سال 48 ،آیت الله یزدی را جهت سخنرانی به دزفول دعوت می کند. اما قبل از عزیمت وی به دزفول ، ساواک متوجه شده و سفر ایشان را لغو می کند.
مسجد میاندره( علی بن ابیطالب) موج می زند از جمعیت. شهید سبحانی که از لغو سفر ایشان مطلع می شود ، خود بالای منبر می رود و با جسارت تمام افشاگری و روشنگری می کند.
یکی از حضار آن روز واقعه را چنین بیان می کند : «من آن روز در مسجد بودم ، پس از آغاز سخنرانی آقای سبحانی و بیان مطالبی علیه رژیم توسط ایشان ، حقیقتا من از ترس دستگیری مسجد را ترک کردم و به مغازه خود رفتم »
به سبحانی «دستبند قپانی» می زنند... دستبند قپانی از آلات شکنجه ساواک بوده است که فشار زیادی به شخص زندانی می آورد تا اعتراف کند. این دستبند به این شکل بسته می شود که یک دست را از بالا به پشت آورده و دست دیگر را از پایین و با فشار آوردن به کمر دستبند را از پشت قفل می کنند. با این عمل بر اثر فشار دهان خشک شده و فرد به ستوه می آید.
در حالی که دستبند قپانی به او زده اند او را با تسمه کولر که از شلاق معمولی دردناک تر است، شلاق می زنند.
در این حال او را عقب جیپ لندرور نشانده و با سرعت زیاد از چاله ها و موانع عبور می دهند.
با توجه به معلولیت شیخ عبدالحسین سبحانی و عدم معاینه او توسط پزشکان ، ستون فقرات وی آسیب دیده و عفونت می کند و سرانجام در اثر همان شکنجه ها در سوم مهرماه 51 شربت شهادت می نوشد.
منبع :کتاب انقلاب اسلامی در دزفول
#شیخ_عبدالحسین_سبحانی
🌹کمیته خادمین شهدا دزفول
https://eitaa.com/khademin_dez