eitaa logo
کمیته‌خادمین‌شهـدادزفول
498 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
696 ویدیو
11 فایل
"بسـم‌رب‌الشـھدا‌" ' پـدرم گفـت اگـر خادم ایـن خانه شـوی همه ی، زنـدگـی وآخـرتت تضـمـین است🌿 !" اینجــا از خـــادمــی تاشهــادت،فاصله ای نــیست !" 'کمیتہ‌خآدمین‌شھدا‌ی‌دزفـول' #خادمی_شهدا_افتخار_ماست... 🌿 - راه ارتباطـی ↶ - @emad_67
مشاهده در ایتا
دانلود
🗯قبل از ازدواج بود و به رسم قبل از ان، یک شب به خانه ی ما امد تا درباره زندگی اینده و شنیدن نظرات همدیگر صحبت کنیم. ♨️بعد از گفتگو درباره مساٸل مهم زندگی که در پیش داشتیم احساس کردم در طول حرف هایش می خواهد مطلب خاصی را بگوید اما اندکی تامل می کند تا این که با متانت و مهارت در سخن ایه ی "من المومنین رجال صدقوا ما عاهد الله علیه و ما منهم من قضا نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا" را خواند و معنا کرد و پس از ان ادامه داد: 🔰 من منتظر هستم ضمن این که سعی می کنم زندگی پر فایده ای را داشته باشم اما اماده شهادت نیز هستم. 💠او این مطلب را در اغاز زندگی به گونه ای بیان کرد که هم ذهن مرا اماده کرده باشد. 🔸و هم با اشنایی نسبت به عقاید و انگیزه ی او این ازدواج را بپذیرم. راوی: همسر شهید صالح نژاد 📚منبع: کتاب رد پای افتاب، ص 108 💐کانال خادمین الشهدا دزفول💐 https://eitaa.com/khademin_dez
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🗯هر شب نماز مغرب و عشایش را در یکی از مساجد می خواند. ♨️ابتکار جالبی بود. می گفت: 🔻 💠اینجوری بچه های پایگاه ها رو از نزدیک می بینم و باهاشون حرف می زنم. 🔰مشکلات بچه ها رو گوش میدم و راحت تر میتونم با نیروها ارتباط برقرار کنم. ▪️سید با بچه های تمامی پایگاه ها انس و الفت عجیبی داشت به گونه ای که نماز مغرب و عشایش را در هر مسجدی که می خواند، بعد از نماز، دورش حلقه می زدند و گفت و گویی صمیمانه بینشان برقرار می شد. ▫️سید همیشه درون میدان بود، وسط گود بود، نه از ان دسته ادم ها که بیرون گود می نشینند و فریاد می زنند: 💥لنگش کن! راوی: علی شکری پور، دوست 📚منبع: کتاب سید زنده است، ص 161 💐کانال خادمین الشهدا دزفول💐 https://eitaa.com/khademin_dez
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍بهداشت و سنت رسول خدا🔻 🗯علاوه بر نظم در کارها و نظم ظاهری که در وجود شهید صالح نژاد مشهود بود. ♨️ در رعایت مساٸل بهداشتی نیز بسیار حساسیت به خرج می داد. 🔸او پس از هر وعده غذا، مسواک می زد. 🔹 هیچ گاه این سنت رسول خدا (ص) را ترک نمی کرد. 🔰 و به طوری که دسته مسواک را اندکی تراشیده بود و همیشه حتی در بحرانی ترین لحظه ی جبهه و عملیات ها داخل جیب و همراه خود داشت. 💠 تا مبادا مساٸل بهداشتی را که اسلام گفته است را رعایت نکرده باشد. 📚منبع: کتاب ردپای افتاب، ص 71 💐کانال خادمین الشهدا دزفول💐 https://eitaa.com/khademin_dez
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍خاطراتی از شهید سید جمشید صفویان:🔻 راوی: حجت الاسلام حاج علی راجی: 🗯قبل از اینکه یک فرمانده نظامی باشد علمداری فرهنگی بود. ♨️ زیرا در بحرانی ترین لحظات عملیات مساٸل فرهنگی را فراموش نمی کرد. 🔰 شیوه او این بود که در صحنه جنگ با دشمن به جنگ عقیده و تفکر می پرداخت. 💠ان روز او می گفت پا به پای اموزش خط شکنی و رزمنده بودن باید با نیروها کار فرهنگی کرد. 🔸 و چنان ان ها را با فرهنگ اسلامی مانوس کرد که گویا جلسه قراٸت قران در جبهه تشکیل داده ایم. 🔹ابتکار سید جمشید برای تحقق چنین تفکری این بود که با دعوت از سخنرانان برجسته، میزگردهای اعتقادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی تشکیل می داد. ▪️همچنین به مناسبت های مختلف مذهبی با دعوت از دیگر گردانهای لشکر 7 ولیعصر عج مراسم سخنرانی، جشن و عزاداری برگزار می نمود. ▫️اعتقادش بر این بود که قبل از این که نیروها تقویت نظامی بشوند باید روی اعتقاد و فرهنگ مذهبی آن ها کار کرد. 🗯 زیرا در صحنه جنگ چیزی که ماشه تفنگ را می چکاند عقیده، قلب و روح رزمنده است نه انگشت او. 📚منبع: کتاب گردان شهر افتاب، ص 119 💐کانال خادمین الشهدا دزفول💐 https://eitaa.com/khademin_dez
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 حسنی علیه‌السلام ؛ 🗯از قول مولایم هادی علیه‌السلام ، حقیقتی را فاش میکنم؛ که شاید سخت‌ترین آزمون امت جدمان است! ❌ علیه‌السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍خاطراتی از شهید عبد الکریم پور محمد حسین🔻 روای: سردار حاج احمد سوداگر 🗯کریم پور محمد حسین را خودم وارد اطلاعات کردم. ♨️یک روز با بیگله رفتیم منزلشان. 🔰از بچه های مسجد امام حسین(ع) جنوبی دزفول بود. 💠قبلا تعریف او را زیاد شنیده بودم. ▪️وقتی وارد شد، نشست، صحبت های زیادی رد و بدل شد. ▫️ان موقع مراوده ای با او نداشتم ولی همان چهره معصوم و دوست داشتنی مرا شیفته خود کرد. 🔸با علاقه ای که به کار اطلاعات عملیات داشت، از همان جا وارد اطلاعات شد و از بچه های جدی و توانمند، در کارهای شناسایی و اطلاعاتی بود. 🔹او فردی شوخ طبع و از طبقه محروم بود. 🗯زمانی که با هم بودیم، می دانستم که چه موقع استراحت می کند، چه موقع بیدار است و چه موقع عبادت می کند. ♨️تمام حالات و رفتارش در ذهنم بود. 🔰یکی از حماسه های والفجر 8 شهادت او بود. 💠جنازه اش را در ساحل دیدم که راحت و ارام دراز کشیده. ▪️ساعد دستش روی پیشانی اش قرار داشت. ▫️به قدری با ارامش بود که ادم احساس نمی کرد شهید شده. 🔸🔹تبسم عجیبی بر لب داشت. 📚منبع: کتاب گردان شهر افتاب، ص 96 💐کانال خادمین الشهدا دزفول💐 https://eitaa.com/khademin_dez