فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹آدم ها دو دسته اند
غــیرتـــی و قیمـــتی...
#شهید_عبدالحسین_برونسی🌷
#کمیتهمرکزیخادمینشهدا
#خادممثلقاسم
🔰کمیته خادمین شهدا
شهرستان آران و بیدگل
╭┅──────────────┅╮
@khademin_aranbidgol_esf
╰┅──────────────┅╯
بعد از شهادت عبدالحسین، زینب زیاد مریض می شد. یک بار بدجوری سرما خورد وبه اصطلاح سینه پهلو کرد. شش، هفت ماهش بیشتر نبود. چند تا دکتر برده بودمش، ولی فایده ای نکرد. کارش شده بود گریه، بس که درد می کشید. یک شب که حسابی کلافه شده بودم، خودم هم گریه ام افتاد. زینب را گذاشتم روی پایم. آن قدر تکانش دادم وبرایش لالایی خواندم تا خوابش برد. خودم هم بس که خسته بودم، در همان حالت نشسته، چشم هایم گرم خواب شد.
یک دفعه عبدالحسین را توی اتاق دیدم، با صورتی نورانی وبا لباس های نظامی. آمد بالای سر زینب. یک قاشق شربت ریخت توی دهانش. به من گفت: «دیگه نمی خواد غصه بخوری، ان شاءالله خوب می شه.»
در این لحظه ها نه می توانم بگویم خواب بودم، نه می توانم بگویم بیداربود. هرچه بود عبدالحسین را واضح می دیدم. او که رفت، یک دفعه به خودم آمدم. نگاه کردم به لب های زینب، خیس بود. قدری از شربت روی پیراهنش هم ریخته بود.
زینب همان شب خوب شد.
#شهید_عبدالحسین_برونسی✨
🔰کمیته خادمین شهدا
شهرستان آران و بیدگل
╭┅──────────────┅╮
@khademin_aranbidgol_esf
╰┅──────────────┅╯