📌اقسام #شناخت_قرآن
به طور كلى در بررسى و مطالعه هر كتابى سه نوع شناخت ضروري است:
اول : شناخت سندى يا انتسابى
در اين مرحله مى خواهيم بدانيم انتساب كتاببه نويسنده آن تا چه اندازه قطعى است ؟ مثلا فرض كنيد كه مى خواهيم ديوان حافظ و يا خيام را بشناسيم. اول كارى كه بايد بكنيم اين است كه ببينيم آيا آنچه كه بنام ديوان حافظ مشهور شده همه اش مال حافظ است و يا تنها بعضى از قسمتهايش به حافظ تعلق دارد و بقيه اش الحاقى است. و همچنين در مورد خيام و ديگران. اينجاست كه پاى نسخه ها در ميان مىآيد, آنهم قديميترين و معتبرترين نسخه ها, و مى بينيم كه هيچيك از اين كتابها از اين نوع شناخت بى نياز نيست. حافظى كه مرحوم قزوينى چاپكرده و در آن معتبرترين نسخه ها را ملاك قرار داده با حافظ هاى معمولى كه در ايران يا بمبئى چاپ ميشد و در خانواده ها وجود داشت, بسيار متفاوت است. حافظ هايى كه 30 - 40 سال پيش چاپ كرده بودند در حدود دو برابر حافظ هايى است كه امروز نسخه شناسها معتبر ميدانند, در حاليكه ميان اشعارى كه نسخه شناسها آنها را به اصطلاح(منحول)(1) و مجعول ميدانند احيانا اشعارى يافت مى شود در سطح اشعار عالى حافظ. و يا وقتى به رباعيات منسوب به خيام نگاه مى كنيد شايد حدود 200 رباعى پيدا كنيد كه همه تقريبا در يك سطح قرار دارند و اگر اختلافى هست در همان حدودى است كه ميان اشعار همه شاعران است. حال آنكه هر چه از نظر تاريخى به عقب برويد و به عصر خيام نزديكتر شويد مى بينيد كه از اين تعداد آنچه قطعا منسوببه اوست شايد كمتر از 20 رباعى باشد. و باقى يا در صحت انتسابشان ترديد هست و يا آنكه قطعا به ديگران تعلق دارد.
بنابر اين اولين مرحله در شناخت يك كتاب اينست كه ببينيم اينكه در دست ماست از نظر اسناد به گوينده و آورنده اش چقدر اعتبار دارد ؟ آيا اسناد همه آن درست است يا آنكه قسمتى درست است و قسمتى نادرست ؟ در اين صورت چه درصدى از مطالب را ميتوانيم از نظر انتساب تاييد كنيم ؟ بعلاوه به چه دليل ميتوانيم بعضى را قطعا نفى و برخى را قطعا اثباتو پاره اى را مشكوك تلقى كنيم ؟
اين نوع #شناخت آن چيزى است كه قرآن از آن بى نياز است و از اين نظر كتاب منحصر بفرد جهان قديم محسوب مى شود. در ميان كتابهاى قديمى كتاب ديگرى نتوان يافت كه قرنها بر آن گذشته باشد و تا اين حد بلاشبه باقى مانده باشد. مسائلى از اين قبيل كه فلان سوره مشكوك است, فلان آيه در فلان نسخه هست و در فلان نسخه نيست, و... در مورد قرآن اساسا مط رح نيست. قرآن بر نسخه و نسخه شناسى پيشى گرفت. جاى كوچكترين ترديدى نيست كه آورنده همه اين آيات موجود حضرت محمد بن عبدالله است, كه آنها را به عنوان معجزه و كلام الهى آورد, و احدى نمى تواند ادعا كند و يا احتمال بدهد كه نسخه ديگرى از قرآن وجود داشته و يا دارد. هيچ مستشرقى هم در دنيا پيدا نشده كه قرآن شناسى را بخواهد از اينجا شروع كند كه بگويد بايد بسراغ نسخه هاى قديمى و قديمى ترين نسخه هاى قرآن برويم و ببينيم در آنها چه چيزهايى هست و چه چيزهايى نيست. اگر در مورد تورات و انجيل و اوستا و يا شاهنامه فردوسى و گلستان سعدى و هر كتاب ديگر اين نياز هست, براى قرآن چنين نيازى نيست.
سر اين مطلب همانطور كه گفته شد پيشى گرفتن قرآن بر نسخه و نسخه شناسى است. قرآن گذشته از اينكه يك كتاب مقدس آسمانى بود و پيروان با اين چشم بدان مينگريستند, اساسى ترين دليل و برهان صدق دعوى پيامبر و بزرگترين معجزه او محسوب ميشد. بعلاوه قرآن مانند تورات نبود كه يكباره نازل شود و بعد اين اشكال بوجود بيايد كه نسخه اصلى كدامست, بلكه آيات قرآن بتدريج و در طول بيست و سه سال نازل شد و از همان روز اول نزول, مسلمين مانند تشنه بسيار سوزانى كه به آب گوارايى برسد, آيات قرآن را فرا ميگرفتند و حفظ و ضبط ميكردند, بخصوص كه جامعه آنروز مسلمين جامعه اى بسيط بود و كتاب ديگرى وجود نداشتتا مسلمانان هم ناگزير به حفظ آن باشند و هم ناچار از ضبط اين. ذهن خالى و حافظه قوى و نداشتن سواد خواندن و نوشتن سببشده بود تا مسلمانان تنها, اطلاعاتشان را از راه آنچه كه ميديدند و مى شنيدند كسب كنند, از اينرو, پيام قرآن كه با احساس و عاطفه آنان سازگار بود همچون نقشى كه در سنگ كنده شود در قلب آنان نقش مى بست. و چون آنرا كلام خدا ميدانستند نه سخن بشر, بر ايشان مقدس بود و به خود اجازه نميدادند تا حتى يك كلمه يا يك حرف را در آن تغيير دهند و يا پس و پيش كنند و پيوسته تلاششان اين بود كه با تلاوت اين آيات بخدا نزديكتر شوند. مزيد بر همه اينها ذكر اين نكته ضروريست كه پيامبر اكرم از همان روزهاى اول عده اى نويسندگان خاص براى #قرآن انتخابكرد كه به(كتاب وحى)(معروفند. اين امتيازى براى قرآن محسوبميشود كه هيچكدام از كتابهاى قديمى از آن برخوردار نبوده اند. نگارش كلام خدا از همان آغاز از جمله علل قطعى حفظ و مصون ماندن آن از #تحريف بود.
📇 عناوین خلاصه تفسیر سوره #بقره
🔖 آیات: ۵۷ - ۶۰
📚 مفسر: علامه جوادی آملی
1⃣ نعمات الهی بر بنی اسراییل به ترتیب شمرده میشود. بحث روی نعمت #تظلیل_غمام است که خدا برای نجات بنی اسراییل از حرارت آفتاب ابری را همیشه روی سرشان قرار میداد تا سایه ایجاد کند. این نعمت در آیات دیگر قرآن هم آمده است همچون سوره اعراف.
2⃣ دأب بنی اسراییل این بود که کلام الهی را #تحریف کنند. البته گروه اندکی هم اهل تقوا بودند. احبار و رهبان که اهل تفکر بودند کلام الله را تحریف میکردند و مردم عادی، کلام حضرت موسی را.
3⃣خداوند به بنی اسراییل گوید وارد این قریه (ارض مقدس) شوید که سلیمان معبدی برای عبادت در آن (اورشلیم) ساخته است. اما بنی اسراییل که عادتاً مردمی #رفاه_طلب بودند به خدا گفتند گروهی ظالم در آنجا هستند.
4⃣خدا گفت یهودیان وگروهی از مشرکین از همه مردم به زندگی دنیا حریصترند! اینها میخواهند هزار سال زندگی کنند اما باز هم از عذاب خدا در امان نخواهند بود. اصطلاح «هزار سال ماندن» احتمالا از ایران به آنجا رفته است.
5⃣همین علاقه به دنیا باعث میشد یهودیان کلام الهی را که با #تفکر_مادیشان مخالف بود تغییر دادند. بهمین خاطر بود که خدا طبق قرآن، بنی اسراییل را علاوه بر امور معنوی آن سرزمین، به امور مادیش هم ترغیب میکند و گوید میوه های زیادی مانند منّ و سلوی دارد، بروید و هر چه خواستید بخورید.
6⃣ چون این سرزمین، هم مملو از امکانات معنوی مانند «معبد سلیمان» بوده و هم امکانات مادی فراوانی داشته و دارد خدا از آن به #مکان_صدق یاد میکند که آنرا به بنی اسراییل داده است. این سرزمین «صادق» است. جایگاه صدق این است که از نظر امکانات نقصان نداشته و دارای امکانات مادی و معنوی باشد.
7⃣خدا به بنی اسراییل فرمود بعد از این ۴۰ سال سرگردانی در بیابان، با خضوع وارد این سرزمین شوید و از خدا درخواست عفو کنید. درخواست عفو شما هم بدین صورت است که با هم بجنگید و از هم تعدادی را بکشید تا بقیتان پاک شوید!
8⃣گفتیم که قرآن به «من هو» قضیه یا جزییات قصه کاری ندارد بلکه ماهیت قصه برایش مهم است.
9⃣وقتی موسی برای قوم طلب آب کرد خدا فرمود عصایت را به سنگ بزن تا ۱۲ چشمه بجوشد تا هر قبیله چشمه خود را داشته باشد یعنی با این همه اعجاز باز هم #اختلاف داشتند و خدا بهمین خاطر چشمه های جدا ایجاد کرد اما این موضوع هم برای بنی اسراییل یک چیز عادی بود و تاثیری در آنها نگذاشت.
0⃣1⃣این اختلاف میان بنی اسراییل، اختلاف قبل از علم نبود که خوب باشد بلکه بعد از علم و پی بردن به حقیقت بود لذا این اختلاف مذموم است. اگر انسان در همین اوایل تحصیل حقیقت را نپذیرد بعدا که حتما نخواهد پذیرفت لذا اولین مصیبت این است که انسان نساخته، مسوول کاری شود.
1⃣1⃣بنی اسراییل همیشه بعد از فهم حقیقت راه باطل پیمودهاند در #اختلاف بوده اند و در قضیه چشمه ها هم با هم اختلاف داشتند.
📇 خلاصه متنی تفسیر سوره مبارکه بقره
🔖 آیات: ۷۸ - ۸۱
📚 مفسر: علامه جوادی آملی
1⃣ فرمود یهودیان یا #مقلد_نادان هستند یا #محقق_بیپروا. عوامانشان جز تحریف شده ها چیزی نمیدانند و علمایشان جز #تحریف کاری ندارند اگرچه اقلیتی هم در یهود وجود دارند که مومن به خدا هستند.
2⃣#اُمّی یعنی کسی که هنور در حالت نوزادی و وابستگی به مادر مانده است و وارد مدرسه و علم آموزی نشده. اصل خروج آیات الهی از زبان یک امّی و پیامبر شدن یک امّی معجزه است چنان که تکلّم عیسی مسیح در گهواره معجزه است. اُمّیّون در برابر یهود بودند که به آنها اهل کتاب میگفتند. در قرآن از «مشرکین» به اُمّیین و از «یهود و مسیح» به #اهل_کتاب یاد میشود. سوره جمعه نیز تایید میکند این بحث را.
3⃣قرآن، #عوام بودن را مذمت نمیکند اما افرادی که تقلیدشان از روی تحقیق نیست بلکه از روی #تقلید است مذمت میکند.کسی که میخواهد تقلید کند باید بگردد یک عالم را تحقیقاً پیدا و از او تقلید کند نه اینکه تقلیدش از روی تقلید از دیگران باشد.
4⃣چرا خدا فرمود به اهل کتاب نزدیک نشوید که به دینشان خواهید گرایید؟ زیرا اگر آن اهل کتاب، «عوام» باشند که خودشان چیزی نمیدانند و گوششان به تحریف شده ها است و اگر «عالم» باشند که جز تحریف تورات و حقیقت، کار دیگری ندارند! گوید: اینها فقط #اَمانیّ و روایات جعلی را میدانند. حال چون دانسته هایشان ، جز تحریفیات نیست پس مورد مذمت است و لذا دانسته هایشان هم مشکلی را حل نمیکند.
5⃣«و ویل للذین ...» ناظر به علمای یهود است که اوصاف پیامبر خاتم در تورات را تغییر میدادند تا شبیه اوصاف پیامبر اسلام نباشد. قرآن میفرماید اینها، تورات را با دست و فکر خود نوشتند و به خدا نسبت دادند.
6⃣هدف علمای یهود از تحریف آیات الهی، دین فروشی و گرفتن #ثمن_قلیل است. منظور از ثمن قلیل، پول کم نیست چنان که در آیه ۴۱ همین سوره بقره توضیح دادیم که منظور این است که «متاع الدنیا قلیل» چون در برابر متاع آخرت کم ارزش است اگرچه تمام جهان باشد.
7⃣قرآن میفرماید که کار با آرزو و اُمنیّه درست نمیشود حال آنکه یهود اهل امنیّه بودند و میگفتند اگر وارد جهنم شویم چند روز بیشتر طول نمیکشد(بقره/۸۰) گوید اینها گمانشان این است اما حقیقت این نیست.
8⃣کسی که تابع کور است را شیطان میتواند به هر طرفی بکشد. میفرماید کسانی که بی تحقیق مقلدند تقدیسشان بی دلیل و رد بوده و #ذلیل هستند، آنها هم که عالمند اما بی تحقیق در امر خدا مجادله میکنند و دیگران را به راه خود میکشند #مُذلّ و ذلیل کننده دیگران هستند پس انسان چه تابع باشد چه متبوع باید محقق باشد. اگر انسان با تحقیق تقلید کند و با مراجعه به خبره، مرجع علمی خود را انتخاب و پیدا کرد در نهایت راه را پیدا خواهد کرد.
9⃣#ویل در آیات قرآن، معنی لعنت عرفی ما را نمیدهد بلکه صفت فعل خداست یعنی همینکه خدا انسان را از نعمتهایش محروم کند وی لعنت میشود پس ویل یعنی تو را از نعمتهایم محروم کردم.
0⃣1⃣فرمود یکی از آن امانیّ یهود این است که اگر احیانا مورد غضب الهی هم واقع شویم جز چند صباحی طول نخواهد کشید. خدا به پیامبر فرمود با آنها احتجاج کن که آیا خدا در آیات تورات و انجیل به شما چنین چیزی گفته یا برهان عقلی، چنین چیزی را اثبات میکند؟ زیرا بحث در مورد آیات الهی یا باید به استناد آیات دیگر باشد یا به استناد استدلال عقلی. اصل کلی قرآن این است: هر کس بدی کرد عذاب خواهد دید و اگر بالاتر از آن، گناهانش او را احاطه کردند او در جهنم جاودانه خواهد ماند.
1⃣1⃣فرق گناه و ثواب آن است که انسان اگر ثواب کرد ثواب در اختیار اوست و انسان بر حسنات و ثواب محیط است اما اگر گناه کرد گناه بر انسان محیط شده و در دام می اندازد و دست و بالش را میبندد. خطا در برابر ثواب و ناظر به هدف است اما سیّئه در برابر حسنه و ناظر به صاحب عمل می باشد.
📇 خلاصه متنی تفسیر سوره مبارکه بقره
🔖 آیات: ۸۴ - ۸۶
📚 مفسر: علامه جوادی آملی
1⃣فرمود توقعتان را از #یهودیان کم کنید چنانکه قبلا قرآن فرمود که در ایمان آوردن #یهودیان طمع نکنید بلکه فقط هدایت کنید چون طبع یهودیان، #تحریف و #پیامبرکشی است. حال گوید ما از شما یهودیان تعهد گرفتیم که همدیگر را نکشید و خودتان هم شاهد بود. #امت، فرزندان یک پدرند و اگرچه پیامبر فرموده من و علی پدران امتیم اما چون امیرالمومنین، «نفس پیغمبر» بود پس امت تنها یک پدر دارد.
2⃣در مورد یهودیان هم گوید چون همگی شما دارای #دین_واحد هستیم پس یکی حساب میشوید. پس اگر یکی از شما دیگری را کشت مثل اینست که همه را کشته باشد و اگر کسی دیگری را تبعید کرد مثل اینست که خود را تبعید کرده باشد لذا فرمود «لا تسفکون دمائکم و لا تخرجون انفسکم من دیارکم» یعنی خودتان را نکشید.
3⃣این همانند قضیه قصاص است که با کشتن هر شخص، قاتل قصاص میشود لذا انگار خود را کشته باشد و برای قتل خود قیام کرده باشد. جای دیگر قرآن گوید وقتی وارد خانه ای شدید بر خودتان سلام کنید! یعنی اگر در خانه کسی بود و شما سلام کردید به حقیقت اسلام که هم در اوست و هم در شما سلام کرده اید! چون یک #امت هستید.
4⃣ #سلام، دعا نیست بلکه درود است پس دعا در نماز اشکال ندارد اما سلام اشکال دارد. سلام، کلام آدمی به آدمی است نه سخن با خدا. در اینجا هم اگر فرمود خودتان را نکشید یعنی یکی از یهودیان، یهودی دیگر را نکشد و به قتل یکدیگر دست نزنید.
5⃣شهادت یهودیان بر تعهداتشان همان شهادت بر #ایمان_به_تورات است. گوید وقتی به توراتِ نازل شده، ایمان آوردید یعنی تعهداتی را قبول کردید. شهادتِ بر خود، به معنی اقرار است و اینجا هم اقرار معنی می دهد. شهادت به معنای اصطلاحی زمانی است که علیه دیگری باشد.
6⃣سپس گوید شما همانهایید که گروهی از خود را که مظلوم بودند کشتید و گروهی دیگر که محروم بودند را تبعید کردید. میفرماید در این کار #تظاهر کردید یعنی ظهیر و پشتیبان یکدیگر شدند.
7⃣گویند اوس و خزرج دو برادر بودند که هر کدام قبیله ای تشکیل دادند و همیشه این دو گروه در جنگ بودند. یهودیان نیز سه گروه بودند که همیشه با هم در نزاع بودند و این گروهها برای زدن گروه دیگر، از اوس و خزرج نیز کمک میگرفتند و این همان #تظاهر یا ظهیر یکدیگر شدن هست. موسی(ع) میفرماید خداوندا به شکرانه نعمتی که به من دادی من هیچگاه ظهیر مجرمین نخواهم شد.
8⃣ میفرماید: شما یهودیان بخاطر خوی ملی یا عواطف، اگر یکی از افراد شما به اسارت غیر یهود درآید حاضرید فدیه داده و آزادش کنید. از آن طرف از کشتن و #تظاهر به تبعید هم باکی ندارید حال آنکه قتل و تبعید، حرام است. حال آزاد کردن اسیر با فدیه و خودداری از قتل و تبعید هر دو حکم تورات است اما یکی را انجام میدهید و دیگری را نه. پس معلوم میشود محور تفکر شما، #میل و «هوی و هوس» است نه #وحی! یعنی حتی همان آزاد کردن اسیرتان، هم، چون با #میل شما موافق است آنرا انجام میدهید و چون منع از قتل و تبعید با میلتان هماهنگ نیست برعکسش را انجام میدهید.
9⃣با این تفسیر، «نومن ببعض و نکفر ببعض» #کافر_محض است چون همان بخش را که به آن ایمان آورده و انجام داده نیز به جهت هماهنگی با میل و هوایشان است و محور عملش، «تشخیص خودش» است نه وحی. اما اگر تنها همچون انجام معصیت بود اشکال نداشت و خدا میبخشید چون محور عمل، «ایمان» است مگر مواردی که غفلت کرده و معصیت میکند اما محور عمل #یهودیان، «هوا و هوس» و کفر است.
0⃣1⃣این گروه هم در دنیا رسوا میشود هم در آخرت. در قیامت به عذابی دردناکتر از عذاب دنیا میرسند. نیرنگهایشان را هم خدا میداند. گوید: سرّ اینکه شما با اوس و خزرج همکاری میکنید تا گروهی دیگر از خودتان را بکشید این است که شما دنیا را خریدید و عاقبت را فروختید. #کالای_ابدی را دادید و «کالای موقتی» خریدید.
1⃣1⃣لذا اساس کار یهودیت #دنیاطلبی است. فرمود اینها به شدتِ عذاب، گرفتار میشوند و شدتِ عذاب، کمتر هم نمیشود! اینها از نگهبانان جهنم میخواهند: از خدا بخواهید که از عذاب ما کم کند که جواب می آید ممکن نیست چون این عذاب شدید پاسخ آن گناهان شدید است. شفاعت شافعین هم به اینها نمیرسد!