرین روز عملیات عاشورایی که توسط یکی از خبرنگاران شبکه های خارجی، بلافاصله پس از بازپس‌گیری و تصرف منطقه، توسط نیروهای مزدور بعثی عراق به تصویر کشیده شده است 🌷گرامیباد یاد و خاطره شهدای مظلوم عملیات به ویژه سردار شهید مهدی باکری فرمانده مخلص و دلاور لشگر ۳۱ عاشورا، شهید عبدالحسین برونسی ، شهید حاج محمد طاهری و.... ⚪️منطقه عملیاتی شرق رودخانه دجله دوران ------------------------------------------- کانال دفاع مقدس 🌱☝️ نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱 🌱فوروارد پست های کانال ، بدون ذکر منبع نیز آزاد است🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 | نوحه خوانی و حماسه سرایی در منطقه عملیاتی اسفند ماه ۱۳۶۳ ، بونه عملیاتی 🎞 رزمنده های بی باک و نترس، بدون توجه به بمباران ها و شلیک توپ های دشمن، گِرد صادق آهنگران (نغمه سرای جبهه ها) جمع شده و به سینه زنی می پردازند. دوران ------------------------------------------- کانال دفاع مقدس 🌱☝️ نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱 🌱فوروارد پست های کانال ، بدون ذکر منبع نیز آزاد است🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 فیلمی غمبار و دلخراش از آخرین روز عملیات عاشورایی که توسط یکی از خبرنگاران شبکه های خارجی، بلافاصله پس از بازپس‌گیری و تصرف منطقه، توسط نیروهای مزدور بعثی عراق به تصویر کشیده شده است 🌷گرامیباد یاد و خاطره شهدای مظلوم عملیات به ویژه سردار شهید مهدی باکری فرمانده مخلص و دلاور لشگر ۳۱ عاشورا، شهید عبدالحسین برونسی ، شهید حاج محمد طاهری و.... ⚪️منطقه عملیاتی شرق رودخانه دجله دوران ------------------------------------------- کانال دفاع مقدس 🌱☝️ نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱 🌱فوروارد پست های کانال ، بدون ذکر منبع نیز آزاد است🌱
34.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 💠 قسمت اول 📽 قسمت هایی از مستند زیبای « باتمیان گون » (خورشیدی که غروب نمی کند) روایتی دیدنی و شنیدنی از روزهای آخر و شرح ماجرای شهادت فرمانده دلاور لشگر ۳۱ عاشورا فرمانده دلها در آنسوی رودخانه دجله عراق 🌸 روحش شاد و یادش گرامی کانال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 فیلمی غمبار و دلخراش از آخرین روز عملیات عاشورایی که توسط یکی از خبرنگاران شبکه های خارجی، بلافاصله پس از بازپس‌گیری و تصرف منطقه، توسط نیروهای مزدور بعثی عراق به تصویر کشیده شده است 🌷گرامیباد یاد و خاطره شهدای مظلوم عملیات به ویژه سردار شهید مهدی باکری فرمانده مخلص و دلاور لشگر ۳۱ عاشورا، شهید عبدالحسین برونسی ، شهید حاج محمد طاهری و.... ⚪️منطقه عملیاتی شرق رودخانه دجله دوران ------------------------------------------- کانال دفاع مقدس 🌱☝️ نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱 🌱فوروارد پست های کانال ، بدون ذکر منبع نیز آزاد است🌱
🔴 شهادت: 26/12/1363 مصطفی نزدیک به بیست ماه توی گردان ما توقف داشت و عملیات بدر به سکوی پرواز پا گذاشت و..... پرید. مصطفی را همه به بندگی ، سادگی ، کم حرفی ، اخلاص ، مهربانی ، سخت کوشی ، نترسی و..... دهها هنر دیگه میشناختن و همه اینها رو اضافه کنید که او هم قاری فرآن بود و هم مداح اهل بیت(ع). 🔸وصف مصطفی را باید از شنید که تعریف کرد : که در عملیات خیبر باور نمیکردم این جوان ساده و کم حرف که همیشه سرش پائینه ، اینقدر جیگر داشته باشه. سید میگفت: اون هایی که مدعی معنویت بودن زیر آتیشی که از زمین و آسمون توی میبارید معنویتشون آب میشد اما مصطفی هر چی کار سختر میشد انگار موتورش داغتر میشد. 🔸 یک روز برای ما گفت که برادرها : بعضی از بچه های گردان که بین شما زندگی میکنند از اولیاء خدا هستند . کسی بین شماست که اهل محاسبه و مراقبه است و تاکید کرد که اگر در پایان روز بخواهد بشمرد چند کلمه حرف زده میتواند.... و همه میدونستن که او فقط مصطفی است . 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
📌 لحظه تحویل سال ۱۳۶۴ بچه های تخریب لشگر ۱۰ حضرت سیدالشهداء / زاغه تخریب کنار کرخه 🔷️ پایان سال 1363 بود و تازه از ماموریت برگشته بودیم و تیپ سیدالشهداء (ع) ماموریت نداشت اما بچه های تخریب به فرماندهی شهید نوریان در این عملیات کمک کار بچه های تخریب قرارگاه ثارالله بودند. ◇ یه تعداد بچه ها شهید و مجروح شدند و دو تا اسیر دادیم و برگشتیم مقر بچه های تخریب کنار پل کرخه. 🔹️ بین نماز مغرب و عشاء سال تحویل شد، نماز مغرب رو خوندیم و بعد من شروع کردم دعای تحویل سال رو خوندن و بعد از اون بیاد شهدای عملیات بدر توسلی به سیدالشهداء (ع) کردم. ◇ دقایقی بعد از پایان مراسم تحویل سال صدای گریه بچه هایی که به سجده رفته بودند که خبر مفقود شدن فرمانده شهیدمان هم بین بچه ها پخش شد. ◇ بعد از تحویل سال یه تعداد بچه ها مشخص شدند برای اعزام به مقر بچه های تخریب در منطقه هور.../یاد اون شب بخیر 🔻 کنار ما بود و این آخرین سال نویی بود که جسم ظاهریش در این دنیای خاکی بود. 🔸️ عکس مربوط به لحظاتی قبل از غروب آفتاب لحظات پایانی سال و تحویل سال ۱۳۶۴ می باشد. (راوی: جعفرطهماسبی)
💢 ✍خاطراتی از آخرین روز و لحظه شهادت فرمانده دلاور لشگر۳۱ عاشورا 💠 قسمت پنجم _ روستای حریبه 🖌... با شهادت مظلومانه پیک دلاور گردان و مجروحیت تعدادی دیگر از رزمندگان ، دوباره دیوار عزم و اراده بعضی ها ترک خورده و در کمال سکوت از همانجا به عقب بازگشتند،نفرات گردان مدام در حال کاهش بود و هر چه هم جلوتر می رفتیم بر حجم گلوله باران و آتش بی امان عراقیها افزوده می شد. اما با این وجود به راه خود ادامه داده و پشت سر گام های بلند و سریع فرمانده غیور تیپ اول لشگر سردار دلاور حاج میرزاعلی رستمخانی به سمت روستای حریبه می رفتیم. نیم خیز و شتابان در حال عبور از پشت سیل بند کوتاه رودخانه بودیم و گلوله های توپ و خمپاره و کاتیوشا گروه گروه در اطراف مان فرود آمده و بصورت پی در پی منفجر می شدند. در هرچند قدم مجبور به خیز زدن می شدیم و ترکش های ریز و درشت زوزه کشان از بالای سرمان رد می شدند. به دشت صافی رسیدیم که اتوبان العماره به بصره قشنگ دیده می شد. باور کردنی نبود! دشمن زبون بقدری تانک و نیرو وارد منطقه کرده بود که روی آسفالت اتوبان واقعاً ترافیک در ترافیک بود و انگاری مراسم جشن بود و قصد برپایی کارناوال شادی و راهپیمایی داشتند. کم کم منازل روستای حریبه دیده شده و خبر از رسیدن به منطقه درگیری می دهد. آتشباران هوایی و زمینی دشمن بقدری پرحجم و گسترده شده که مدام از نیروهای گردان کاسته می شد. تعدادی زخمی و شهید می شدند و عده ای هم پیکر زخم خورده آنان را به عقب منتقل میکردند. تعدادی هم با عقب ماندن عمدی از ستون ، یواشکی دور زده و عزم عقبه می کردند. گردان دواطلبان حالا تبدیل به گروهان شده و فقط پنجاه یا شصت نفری پشت سر سردار رستم خانی راه می رفتیم. خلاصه زیر بارانی از آتش و گلوله و ترکش به ورودی روستای حریبه رسیده و سردار رستم خانی سریع ماموریت گردان را تشریح و از رزمندگان خواستند که با احتیاط و هوشیاری وارد روستا شده و ضمن انهدام سنگرهای کمین و تیربار دشمن ، یک به یک خانه ها را پاکسازی و خود را به بچه های درگیر در کنار اتوبان برسانند. ماموريت اصلی گردان،کمک به نیروهای درگير در کنار اتوبان بصره به العماره و حفاظت و پاسداری از خط پدافندی و مقابله با حملات تانک ها و نيروهای عراقی بود. دو گردان خط شکن از لشگرهای ۳۱ عاشورا و ۸ نجف اشرف اصفهان ، مرحله سوم عمليات را حوالی سحر، آغاز و پيروزمردانه تا اتوبان بصره به العماره پيشروی و درست کنار اتوبان پدافند کرده و به اميد رسيدن نيروهای کمکی مشغول نبرد با قشون عظیم تانکها و نیروهای پیاده و کماندوهای دشمن بودند. با برادران دلاور محرمعلی الماسی و مهدی حیدری و اصغر کاظمی و پیرمحمدی و تنی چند از رزمندگان باغیرت اردبیل و تبریز بعنوان سرستون نیروهای گردان ، وارد روستا شده و بلافاصله هم با سنگرهای کمین دشمن درگیر و نبردی بسیار نزدیک و خانه به خانه با عراقیها آغاز شد. اولین سنگر تیربار با نارنجک و شجاعت مثال زدنی برادر اصغر کاظمی منهدم و با شتاب به راه خود ادامه دادیم. به یک سه راهی رسیده و از پنجره خانه ایی به سمت مان تیراندازی گردید. رگبار متوالی تیربار و کلاش اجازه جابجایی به کسی نداده و به ناچار هر کدام در شکاف دری پناه گرفته و مشغول تبادل آتش شدیم. برادر الماسی از شلوغی درگیریها استفاده کرده و تند و سریع خود را به زیر پنجره رسانیده و با پرتاب نارنجک سنگر را خاموش کرد. دوباره شروع به حرکت کرده و در پناه دیوارها و درب خانه ها به سمت پایین روستا رفتیم. هنوز چند قدمی از محل درگیری دور نشده ‌بودیم که دوباره آماج گلوله و موشک آرپی جی قرار گرفته و چند نفری از همقطاران بشدت زخمی شدند. چندتا عراقی از پشت بام خانه ای در روبرو به سمت مان شلیک میکردند. زخمی ها را به جایی امن کشیده و در پناه تیراندازی هم‌رزمان به همراه برادر الماسی خود را به محل استقرار نیروهای عراقی رسانیده و با پرتاب چند نارنجک به پشت بام خانه ، باعث ترس و فرار عراقیها شدیم. با پایان درگیری و تیراندازی‌ها رزمندگان زخمی ، توسط تعدادی از دوستان شان به عقب منتقل شده و ما هم بدون توقف به راه خود ادامه دادیم. حالا فقط ما بچه های زنجان مانده بودیم و یک روستای غریب و ناشناس با انبوهی از نیروهای پیاده و کماندو دشمن ، همگی چشم انتظار رسیدن بقیه نفرات گردان بودیم و با هر قدمی که به جلو بر می‌داشتیم بر نگرانی و اضطراب مان افزوده می شد. به میانه های روستا رسیده و متاسفانه باز هم خبری از بقیه نیروهای گردان نشد . بیشتر نگران شده و از ادامه مسیر منصرف و همانجا در شکاف درب ها سنگر گرفته و منتظر رسیدن بقیه یاران شدیم ... 🌀 🖍 خاطره از بسیجی جانباز