شهادت؛
حکایت عاشقانه آنانی است که دانستند
دنیا جای ماندن نیست باید پرواز کرد💔'!
#شهیدمهدیزینالدین
#شهیدمدافعمهدیایمانی
╭~•🌱🕊✨💌•~─↷
eitaa.com/khademine_reza کمیتهخـادمـیـنشهداخـراسانرضـوی
ـ✼﷽✼ـ
#اشتراک_لحظه_ها 📸
💠 به مناسبت پنجمین سالگرد شهادت سردار دلها
#مقتل_تا_مدفن
▫️توسط کمیته خادمین شهداء
#ناحیه_کمیل
╭~•🌱🕊✨💌•~─↷
eitaa.com/khademine_reza کمیتهخـادمـیـنشهداخـراسانرضـوی
فرستادگان رضا (علیه السلام)
°•| 🌿🌸 ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا 📌خاطرات شهید سید #مجتبی_علمدار قسمت 🔟 #ازدواج
°•| 🌿🌸
ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا
📌خاطرات شهید سید
#مجتبی_علمدار
قسمت 1⃣1⃣
#انگشتر
🍃با سید رفته بودیم حمام عمومی. سید انگشترهای دستش را در آورد و کنار حوض گذاشت. آب را پاشیدم سمت حوض. رنگ از چهره سید پرید. او به دنبال انگشترش می گشت. انگشترش را آب برده بود داخل چاه. دیگه کاری نمی شد کرد. به شوخی به سید گفتم تو نباید به مال دنیا دلبسته باشی. گفت: «راست میگی ولی این هدیه همسرم بود؛ خانمی که ذریه حضرت زهرا (س) است. اگر بفهمد همین اوایل زندگی هدیه اش را گم کردم بد می شود.» روز بعد به همراه سید راهی مازندران شدیم در حالی که ناراحتی در چهره اش موج می زد.
🍃دو روز مرخصی ما تمام شد. سوار بر خودروی سپاه راهی تهران شدیم. ناخودآگاه نگاهم به دست سید افتاد. خواب از چشمانم پرید. دستش را در دستانم گرفتم. با تعجب گفتم: «سید این همون انگشتره!!» خیلی آهسته گفت آروم باش. انگشتر خود خودش بود. من دیده بودم که سید یه بار به زمین خورد و گوشه نگین این انگشتر پرید. خودم دیدم که همان انگشتر به داخل فاضلاب حمام افتاد. حالا همان انگشتر در دست سید بود. با تعجب گفتم تو رو خدا بگو چی شده؟ اما سید حرفی نمی زد و بحث را عوض می کرد. اما این موضوعی نبود که به سادگی بشود از کنارش گذشت. سید را حق مادرش قسم دادم. گفت چیزی را که می گویم تا زنده ام جایی نقل نکن و حتی اگه تونستی بعد از من هم به کسی نگو چون تو را به خرافه گویی متهم می کنند.
🍃سید گفت: «من آن شب به خانه رفتم. مراقب بودم همسرم دستم را نبیند. قبل از خواب به مادرم متوسل شدم. گفتم مادر جان بیا و آبروی من را بخر. بعدش طبق معمول سوره واقعه را خواندم و خوابیدم. نیمه شب بود که برای نماز شب بیدار شدم. مفاتیح من بالای سرم بود. مسواک و انگشترم روی مفاتیح بود. رفتم وضو گرفتم و آماده نماز شب شدم. رفتم سمت مفاتیح تا انگشترم را دستم کنم . یکباره با تعجب دیدم دو تا انگشتر روی مفاتیح هست. با تعجب دیدم همان انگشتری که در حمام دانشکده تهران گم شده بود روی مفاتیح قرار داشت. با همان نگینی که گوشه اش پریده بود، نمی دانی چه حالی داشتم.»
📚کتاب علمدار، صفحه 110 الی 113
╭~•🌱🕊✨💌•~─↷
eitaa.com/khademine_reza کمیتهخـادمـیـنشهداخـراسانرضـوی
#صبحتون_شهدایی
📆امروز چهارشنبه
🔺 ۱٩ دی ۱۴۰۳ خورشیدی
🔺 8 ژانویه ۲۰۲۵ میلادی
🔺 ٧ رجب ۱۴۴۶ قمری
✨ شهید محمد جواد تندگویان✨
╭~•🌱🕊✨💌•~─↷
eitaa.com/khademine_reza کمیتهخـادمـیـنشهداخـراسانرضـوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐 #درس_اخـــلاق
🔻مهم ترین عمل در ماه رجب
🔻استاد مسعود عالی
╭~•🌱🕊✨💌•~─↷
eitaa.com/khademine_reza کمیتهخـادمـیـنشهداخـراسانرضـوی
نمیدونم چرا ولی دلم میخواد.
بیام شلمچه بشینم رو خاک ها
فقط نسیم خنکی های اونجا بخور تو صورتم.
آخ شلمچه دلتنگم بگو چه چاره کنم💔
یعنی شلمچه همدلتنگ ماست؟؟؟؟؟!!!!!
╭~•🌱🕊✨💌•~─↷
eitaa.com/khademine_reza کمیتهخـادمـیـنشهداخـراسانرضـوی
#سلام_مولای_مهربانم♥️
در میان ازدحام زندگی
در امتداد عبور لحظهها…
در رفت و آمد قدمهای
بی تفاوت شهر! انگار…
آوار میشود بر دلم …
اضطراب نبودنتان!
کجایی یوسف زهرا!؟
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج🌤
╭~•🌱🕊✨💌•~─↷
eitaa.com/khademine_reza کمیتهخـادمـیـنشهداخـراسانرضـوی
سلام اینجا میتونی هم انتقاد و پیشنهاد بدی و هم حرفتو به شهدا بزنی👇🏻👇🏻
https://daigo.ir/secret/7844934730
╭~•🌱🕊✨💌•~─↷
eitaa.com/khademine_reza کمیتهخـادمـیـنشهداخـراسانرضـوی
عملیات کربلای ۵ با اعلام اینکه این عملیات در ساعت ۱ بامداد روز ۱۹ دی ماه ۱۳۶۵ با رمز مقدس یا زهرا (س) و در پاسخ به شرارتهای اخیر دشمن در استفاده از سلاحهای شیمیایی و نیز تبلیغات کذب رژیم بعثی عراق آغاز شد.
╭~•🌱🕊✨💌•~─↷
eitaa.com/khademine_reza کمیتهخـادمـیـنشهداخـراسانرضـوی
▪️جناب آقای علیزاده
مسئول محترم کمیته خادمین شهداء
ناحیه مقاومت بسیج بلال مشهد مقدس؛
با نهایت تأسف و تأثر ضایعه در گذشت پدربزرگ گرامیتان را خدمت شما و خانواده محترم تسلیت عرض میکنیم.
بقای عمر با عزت برای شما و همچنین رحمت واسعه برای آن مرحوم را از خداوند متعال خواستاریم.
«کـمـیـتـه خـادمـیـن شـهـداء
سپاه امام رضا علیه السلام»
25.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلام_شهید
در برابر قوهي الهي آنان، هيچ قدرتي ياراي ايستايي ندارد.
🌐 کاری از تیم رسانه
کمیته خادمین شهدا استان خراسان رضوی
#تولید_محتوا
╭~•🌱🕊✨💌•~─↷
eitaa.com/khademine_reza کمیتهخـادمـیـنشهداخـراسانرضـوی
فرستادگان رضا (علیه السلام)
°•| 🌿🌸 ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا 📌خاطرات شهید سید #مجتبی_علمدار قسمت 1⃣1⃣ #انگشت
°•| 🌿🌸
ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا
📌خاطرات شهید سید
#مجتبی_علمدار
قسمت 2⃣1⃣
#هیات_رهروان_امام (ره)
🍃رفتم هیات رهروان امام (ره)، مجلس باصفایی بود. اما آنچه می خواستم نشد. رفتم مداح هیات را که سید مجتبی علمدار بود را پیدا کردم و گفتم سوالی دارم. گفتم: «من هر هیاتی می روم، وقتی روضه می خواند و مداحی می کنند، اصلا گریه ام نمی گیرد چه کار کنم؟» سید نگاهی بهم کرد و گفت: «در این مجلس هم که من خواندم باز گریه ات نگرفت؟» گفتم: «نه ، اصلا گریه ام نگرفت.»
🍃رفت توی فکر و با لحنی خاص گفت: «می دونی چیه!؟ من گناهانم زیاده. من آلوده ام. برای همین وقتی می خوانم اشک شما جاری نمی شود. سید این حرف را خیلی جدی گفت و رفت.» من تعجب کردم. تا آن لحظه با هر یک از بزرگان که صحبت کرده بودم و همین سوال را پرسیده بودم، به من می گفتند: «شما گناهانت زیاد است. شما آلوده ای برو از گناهان توبه کن. آن وقت گریه ات می گیرد.» البته من می دانستم که مشکل از خودم است اما شک نداشتم که این کلام آقا سید، اخلاص و درون پاک او را می رساند. از آن وقت مرتب به هیات رهروان می رفتم. خداوند هم به من لطف کرد و موقع مداحی سید اشک من جاری بود.
📚کتاب علمدار، صفحه 118 الی 119
ادامــه_دارد....
╭~•🌱🕊✨💌•~─↷
eitaa.com/khademine_reza کمیتهخـادمـیـنشهداخـراسانرضـوی