💫سرباز وظیفه 💫
✨محمد پسری آرام ومذهبی بود
✨در تمام طول عمرش هیچکس از او دلخوری نداشته نه بزرگسال ونه کودکان همیشه حد وحدودهارو رعایت میکرد من هم خیلی ازش راضی بودم.
✨به خدمت سربازی اعزام شده بود.
✨فقط سه ماه از خدمت سربازیش داشت.
✨هر روز ،روز شماری میکردم که هرچه زودتر این سه ماهم بگذره و پسرم برگرده.
✨محمد سرباز پاسگاه مرزی بود.
✨در منطقه پاسگاهی که محمد سرباز بود درگیری شد.
✨ومحمد من هم نیرو داوطلب شد و به همراه فرمانده به محل درگیری میره
✨در اون درگیری دونفر شهید شدن یکیشون سرهنگ اون پاسگاه بود و اون یکی محمد من.
✨در صورتی که فرمانده کلانتری گفته بود نیازی به محمد نبود چون اون روز پست نوبت محمد نبود اما محمد خودش نیروی داوطلب شد.
واینگونه محمد حسینی جاموسی جاودانه شد و به خیل شهدا پیوست
⚡️راوی مادر شهید⚡️
#منتظر
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
کانال خادمین الشهدا دزفول
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
https://eitaa.com/shohada_baladalsavarikh
🍃🍂🍃
🍃🍂🍃
🍃🍂
🍃🍂
🍃
💫دوکبوتر که نشانه شدند💫
✨تاریخ تولد:1345
✨تاریخ شهادت:1361
🗯موقع تولد برادرم حمیدرضا نقابی به روی صورت داشت.
✨شانزده ساله بود که به جبهه اعزام شد.
✨اولین بار که اعزام شد به شهادت رسیدند رفت جبهه ومادیگه ندیدیمش.
✨سیزده سال مفقود بود خیلی تفحص کردن پیدا نشد دیگه نا امید شدن موقع برگشت که میخواستن برگردن
✨دوتا کبوتر دیدن که در یه منطقه ای مدام پرواز میکردن ومینشستن
✨گروه تفحص کننده کنجکاو شدن گفتن اون منطقه رو هم بگردیم
✨همون منطقه که کبوترا بودن پنچ تاشهید که از یک گردان اعزام شدندوهمشهری بودن بهمراه برادر من اونجا در مکانی که کبوترهامینشستن بود....
✨محل تفحص شلمچه...
راوی: خواهر شهید
#منتظر
کمیته خادم الشهدا دزفول
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
https://eitaa.com/shohada_baladalsavarikh
🍂🍃🍂🍃🍂
🍂🍃🍂🍃
🍂🍃🍂🍃
🍂🍃🍂
🍂🍃
🍂🍃
🍂
✨امتحانات ثلث سوم✨
⚡️دوران جنگ مثل الان نبود که هرسال تحصیلی دو ترم باشد.
⚡️هر سالی از سه ثلث تشکیل میشد.
امتحانات ثلث سوم شروع شده بودند
وما مشغول درس خواندن بودیم
⚡️شبی که فرداش امتحان داشتیم آژیر خطر رو زدن
⚡️دوران جنگ بیشتر خونه ها شبستان داشتن و موقعه ای ک آژیر به صدا در می آمد.
⚡️ مردم به شبستان ها می رفتن
بعضی از خانه ها که شبستان نداشتن به خانه های همسایه ها میرفتن
⚡️آژیر به صدا در آمد و من هم کتاب به دست با بقیه اعضای خانواده وهمسایگانی که به خانه ی ما آمده بودند به شبستان رفتم
⚡️همه جاراتاريکي فراگرفته بودودرحاليکه نورشمع تاريکي رابرهم ميزد،
⚡️به سختي بانورشمع مشغول درس خواندن شدم.
⚡️ فرداصبح که برای امتحان رفتیم متوجه شدیم موشک به مدرسه اصابت کرده ومدرسه تخریب شده و ما همه مجبور شدیم که امتحان را در شهریور ماه بدهیم.
✨راوی:خانوم طاهری✨
#منتظر
کانال خادمین الشهدادزفول
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃https://eitaa.com/shohada_baladalsavarikh
#تلنگری 💌
یه #منتظر حقیقی هرگز ناامید نمیشه!
🗯شاید توی پیچو خم زندگی، خسته بشه، حتی گریه کنه...
اما؛🔻
♨️هرگز دست از تلاش برنمیداره...
🔰و اینه فرقش با آدمای عادی...
#سه_شنبه_های_مهدوی