#رهایی_از_رابطه_حرام
#قسمت_بیست_و_چهارم
☢️ دلیل دومی که بعد از هر توبه ای مجددا خدا زمینه گناه رو پیش میاره اینه که آدم واقعا توبه کرده باشه.
💢 خیلی از توبه هایی که ما آدما میکنیم واقعی نیست!
🔸 مثلا طرف یه خرابکاری کرده و همه فهمیدن و داره آبروش میره بعد یه دفعه ای یاد خدا و توبه میفته! خب این مدل توبه ها زیاد عمیق نیست و با یه زمینه گناه دیگه از بین میره!
یا رفته توی یه جلسه ای براش از اهل بیت علیهم السلام و شهدا گفتن و اینم جو گرفته و توبه کرده.
⭕️ واقعا خدا دوست نداره که آدم الکی بچه مذهبی بشه!☺️
یا باید درست و حسابی مومن بشی یا هیچی!
✅ بنابراین ادم باید سعی کنه که خیلی عمیق و عالمانه توبه کنه و حتی برای بعد از توبه خودش هم برنامه ریزی کنه.
نمیشه که ادم توبه کنه ولی همچنان زمینه های گناه رو برای خودش فراهم کرده باشه.
🔸 اگه کسی گرفتار روابط با نامحرم یا هر گناهی هست حتما بعد از توبه تمام راه های ارتباطی خودش رو از بین ببره و فکر و ذهنش رو به مسائل دیگه ای مشغول کنه.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 استاد " حسن رحیمپور ازغدی:
۷۲ ساعت زیر بمباران شیمیایی ، رزمندها "حسین حسین" میگفتن...
🔹 در عصر غیبت وظیفه نداری، در عصر حضور هم جنابعالی وظیفهای نداری؟
🔹زیارت، شفاعت، توسل، روضه و مداحی جزئی از این پروژه است، نه همه پروژه..
#دفاع_مقدس
🔻منتظر واقعی کسی است که تمام حرکات و سکناتش حکایت از انتظار داشته باشد. کسی که انتظار مهمانی را می کشد. به نظافت خانه می پردازد، لباس مرتب می پوشد و همه چیز را فراهم می کند تا به محض ورود مهمان، به بهترین نحو از او پذیرایی کند. انتظار امام زمان (عج) لحظه به لحظه است. باید به گونه ای منتظر بود که هر لحظه خبر ظهور آقا به گوش رسد، آماده باشیم. اهل گناه و دلبسته به دنیا نمی تواند نام خود را منتظر بنامد🔺
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
💐💐💐💐💐 #تلنگر_قسمت_پنجم تا سر آنها به بازی گرم است میروم به خانه ی مادرم.او فقط گریه میکند...گوشه
💐💐💐💐💐💐💐
#تلنگر_قسمت_ششم
❤️
همسرم را دیدم.در محل کارش بود.ظاهرا همه چیز مرتب بود.انگار نه انگار که من مردم.با جدیت کار میکرد و عرق می ریخت.صدای پچ پچ افکار همکارانش را میشندیم!! آه خدای من اونها چه فکرهای زشتی درباره او میکردند.دو سه تن از آنها دنبال خراب کردن موقعیت شغلیش بودند. آنها فهمیده بودند که کارفرما از کار او راضیست و بخاطر همین قصد داشتند تخریبش کنند. همسرم مردقوی ای بود. او چطور این شرایط را تحمل میکرد.خستگی و درماندگی را از نگاهش خواندم. کارفرما بیش از حد توانش از او کار میکشید.واو بدون خم آوردن به پیشانی تسلیم شرایط بود.وقت نماز رسید.نشستم کنار سجاده اش.چقدر نماز خواندنش زیبا بود.بعد از مناجات با خدا سراغ من آمد. خوشحال شدم. ذهن وقلبش منو فریاد میزد.حالم را پرسید.بی اختیار گفتم.خوب نیستم. میخواهم از نو شروع کنم.بجاش آه کشید و جواب داد:حتما خوبی.!!! بد حال وروز منه! کاش بودی.خستگیهام رو با آرامشت از میون می بردی.کاش بودی باهمه ی گلایه هات.با همه ی دلواپسیهات.بی همدمم کردی زن.
بلند بلند گریه کردم.اگر فقط یکبار! فقط یکبار اینها را به خودم میگفتی از زندگی راضی بودم.اون وقت سی هفت سال کم نبود.چرا هروقت که از حضورش لذت میبرم یک مزاحم پیدا میشد. همان همکار زیرآب زنش آمد کنارش نشست.دستش رو دراز کرد و گفت.:فلانی میدونم الان وقتش نیست.ولی راجع به اون...
وسط حرفش پرید که دستش تنگه.تا آخر ماه قرضش رو پرداخت میکنه.آخر یک عالمه قسط و بدبختیه دیگه داره که باید به همشون رسیدگی کنه.الان که افکار مالی همسرم را خواندم تازه فهمیدم که چرا اینقدر خسته بود.الان اصلا دیگر ناراحت نیستم از آرامشی که برای آمدنش فراهم میکردم.خداروشکر که میان اینهمه خرابکاری یک کار خوب کردم. آن بی خیر بجای دلداری دادن همسرم انگار که به دنبال همین موقعیت باشد گفت: مشکلات تو که برای من دلیل نمیشود. چندماهه ازم پول و گرفتی به هوای آخرماه پس دادنش .ولی عین خیالت نیست مرد حسابی!.منم برای خودم مشکلاتی دارم .مگه فقط توقسط وبدهی داری.؟
شرمندگی رو نه از چشمانش بلکه از تک تک سلولهاش میدیدم.سرش پایین بود و باصدای دورگه ای که منشاء ش حفظ آبرو وکنترل ناراحتیش بود پاسخ داد: گرفتارم.من مال مردم خور نیستم.فقط این روزها گرفتارم.باشه حق با توست.منتظرم بهم وام بدن تا خودم رو سبک کنم از زیر بدهیهام.
مردک چقدر با او عناد داشت.صدایش را بالاتر برد وگفت :بابا اینهمه وام وبدهی دورو برخودت جمع کردی واسه چی؟خوب کمتر بخور .کمتر بپاش.بعد با تهدید دم گوشش گفت من تا اخر این هفته پولم رو میخوام و بدون تامل رفت.
بعد از رفتن آن مرد همسرم به سختی بلند شد و س
یک ناله ی کوچک زد. بمیرم !کمرش درد زیادی میکند .معلوم است این درد خیلی کهنه ست .پس چرا به من از کمردردش نگفت.؟ عه عه عه! !! واقعا این مرد چرا به من هیچ چیزی نمیگفت؟ از او واقعا بخاطر این رفتارش گله مندم. خستگیهای او هم دست کمی از من نداشت.دردهایش هم همینطور.درحالیکه فکر میکردم من از او خسته ترم! قبل ازمرگم از همه بیشتر از او ناراحت بودم ولی حالا که مردم از همه بیشتر دلم برای اومیسوزد! واقعا جای مرا خالی دارد در زندگی.!ناهارش را نخورد.چهره اش درهم رفته بود .بخاطر مشکلاتش بود.خوب میفهمیدم.با تمام وجود عمق ناراحتیش را درک میکردم. حتی ذرات معلق در بدنش را که بخاطر فشارو استرس بود را میدیدم. نگران شدم که بلایی سرش بیاید.من رگهای متورم شده از خشم وناراحتیش را میدیدم.و قلب تپنده اش را.دلم طاقت نیاورد.تا حدی که می توانستم نزدیکش رفتم. سعی کردم او را در آغوش بگیرم.میخواستم هرطوری که بود آرامش کنم.کارسختی نبود.اورا محکم در آغوش گرفتم. نفسهایش را میشمردم.عطر تنش در کل وجودم پیچید.اشک ریختم من کنارتم.نگران نباش. ناگهان از میان گریه هایم چشمهایش را دیدم که با تعحب به من خیره شده!!
نویسنده : ف ـ مقیمی
ادامه دارد.....
🌺🌺🌺🌺🌺
#کلیدهای_خوشبختی
قسمت 7⃣2⃣
⚜ معرفت اجمالی و تفصیلی خدا ⚜
💠 یک معرفت ، اجمالی است.
یک معرفت تفصیلی است.
💠 اینکه در دعا اول می گوئیم (اللهم عرفنی نفسک) این معرفت اجمالی است که اجمالا بدانیم خدایی هست و ما آن را قبول داریم.
💠 اما معرفت تفضیلی اش را باید انبیاء و اولیا به ما بیاموزند، لذا پس از این فراز می گوئیم :
💐 خدایا پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام را هم به ما بشناسان که اگر ما آن ها را نشناسیم تو را نخواهیم شناخت و "گمراه" می شویم. چون آنها باید معرفت تفصیلی خدا را به ما بیاموزند.💐
◀️ ادامه دارد...
20.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ : آیا همه احادیث قابل اتکا هستند؟
#حجت_الاسلام_والمسلمین_حسینی_قمی
🔸روز نهم #صفر
🔺 #ناحیه_مقدسه
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
🔹بسم الله الرحمن الرحیم🔹
225. وَ الْبَیْتُ وَ الْمَقامُ، وَ الْمَشْعَرُ الْحَرامُ، وَ الْحِـلُّ وَ الاِْحْرامُ،
کعبه و مقام ابراهیم، و مشعرالحرام ، و حلّ و حَرَم جملـگى گریستند.
226. أَللّـهُمَّ فَبِحُرْمَةِ هذَا الْمَکانِ الْمُنیفِ، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد،
بار خدایا! به حُرمتِ این مکانِ رفـیع ، بر محمّد و آلِ او رحمت فرست ،
227. وَاحْشُرْنی فی زُمْرَتِهِمْ، وَ أَدْخِلْنِى الْجَنَّةَ بِشَفاعَتِهِمْ
و مرا در زمره آنان محشور فرما، و به شفاعت و وساطتِ آنها مرا داخلِ بهشت گردان،
228. أَللّهُمَّ إِنّی أَتَوَسَّلُ إِلَیْک یا أَسْرَعَ الْحاسِبینَ ، وَ یاأَکْرَمَ الاَْکْرَمینَ ،
بار خدایا! من به تو توسّل مى جویم اى سریعترینِ حسابگران، و اِى بخشنده ترینِ کَریمان،
@khademngoo
🔺او می آید
#او_می_آید
#داستان_زندگی_امام_مهدی_عج_
‼️‼️دوستان با کلیک بر روی هشتگ های بالا می تونید قسمت های قبلی را بیابید👆👆 ‼️‼️
👈قسمت بیست و پنجم//ادامه تو فتوا بده
🔰🔰🔰🔰🔰🔰
امام زمان پشتوانه روحی و عاطفی علمای شیعه در تمامی حادثه ها!
سکوت؛ زبان از گفتن فرو بستن گوشه گیری و در خویش غرقه گشتن!
این جریمه است که شیخ مفید برای خویش مقرر می دارد. چرا؟!
او به خود پاسخ می دهد که: «چون در احکام دین خطا و اشتباه می کنم همان بهتر که دیگر فتوا ندهم و در خانه بنشینم»
چند روزی که می گذرد مژده ای که جان بخش و روح پرور می نمایاند بر او وارد می شود. خبر از جانب دوست می باشد. همو که جان شیرین را اگر به پایش هدیه کنی باز هم حکایت مقام و جاه سلیمان پیغمبر است با مورچه ای که پای ملخ به هدیه می بُرد! این فرمان امام زمان (عج) است:
-ای شیخ! تو فتوا بده ما اصلاح و استوارش می نماییم.
شیخ مفید، سرپنجه لطف و مهربانی امام مهدی(عج) را می بیند که پشتوانه راه و کار او می باشد.
عالم وارسته شیعه به خوبی می داند که امام آگاه و حاضر بر تمام حوادث و ماجراها اطلاع داشته و بدینگونه با اصلاح فتوای او پشتیبان و حمایت کننده اش بوده است.
پس به فرمان ولی امر خویش بار دیگر به مسند فتوا می نشیند. خواست و اراده پروردگار بر این است که شیعیان گمنام و عادی نیز گهگاه از نور درخشنده این خورشید امامت بهره جویند.
ظهور و جلوه نمایی امام زمان(عج) برای توده های مردمی همیشه در کار بازسازی اخلاق و رفتار شیعیان و آموزش تعالیم الهی به آنان می باشد.
یکی از شیعیان اهل مدائن که به سفر حج آمده است جوانی خوش سیما را در حال احرام مشاهده می کند. در این میان فقیری به سوی آنها آمده و تقاضای کمک می کند.
آن مردم مدائنی از کمک به فقیر دریغ می نماید.
فقیر که شاید احتیاج واقعی داشته است، در کار خویش سماجت نشان داده و به سوی آن جوان خوش سیما می رود و تقاضای کمک می کند.
⏪⏪⏪ ادامه دارد...
برگرفته از کتاب او می آید/ رضا شیرازی/انتشارات پیام آزادی
@khademngoo