eitaa logo
『 کمیته خادمین‌ شهدا 』
834 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
32 فایل
بهم‌گفت‌چیشد‌که‌... تصمیم‌گرفتےخادمِ‌شهدابشے؟ گفتم‌ماانتخاب‌نکردیم‌که‌خادم‌‌شهدابشیم شهداماروانتخاب‌کردن‌که‌خادمےکنیم‌براشون. خادم کانال 💬| @m313jj 📱آدرس‌‌ما‌درفضاےمجازے: https://zil.ink/khademin_markazi
مشاهده در ایتا
دانلود
از تو که می‌گفت چشمانش برق می‌زد، آه از ته سینه‌اش بیرون می‌ریخت و زل می‌زد به روبه‌رو توی گنجینه ذهنش خاطراتت را جابه‌جا می‌کرد، نمی‌دانست کدام را بگوید که شیرین‌تر باشد، که بیشتر خوشم بیاید! آخر همه برایش به یک اندازه قند بود. یک دفعه لبخند زد، سکوت را شکست و نگاهم کرد، باورت می‌شود تا دوازده سیزده سالگی هنوز توی بغلم می‌خوابید؟ خندیدم، خندید! سُر خورد به آن روزها، انگار که تو در آغوشش بودی. - می‌گفتم مهدی جان بزرگ شدی، باید جدا بخوابی. می‌خندید، خودش را لوس می‌کرد و می‌گفت: نه تا همیشه بغل تو. چون تو بوی مامان میدی! بغض کرد و خیره شد به گل قالی، همیشه! این کلمه چقدر درد و آه داشت. انگار خودت هم خیال نمی‌کردی جدایی انقدر زود برسد. می‌دانی رفیق به مادرت فکر می‌کنم، به دلتنگی‌هایش، به درد تا ابد کنُج قلبش! به فراغ و فراغ و فراغ... راستش آقامهدی مادرت هنوز که هنوز است با خودش می‌گوید: ای کاش می‌شد یک روز صدای زنگ خانه بلند شود، در را باز کنی و صدایش بزنی، بگویی چایی داری یا بگذارم؟ دلش لک می‌زند تو زیر سماورش را روشن کنی و صدای قل قلش خانه را بردارد. کاش که دلتنگی نبود، کاش جدایی نبود تا دردی روی هیچ قلبی سنگینی نکند! می‌دانم که بهتر از هرکسی معنی دلتنگی را می‌دانی؟ مگر می‌شود تو دلتنگ مادر نشده باشی! همه می‌دانستند برایت دنیاست...گفتم دلتنگی تا بگویم ما دلتنگ شما و روزهای با شما هستیم. برای دلمان ولعصر بخوان! تولدت مبارک رفیق🌷 🌸برای شادی شهید تکاور مهدی جودکی صلواتی هدیه کنید🌸 🆔 @khademin_markazii