✍خاطراتی از شهید عبد الکریم
پور محمد حسین:🔻
روای: شهید محمود سوداگر
🗯انسان نمی داند از کجا بگوید و یا شک کند به انسانیت خود، با وجود چنین انسان های وارسته ای.
♨️حاج کریم از فرماندهان دلیر و مظلوم اطلاعات عملیات بود.
🔰و هنگامی که بچه ها به شناسایی
می رفتند اگر با ان ها نمی رفت
نمی خوابید تا آن ها برگردند.
💠 و وقتی که بر می گشتند با چهره شاداب و نورانی حاج کریم رو به رو
می شدند.
🔸تمامش به دعا و مناجات بود تا
بچه ها برگردند و در کار خودش خیلی وارد بود.
🔹از مدت ها قبل از شهادت نماز شب را ترک نمی کرد.
▪️ و دایم در نیمه های شب او را می دیدی به عبادت مشغول و در زیر درگاه خداوند دعا می کرد.
▫️و می شود گفت که همین نزدیکی او با خدا بود که ما هیچ این برادر شهید را عصبانی نمی دیدیم.
به طوری که یکی از برادران به او
می گفت:🔻
🗯 "تو نمی توانی عصبانی بشوی".
📚منبع: کتاب گردان شهر افتاب، ص97
#خاطرات_شهدا
#شهید_عبدالکریم_پور_محمد_حسین
💐کانال خادمین الشهدا دزفول💐
https://eitaa.com/khademin_dez
✍خاطراتی از شهید عبد الکریم
پور محمد حسین:🔻
راوی: هم رزم شهید
🗯هر وقت از مرخصی بر می گشت، حتما برای دوستانش هدیه می اورد و عملا نشان می داد که همیشه به یاد شما هستم.
♨️در هنگام شناسایی ها که هنوز از محل استقرار دقیق خط دشمن، محل کمین های دشمن، میادین و موانع دشمن اطلاع کافی در دست نبود و هر لحظه احتمال انفجار مین و گیر افتادن در کمین دشمن و زدن منور و لو رفتن نفرات بود، انچنان استوار گام بر میداشت که گویی دارد داخل شهر و منزل خود قدم می زند.
🔰دلش همیشه با خدا بود و نهادش ارام و متوکل به ایزد منان.
📚منبع: کتاب گردان شهر افتاب، ص 97
#خاطرات_شهدا
#شهید_عبدالکریم_پور_محمد_حسین
💐کانال خادمین الشهدا دزفول💐
https://eitaa.com/khademin_dez
✍خاطراتی از شهید عبد الکریم
پور محمد حسین:🔻
روای: شهید سید هبت اله
فرج اللهی
🗯یاد حاج کریم بخیر، در کار کردن خیلی کوشا بود، هم زمین او را
می شناخت و هم اهل اسمان.
♨️ و به سبب اخلاصش زبانزد ملاٸک عرش بود.
🔰مشهوریت او در اسمان بیشتر بود،چرا که به انجا رجعت کرد.
💠 رابطه خاصی با محبوب خود داشت و همیشه دوستان شهیدش را در خواب
می دید.
📚 منبع: کتاب گردان شهر افتاب، ص 97
#خاطرات_شهدا
#شهید_عبدالکریم_پور_محمد_حسین
💐کانال خادمین الشهدا دزفول💐
https://eitaa.com/khademin_dez
✍خاطراتی از شهید عبد الکریم پور محمد حسین🔻
روای: سردار حاج احمد سوداگر
🗯کریم پور محمد حسین را خودم وارد اطلاعات کردم.
♨️یک روز با بیگله رفتیم منزلشان.
🔰از بچه های مسجد امام حسین(ع)
جنوبی دزفول بود.
💠قبلا تعریف او را زیاد شنیده بودم.
▪️وقتی وارد شد، نشست، صحبت های زیادی رد و بدل شد.
▫️ان موقع مراوده ای با او نداشتم ولی همان چهره معصوم و دوست داشتنی
مرا شیفته خود کرد.
🔸با علاقه ای که به کار اطلاعات عملیات داشت، از همان جا وارد اطلاعات شد و از بچه های جدی و توانمند، در کارهای شناسایی و اطلاعاتی بود.
🔹او فردی شوخ طبع و از طبقه محروم بود.
🗯زمانی که با هم بودیم، می دانستم که
چه موقع استراحت می کند، چه موقع بیدار است و چه موقع عبادت می کند.
♨️تمام حالات و رفتارش در ذهنم بود.
🔰یکی از حماسه های والفجر 8 شهادت او بود.
💠جنازه اش را در ساحل دیدم که راحت و ارام دراز کشیده.
▪️ساعد دستش روی پیشانی اش قرار داشت.
▫️به قدری با ارامش بود که ادم احساس نمی کرد شهید شده.
🔸🔹تبسم عجیبی بر لب داشت.
📚منبع: کتاب گردان شهر افتاب، ص 96
#خاطرات_شهدا
#شهید_عبدالکریم_پور_محمد_حسین
💐کانال خادمین الشهدا دزفول💐
https://eitaa.com/khademin_dez
✍خاطراتی از شهید عبد الکریم
پور محمد حسین:🔻
روای: حاج محمد راحمی(عیدی مراد)
🗯قبل از عملیات والفجر 8 حاج کریم و شهید سید هبت اله فرج الهی برای شناسایی رفته بودند، وقتی کارشان به اتمام می رسد با هم قرار می گذارند که خدا را امتحان کنند و می گویند:🔻
♨️ ببینیم خداوند که می فرماید بندگان خود را دوست دارد، ما را چقدر دوست دارد.
🔰و نشانه ان، این باشد که گلوله توپ یا خمپاره ای نزدیک ما منفجر شود که نه شهید شویم و نه جراحت شدید، فقط اندکی مجروح شویم که عملیات را از دست ندهیم.
💠هنوز حرفشان کامل به پایان نرسیده، خمپاره ای نزدیکشان منفجر می شود که هر دوی ان ها به صورت سطحی مجروح می شوند و نشانه محبت خدا به این دو بنده خالص بود.
▪️که حاج کریم در والفجر 8 و اقا هبت اله در کربلای 5 به لقای حبیب خود رسیدند.
📚منبع: کتاب گردان شهر افتاب، ص 98
#خاطرات_شهدا
#شهید_عبدالکریم_پور_محمد_حسین
💐کانال خادمین الشهدا دزفول💐
https://eitaa.com/khademin_dez