eitaa logo
کمیته‌خادمین‌شهـدادزفول
498 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
695 ویدیو
11 فایل
"بسـم‌رب‌الشـھدا‌" ' پـدرم گفـت اگـر خادم ایـن خانه شـوی همه ی، زنـدگـی وآخـرتت تضـمـین است🌿 !" اینجــا از خـــادمــی تاشهــادت،فاصله ای نــیست !" 'کمیتہ‌خآدمین‌شھدا‌ی‌دزفـول' #خادمی_شهدا_افتخار_ماست... 🌿 - راه ارتباطـی ↶ - @emad_67
مشاهده در ایتا
دانلود
✍خاطراتی از شهید عبد الکریم پور محمد حسین:🔻 روای: شهید محمود سوداگر 🗯انسان نمی داند از کجا بگوید و یا شک کند به انسانیت خود، با وجود چنین انسان های وارسته ای. ♨️حاج کریم از فرماندهان دلیر و مظلوم اطلاعات عملیات بود. 🔰و هنگامی که بچه ها به شناسایی می رفتند اگر با ان ها نمی رفت نمی خوابید تا آن ها برگردند. 💠 و وقتی که بر می گشتند با چهره شاداب و نورانی حاج کریم رو به رو می شدند. 🔸تمامش به دعا و مناجات بود تا بچه ها برگردند و در کار خودش خیلی وارد بود. 🔹از مدت ها قبل از شهادت نماز شب را ترک نمی کرد. ▪️ و دایم در نیمه های شب او را می دیدی به عبادت مشغول و در زیر درگاه خداوند دعا می کرد. ▫️و می شود گفت که همین نزدیکی او با خدا بود که ما هیچ این برادر شهید را عصبانی نمی دیدیم. به طوری که یکی از برادران به او می گفت:🔻 🗯 "تو نمی توانی عصبانی بشوی". 📚منبع: کتاب گردان شهر افتاب، ص97 💐کانال خادمین الشهدا دزفول💐 https://eitaa.com/khademin_dez
✍خاطراتی از شهید عبد الکریم پور محمد حسین:🔻 راوی: هم رزم شهید 🗯هر وقت از مرخصی بر می گشت، حتما برای دوستانش هدیه می اورد و عملا نشان می داد که همیشه به یاد شما هستم. ♨️در هنگام شناسایی ها که هنوز از محل استقرار دقیق خط دشمن، محل کمین های دشمن، میادین و موانع دشمن اطلاع کافی در دست نبود و هر لحظه احتمال انفجار مین و گیر افتادن در کمین دشمن و زدن منور و لو رفتن نفرات بود، انچنان استوار گام بر میداشت که گویی دارد داخل شهر و منزل خود قدم می زند. 🔰دلش همیشه با خدا بود و نهادش ارام و متوکل به ایزد منان. 📚منبع: کتاب گردان شهر افتاب، ص 97 💐کانال خادمین الشهدا دزفول💐 https://eitaa.com/khademin_dez
✍خاطراتی از شهید عبد الکریم پور محمد حسین:🔻 روای: شهید سید هبت اله فرج اللهی 🗯یاد حاج کریم بخیر، در کار کردن خیلی کوشا بود، هم زمین او را می شناخت و هم اهل اسمان. ♨️ و به سبب اخلاصش زبانزد ملاٸک عرش بود. 🔰مشهوریت او در اسمان بیشتر بود،چرا که به انجا رجعت کرد. 💠 رابطه خاصی با محبوب خود داشت و همیشه دوستان شهیدش را در خواب می دید. 📚 منبع: کتاب گردان شهر افتاب، ص 97 💐کانال خادمین الشهدا دزفول💐 https://eitaa.com/khademin_dez
✍خاطراتی از شهید عبد الکریم پور محمد حسین🔻 روای: سردار حاج احمد سوداگر 🗯کریم پور محمد حسین را خودم وارد اطلاعات کردم. ♨️یک روز با بیگله رفتیم منزلشان. 🔰از بچه های مسجد امام حسین(ع) جنوبی دزفول بود. 💠قبلا تعریف او را زیاد شنیده بودم. ▪️وقتی وارد شد، نشست، صحبت های زیادی رد و بدل شد. ▫️ان موقع مراوده ای با او نداشتم ولی همان چهره معصوم و دوست داشتنی مرا شیفته خود کرد. 🔸با علاقه ای که به کار اطلاعات عملیات داشت، از همان جا وارد اطلاعات شد و از بچه های جدی و توانمند، در کارهای شناسایی و اطلاعاتی بود. 🔹او فردی شوخ طبع و از طبقه محروم بود. 🗯زمانی که با هم بودیم، می دانستم که چه موقع استراحت می کند، چه موقع بیدار است و چه موقع عبادت می کند. ♨️تمام حالات و رفتارش در ذهنم بود. 🔰یکی از حماسه های والفجر 8 شهادت او بود. 💠جنازه اش را در ساحل دیدم که راحت و ارام دراز کشیده. ▪️ساعد دستش روی پیشانی اش قرار داشت. ▫️به قدری با ارامش بود که ادم احساس نمی کرد شهید شده. 🔸🔹تبسم عجیبی بر لب داشت. 📚منبع: کتاب گردان شهر افتاب، ص 96 💐کانال خادمین الشهدا دزفول💐 https://eitaa.com/khademin_dez
✍خاطراتی از شهید عبد الکریم پور محمد حسین:🔻 روای: حاج محمد راحمی(عیدی مراد) 🗯قبل از عملیات والفجر 8 حاج کریم و شهید سید هبت اله فرج الهی برای شناسایی رفته بودند، وقتی کارشان به اتمام می رسد با هم قرار می گذارند که خدا را امتحان کنند و می گویند:🔻 ♨️ ببینیم خداوند که می فرماید بندگان خود را دوست دارد، ما را چقدر دوست دارد. 🔰و نشانه ان، این باشد که گلوله توپ یا خمپاره ای نزدیک ما منفجر شود که نه شهید شویم و نه جراحت شدید، فقط اندکی مجروح شویم که عملیات را از دست ندهیم. 💠هنوز حرفشان کامل به پایان نرسیده، خمپاره ای نزدیکشان منفجر می شود که هر دوی ان ها به صورت سطحی مجروح می شوند و نشانه محبت خدا به این دو بنده خالص بود. ▪️که حاج کریم در والفجر 8 و اقا هبت اله در کربلای 5 به لقای حبیب خود رسیدند. 📚منبع: کتاب گردان شهر افتاب، ص 98 💐کانال خادمین الشهدا دزفول💐 https://eitaa.com/khademin_dez