تابستان سال ۱۳۹۲ بود برای تفریح به روستای پرور رفته بودیم در راه برگشت عباس پشت فرمان نشست وسط راه ناگهان توقف کرد و از ماشین پیاده شد با نگاهم دنبالش کردم رفت وسط جاده و سنگی که ممکن بود برای ماشینها خطرآفرین باشد را از سر راه برداشت در همین حال ماشین که توی سرازیری قرار گرفته بود شروع به حرکت کرد که پدر شوهرم به موقع ترمز دستی را کشید وقتی برگشت بهشوخی به او گفتم شما میخواید برید بهشت حداقل ما را نفرستید جهنم چیزی نگفت فقط لبخند زد ...
🔗به نقل از ↓
″ همسر برادر شهید ″
📚بر گرفته از کتاب↓
" لبخندیبهرنگشهادت ،فصل۱۵ "
#خاکــریزخاطـرات #شهید_عباس_دانشگر
#برادر_شهیدم #شادی_روحش_صلوات
16.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﴿✨بِسـْمِاللّٰهِالْحَيِّالشَّهِـیٖد🪽﴾
عباسِ عزیز...
از آن دست شهدایی است که هم در جهاد اکبر پیروز شده و هم در جهاد اصغر؛ او شهیدی است که قبل از جنگ با دشمن ، با نفْس خود جنگیده است!
اگر بخواهیم زیباتر توصیف کنیم ، او مصداق بارز آیهی «من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضى نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا(احزاب۲۳)» است.
عباس یکی از همان شهدایی است که خداوند فرمود
«و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله أمواتا بل أحياء عند ربهم يرزقون(آلعمران۱۶۹)» او اینگونه بود، نماند که بمیرد، رفت تا بماند؛ و ماندگار شد!
حال اینکه عباسِشهید به همه ما ثابت کرد حرف و ادعا و سابقه ، انسان را آسمانی نمیکند بلکه این اخلاص است که به انسان بال پرواز میبخشد!
همانگونه که سیدِ شهیدان اهل قلم میگفت:
[حزبالله اهل اطاعت و ولایت است و قدر نعمت میشناسد. فداکار است و از مرگ نمیترسد؛ و گوش به فرمانِ «أطيعوا الله وأطيعوا الرسول و أولي الأمر منكم(نساء۵۹)» سپرده است ، و اینچنین تو گویی خداوند وظیفه ی تحقق اهداف الهی همه انبیاء را
بر گرده ی صبور و پر قدرت آنان نهاده است ؛ و چه شرفی از این بالاتر!؟]
آری چه زیبا گفت خداوند در حق این بندگانِ نیکوسرشتش که:«و حسن أولئک رفيقا(نساء۶۹)»...
✍🏻#مکتبشهیدعباسدانشگر
#اللهمارزقناشهادةوجهادةفیسبیلک
#شهید_عباس_دانشگر #برادر_شهیدم
#جوان_مؤمن_انقلابی #پاسدار_مدافع_حرم
۱۶۰ ✅ ادامه ی کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍ بخش دوم
محبت شهید به برادران
🔹آقای سعیدی :
داستان رفاقت من با عباس، عجیب و زیباست. ماه محرم بود که عباس به خوابم میآمد؛ سه شب پشتسر هم در رؤیا دیدمش. عباس در یک باغ بزرگ بود و خنده بر لب داشت. آن سه شب رؤیا دیدن همان و مجذوب نگاه عباس شدن همان...
نمیدانستم او کیست. اسمش را هم نمیدانستم. حتی نمیدانستم که او شهید شده است!
یک هفته بعد از این خوابها، یک شب با رفقا به هیئت میرفتیم. یکی از دوستان نماهنگی گذاشته بود که موضوعش عباس دانشگر بود.
وای! دیدم این همان جوانی است که در خواب دیدهام! سریع پرسیدم: این تصویر کیست؟ گفتند: شهید مدافع حرم. در سوریه شهید شده...
باورم نمیشد. او همان کسی بود که به خوابم میآمد. در فضای مجازی کانال شهید دانشگر را پیدا کردم و زندگینامهاش را خواندم. هرروز بیش از پیش دارم مجذوب این رفیقِ شهیدم میشوم.
...
#رفیق_شهیدم_مرا_متحول_کرد
#ادامه_دارد #برادر_شهیدم
#مکتبشهیدعباسدانشگر
أشهَـدُ أنَّ شمـا
زنـده تـر از مـا هستید
مرگ در مسلڪ ققنوس
نـدارد جایـــی!...🫶🏻🧡
#شهید_عباس_دانشگر #برادر_شهیدم
#اللهمارزقناشهادةوجهادةفیسبیلک
۲۳۵ ✅ ادامه ی کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍ بخش سوم
محبت شهید به خواهران
...با توکل بر خدا و با دل عاشورایی و اطمینان قلبی راهی عتبات عالیات شدم و حال من در قطعهای از بهشت، خیابان رؤیایی بینالحرمین! میگویند وقتی وارد شهر کربلا میشوی ساعات و لحظههای حضور داخل کربلا جزو عمر آدم حساب نمیشود. بعد از کربلا به نجف اشرف رهسپار شدم. بعد از زیارت حرم مطهر امامعلی(علیهالسلام)، راهی قبرستان وادیالسلام شدم برای زیارت قبر شهید مدافع حرم محمدهادی ذوالفقاری. در حال رازونیاز بر سر قبر شهید بودم. عکسهایی که بر درودیوار اطراف مزار نصب شده بود، نظرم را جلب کرد. خدایا! باورم نمیشد! عکسی در میان عکسها طنازی میکرد و آن عکس شهید عباس دانشگر بود!
آری! همانطور که شهید مرا به این سفر فراخواندند، خود نیز قدمبهقدم در سفر همراهم بودند. در همان لحظه آیهای از قرآن در ذهنم تداعی شد: ((وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ))؛ هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند مردگاناند؛ بلکه آنان زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند. . آلعمران، ۱۶۹.
...
#رفیق_شهیدم_مرا_متحول_کرد
#ادامه_دارد #برادر_شهیدم
#مکتبشهیدعباسدانشگر