#داستانک
🔹روزي مردي خدمت عالمی رسيد و گفت: همسر من نماز نميخواند. چه كار كنم؟
🔸عالم گفت: درباره فضيلتهاي نماز برايش بگو، بگو كه چقدر نماز بر روح انسان تاثير مثبت دارد.
🔸مرد گفت: گفتهام، خيلي هم زياد، ولي بيفايده است.
🔸عالم گفت: وعده خدا را در مورد بهشت و نعمتهاي آن برايش بازگو كن. بگو كه در صورت خواندن نماز واقعي چه چيزهايي در بهشت در اختيار او خواهد بود.
🔸مرد گفت: گفتهام! خيلي هم اغراق كردهام. ولي بيفايده است.
🔸عالم گفت: از هول و وحشت جهنم و سختيهايي كه در صورت نخواندن نماز به او وارد ميشود، برايش بگو.
مرد گفت: گفتهام، خيلي هم زياد، ولي باز هم بيفايده است!
🔸عالم متفکرانه گفت: پس حرف حسابش چيست؟
🔹مرد پاسخ داد: هيچي! ميگه تو بخون تا منم بخونم!!
🍃💜 @yavarannamaz✅
#داستانک
🔹روزي مردي خدمت عالمی رسيد و گفت: همسر من نماز نميخواند. چه كار كنم؟
🔸عالم گفت: درباره فضيلتهاي نماز برايش بگو، بگو كه چقدر نماز بر روح انسان تاثير مثبت دارد.
🔸مرد گفت: گفتهام، خيلي هم زياد، ولي بيفايده است.
🔸عالم گفت: وعده خدا را در مورد بهشت و نعمتهاي آن برايش بازگو كن. بگو كه در صورت خواندن نماز واقعي چه چيزهايي در بهشت در اختيار او خواهد بود.
🔸مرد گفت: گفتهام! خيلي هم اغراق كردهام. ولي بيفايده است.
🔸عالم گفت: از هول و وحشت جهنم و سختيهايي كه در صورت نخواندن نماز به او وارد ميشود، برايش بگو.
مرد گفت: گفتهام، خيلي هم زياد، ولي باز هم بيفايده است!
🔸عالم متفکرانه گفت: پس حرف حسابش چيست؟
🔹مرد پاسخ داد: هيچي! ميگه تو بخون تا منم بخونم!!
#داستانک
بچهعلینقیالانکیست ؟
بسیار جالبه و خواندنی !!!
علینقی، کكاسب مؤمن و خیری بود كه هیچگاه وقت نماز در مغازه پیدایش نمیکردند. در عوض این معلم قرآن در صف اول نماز جماعت مسجد دیده میشد.
یك عمر جلسات مذهبی در خانهها و تكیهها به راهانداخته و كلی مسجد مخروبه را آباد كرده بود ولی از نعمت فرزند محروم بود ...
آنهایی كه حسودیشان میشد و چشم دیدنش را نداشتند، دنبال بهانه میگشتند تا نمكی به زخمش بپاشند ..!
آخر بعضیها عقده پدر او را هم به دل داشتند؛ پیرمردی كه رضاخان قلدر هم نتوانسته بود جلسات قرآن خانگی او را تعطیل كند ..!
علینقی راه پدر را ادامه داده بود اما
الان پسری نداشت كه او هم به راه پدری برود. به خاطر همین همسایه كینهتوز، بهانه خوبی پیدا كرده بود تا آتش حسادتش را بیرون بپاشد؛ درب را زد. علینقی آمد دم درب ...
مردك به او یك گونی داد و گفت:
«حالا كه تو بچه نداری، بیا اینها مال تو، شاید به كارت بیاید».
علینقی در گونی را باز كرد، ۱۱ تا بچه گربه از توی آن ریختند بیرون ..!
قهقهه مردك و صدای گریه علینقی قاطی شد ...
كنار در نشست و دستانش به دعا بلند و گفت «ای كه گفتی بخوانیدم تا اجابتتان كنم ..! اگر به من فرزندی بدهی، نذر میكنم كه به لطف و هدایت خودت او را مبلغ قرآن و دینت كنم».
خدایی كه دعای زكریای سالخورده را در اوج ناامیدی اجابت كرده بود، ۱۱ فرزند به علینقی داد كه اولینشان همین حاج آقا محسن قرائتی است ...👌🌹
با آرزوی سلامتی فرزند بزرگوارش،مفسر بزرگ قرآن حاج آقا قرائتی🌸🍏🌸
#داستانک
روزي شاگردان نزد حکيم رفتند و پرسيدند:
استاد، زيبايي انسان در چيست؟
استاد 2 کاسه آورد و گفت:
به اين 2 کاسه نگاه کنيد اولي از طلا درست شده و درونش زهر است
و دومي کاسه اي گِلي است و درونش آب گواراست
شما کدام را مي خوريد؟ شاگردان جواب دادند:
کاسه گلي را. حکيم گفت: آدمي هم همچون اين کاسه است
آنچه که آدمي را زيبا مي کند، درونش و اخلاقش است.
در کنار صورتمان بايد سيرتمان را زيبا کنيم.
#داستانک
⁉️ چگونه می شود با یک قطره اشک بر سیدالشهداء(ع)،گناهان بخشیده شود...
💠 بسم الله الرحمن الرحیم 💠
🐫 سيد بحرالعلوم به قصد تشرف به سامرا تنها به راه افتاد. در بين راه راجع به اين مساله، كه گريه بر امام حسين (ع) گناهان را مى آمرزد، فكر مى كرد.
🐎 همان وقت متوجه شد كه شخص عربى كه سوار بر اسب است به او رسيد و سلام كرد. بعد پرسيد: جناب سيد درباره چه چيز به فكر فرورفته اى؟ و در چه انديشه اى؟ اگر مساله علمى است بفرماييد شايد جواب را بدانم.
🤔 سيد بحرالعلوم فرمود: در اين باره فكر مى كنم كه چطور مى شود خداوند، اين همه ثواب به زائرين و گريه كنندگان بر حضرت سيدالشهداء(ع) مى دهد؟
👣 مثلا در هر قدمى كه در راه زيارت برمى دارد، ثواب يك حج و يك عمره در نامه عملش نوشته مى شود و براى يك قطره اشك، تمام گناهان صغيره و كبيره اش آمرزيده مى شود.
👑 آن سوار عرب فرمود: تعجب نكن! من براى شما مثالى مى آورم تا مشكل حل شود. سلطانى به همراه درباريان خود به شكار رفت. در شكارگاه از همراهيانش دور افتاد و به سختى فوق العاده اى افتاد و بسيار گرسنه شد.
🐑 خيمه اى را ديد و وارد آن خيمه شد. در آن سياه چادر، پيرزنى را با پسرش ديد. آنان در گوشه خيمه، گوسفندی داشتند و از راه مصرف شير اين گوسفند، زندگى خود را مى گرداندند.
🍖 وقتى سلطان وارد شد او را نشناختند، ولى به خاطر پذيرايى از مهمان، آن گوسفند را سربريده و كباب كردند، زيرا چيز ديگرى براى پذيرايى نداشتند. سلطان شب را همان جا خوابيد و روز بعد، از ايشان جدا شد و به هر طورى كه بود خود را به درباريان رسانيد و جريان را براى اطرافيان نقل كرد.
⁉️ در نهايت از ايشان سؤال كرد: اگر بخواهم پاداش ميهمان نوازى پيرزن و فرزندش راداده باشم، چه عملى بايد انجام بدهم؟
👈 يكى از حضار گفت: به او صد گوسفند بدهيد.
👈 ديگرى كه از وزراء بود، گفت: صد گوسفند و صد اشرفى بدهيد.
👈 يكى ديگر گفت: فلان مزرعه را به ايشان بدهيد.
😐 سلطان گفت: هر چه بدهم كم است، زيرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم، آن وقت مقابله به مثل كرده ام. چون آنها هر چه را كه داشتند به من دادند، من هم بايد هرچه را كه دارم به ايشان بدهم تا سر به سر شود.
👌 بعد سوار عرب به سيد فرمود: حالا جناب بحرالعلوم، حضرت سيدالشهداء (ع) هرچه از مال و منال و اهل و عيال و پسر و برادر و دختر و خواهر و سر و پيكر داشت همه را در راه خدا داد.
👈 پس اگر خداوند به زائرين و گريه كنندگان، آن همه اجر و ثواب بدهد نبايد تعجب نمود. چون خداوند كه خدائيش را نمى تواند به سيدالشهداء(ع) بدهد، پس هر كارى كه مى تواند انجام مى دهد.
⚠️ يعنى باصَرف نظر از مقامات عالى خودش، به زوار و گريه كنندگان آن حضرت درجاتى عنايت مى كند و در عين حال اينها را جزاى كامل براى فداكارى آن حضرت نمى داند.
چون شخص عرب اين مطالب را فرمود، از نظر سيد بحرالعلوم غايب شد.
📗 منبع: العبقرى الحسان، ج۱، ص۱۱۹.
👇#داستانک💞
💠 سخن عزراییل بسیار تکان دهنده...
✍مرحوم شهید #دستغیب (ره) در کتاب“داستانهای شگفت” حکایتی درباره اهمیت #زیارت_عاشورا آورده اند که خلاصه آن 😊
چنین است:🍃
💞 یکی از علمای نجف حدود یکصد سال پیش، در خواب حضرت عزراییل را می بیند. پس از سلام می پرسد: از کجا می آیی؟☘
💢ملک الموت می فرماید: از شیراز! روح مرحوم میرزا ابراهیم محلاتی را قبض کردم.💫
🌿شیخ می پرسد: روح او در چه حالی است⁉️
عرزاییل می فرماید: در بهترین حالات و بهترین باغهای عالم برزخ.🍁
خداوند هزار ملک را برای انجام دستورات شیخ قرار داده است.🌿
💕آن عالم پرسید: آیا برای مقام علمی و تدریس و تربیت شاگرد به چنین مقامی دست یافته است‼️☘
💢فرمود: نه!
گفتم: آیا برای نماز جماعت و بیان
احکام!
فرمود: نه!
گفتم پس برای چه
فرمود: برای خواندن زیارت عاشورا.🍃
🌟نقل است که مرحوم میرزا، سی سال آخر عمرش زیارت عاشورا را ترک نکرد و هر روز که به سبب بیماری یا امر دیگری نمی توانست بخواند، نایب می گرفت.😊
🔻کانال مرگ و رستاخیز🔻
🆔 @rozehasrat