eitaa logo
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
1.8هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
6.4هزار ویدیو
165 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶وقتی گفته میشه که رابطت رو باهاش قطع کن، یکی از حرفایی که زیاد زده میشه اینه که ما دو تا "عاشق" همدیگه ایم و هیچ وقت نمیتونیم بدون همدیگه زندگی کنیم!😢❤️ ☢️ ببینید این روابط اسمش عشق نیست! بلکه هوای نفس و "خودخواهی" هست. ❤️ معنای ساده عشق اینه: هر چی تو بگی! من میخوام مال تو باشم و در خدمت تو باشم....😌💕 ⭕️ اما روابط با نامحرم چون از جنس هوای نفسه معناش اینه: هر چی تو بگی البته تا زمانی که در خدمت منی! اگه قرار باشه مال من نباشی میخوام اصلا نباشی!😤 💢 بنابر این هیچ وقت فکر نکنید که شما دوتا عاشق همدیگه هستید! به خاطر همین هم هست که معمولا تا توی این روابط، یک طرف میخواد ترک کنه، طرف مقابل عصبی میشه و توهین و تهدید میکنه و... 🚫 پس این روابط هوای نفسه و هوای نفس رو هم باید با مبارزه شدید سر جاش بشونی! 😒 هوای نفس رو شما هر چقدر بهش لذت بدی ده برابر زندگیت رو تلخ و سرد میکنه... پس محکم بایست و این روابط رو ترک کن... نترس... چیزی نمیشه... خدا مراقبته....
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
به نام خداوند مهربانی ها🌱🌸 #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر #قسمت_نهم منکر چیه ؟🤔🤔🤔🤔 منکر یعنی عمل
به نام خداوند ریحانه های زیبا 🌱🌸 امروز می می‌خواهیم در مورد شرایط وجوب صحبت کنیم⭐️⭐️⭐️⭐️⭐ شرایط چهار مورد است👇👇👇👇 که اگر همه این چهار مورد وجود داشته باشه واجب میشه 😊 و هر چیز غیر از این چهار شرط ، شرط وجوب نیست❌❌❌ امروز درباره اولین شرط صحبت می کنیم😇 علم به معروف و منکر🌸 یعنی کسی که می کنه باید بدونه اون عملی که ترک شده یک معروفه و آن عملی که انجام می‌شه یک منکره😉 این شرط ربطی به علم داشتن شخص خطاکار نسبت به معروف بودن یا منکر بودن عملش نداره😉 در ضمن بعضی ها میگن ما اول باید بریم همه حرام ها و همه واجبات رو بشناسیم بعد شروع به کنیم مثلا همه احکام بانک داری، همه احکام خرید و فروش ، همه احکام ... این اشتباهه👆👆👆🚫🚫🚫 ما هر گناهی رو که بدونیم گناهه نهی می کنیم 😊 و هر معروفی که بدونیم ترک شده بهش امر میکنیم😊 مثلا👇👇👇👇👇 اگر کسی روزه خواری علنی میکنه و ما میدونیم که گناهه، تذکر میدیم ✅ البته باز هم برای این کار لازم نیست تمام احکام روزه خواری رو بدونیم، فقط اینکه بدونیم این کار گناهه 👇 شرط اول بوجود میاد✅✅ این پیام رو منتشر کنید....🌹
به نام خداوند مهربانی ها 🌱🌸 امروز می می‌خواهیم در مورد شرایط وجوب صحبت کنیم⭐️⭐️⭐️⭐️⭐ شرایط چهار مورد است👇👇👇👇 که اگر همه این چهار مورد وجود داشته باشه واجب میشه 😊 و هر چیز غیر از این چهار شرط ، شرط وجوب نیست❌❌❌ امروز درباره اولین شرط صحبت می کنیم😇 علم به معروف و منکر🌸 یعنی کسی که می کنه باید بدونه اون عملی که ترک شده یک معروفه و آن عملی که انجام می‌شه یک منکره😉 این شرط ربطی به علم داشتن شخص خطاکار نسبت به معروف بودن یا منکر بودن عملش نداره😉 در ضمن بعضی ها میگن ما اول باید بریم همه حرام ها و همه واجبات رو بشناسیم بعد شروع به کنیم مثلا همه احکام بانک داری، همه احکام خرید و فروش ، همه احکام ... این اشتباهه👆👆👆🚫🚫🚫 ما هر گناهی رو که بدونیم گناهه نهی می کنیم 😊 و هر معروفی که بدونیم ترک شده بهش امر میکنیم😊 مثلا👇👇👇👇👇 اگر کسی روزه خواری علنی میکنه و ما میدونیم که گناهه، تذکر میدیم ✅ البته باز هم برای این کار لازم نیست تمام احکام روزه خواری رو بدونیم، فقط اینکه بدونیم این کار گناهه 👇 شرط اول بوجود میاد✅✅ این پیام رو منتشر کنید....🌹
با اینکه اصلا از دخترای محجبه و مذهبی خوشم نمیومد ولی باهاش دست دادم و گفتم: _ اخی. خوبی؟ فاطمه_ مرسی عزیزم. توخوبی؟ یه دفعه یه نفر صداش کرد فاطمه خانم. بدو رفتن. فاطمه خطاب به من _ عزیزم ببخشید,من باید برم. قابل درنستی با مامانت بیا اونجا. _ باشه اگه شد. _ خدانگهدارت _ بای فاطمه و رفت و منم دوباره رفتم تو فکر. چه دختر خوبی بود با دختر محجبه هایی که تاحالا دیده بودم خیلی فرق داشت همه دخترای باحجاب اطراف من فوق العاده مغرور بودن و فکر میکردن چون یه تیکه پارچه مشکی انداختن روسرشون خیلی خوبن و از بقیه برترن. اما تو همین برخورد خیلی کوتاه احساس کردم فاطمه با بقیشون فرق داره و با اینکه میدونست خصوصیات اخلاقی و اعتقادی من چجوریه اما خیلی خوب برخورد کرد. البته من این برخورد رو از خادامین حرم امام رضا هم دیده بودم و همون باعث شده بود نظرم کمی نسبت به افراد مذهبی و خانمای محجبه تغییر کنه. کلا اون سفر مشهد و حالا هم دیدار فاطمه همه حرفای عمو رو خنثی و معادلات ذهنی من رو بهم ریخته بود. با صدای زنگ موبایل به خودم اومدم. _ جانم مامان؟ مامان_ حانیه جان. زهراسادات اینا متوجه شدن که تو اومدی و حرمی الان دارن میان دنبالت که بیارنت اینجا. _ وای مامان. نه. من الان حوصله ندارم بعدشم من فقط به خاطر حرم اومدم. نمیام. مامان_ مامان جان درست نیست. اونا الان راه افتادن من فقط زنگ زدم خبر بدم. بعدشم شب احتمالا میمونیم. تو بیا بعد شب دوباره میریم. _ وای مامان از دست شماها. باشه. اه. بای مامان _ خداحافظ زهراسادات دختر پسرعمه بابا بود که الان هم به خاطر سالگرد پدر بزرگش مامان اینا اومده بودن. همونجور که تو دلم غر میزدم از حرم اومدم بیرون. چادرم رو مچاله کردم تو کیفم هدم رو در اوردم شالم رو کشیدم عقب . با صدای دختری که گفت " حانیه سادات" برگشتم و نگاش کردم. ای خدا تاالان بابت حانیه صدا کردن خانواده حرص میخوردم الان سادات هم اضافه شد. اون دختره_ حانیه ای دیگه؟ _ اره اره گفتن من مصادف شد با پرش اون تو بقلم . واه این چرا اینجوری کرد. البته حق داره. تا جایی که یادمه من و زهراسادات و ملیکا خواهرش خیلی صمیمی بودیم و حالا بعد از 6.7 سال جدایی حق داشت. ذهنم پر کشید پیش فاطمه. با فاطمه هم خیلی صمیمی بودیم. برام جالب بود که دقیقا همین الان که این همه با خودم و افکارم درگیرم باید دوستای صمیمی قدیمی و مذهبیم رو ببینم..... .