کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
#شهید_شیخ_علی_اوسطی معروف به (شیخ " #سنگ_قلابی" قم) در سال 1310 در خانواده ای مذهبی و متدین، در محله ی مسگرآباد تهران، متولد شد. پدرش ملامحمود اوسطی، روحانی معروف و عالیقدری بودند که مقام والایشان را کمتر کسی از یاد می برد.
با توجه به استعدادی سرشار که در فراگیری معارف دینی داشت،دوران کودکی را با راهنمایی پدر و مادرش به تعلیم علوم دینی پرداخت. بیش از پنج سال نداشت که پدرش را از دست داد؛ ازاین رو برای تأمین مخارج خانواده از سنین نوجوانی در معادن استخراج سنگ مسگرآباد مشغول به کار شد. وی درکنار کار، به تهذیب نفس و فراگیری علوم دینی در مساجد حاج ابوالفتح و حاج شیخ جعفر مجتهدی می پرداخت. سال 1342 نقطه یعطفی در مسیر زندگی ایشان بود، زیرا نقش روحانیون را در مبارزه با رژیم درک کرده بود. همزمان با قیام 15خرداد و شروع مبارزات امام، برای کسب معارف بیشتر به حوزه یعلمیه یقم عزیمت کرد، تا در کسوت روحانیت، به تأسی از امام در صف مبارزه با رژیم شاه قرار گیرد.
در رأی گیری برای روی کار آمدن حزب رستاخیز، برای آگاه ساختن مردم از باطل بودن اهداف شوم این حزب گفت: اگرکسی دراین رأی گیری شرکت کند، باید جوابگوی خون #شهدا از صدر اسلام تاکنون باشد. از دیگر فعالیت های ایشان می توان به تکثیر و توزیع اعلامیه های امام پس از تبعید ایشان، بعد از ماجرای کاپیتولاسیون، حضور مؤثر در اولین تظاهرات مردم قم در سال 1356 پس از شهادت آیت الله سید مصطفی خمینی (ره) و... اشاره کرد. شیخ علی معروف به شیخ فلاخن انداز، با تعلیم گروهی از یارانش، هر از چندگاه به مأموران شاه حمله می کرد و آنها را از پای در می آورد.
یکی از دوستانش نقل می کند که روزی به وسیله ی قلاب سنگ، سنگی را به طرف دست یکی از مأموران شاه پرتاب کرد که اسلحه اش چند متر آن طرفتر پرتاب شد.فرزندش می گوید: شب قبل از شهادتش، مزدوران رژیم به سمت وی شلیک می کنند که دو تیر به عمامه اش اصابت می کند ولی به او آسیبی نمی رسد.
سیدمحمدحسین رحمتی عکاس انقلاب در قم درباره نحوه شهادت شیخ علی اوسطی می گوید:تنها خاطره تلخی که دارم مربوط به روز #شهادت شیخ علی اوسطی است. سال 1357 روز عید فطر که مردم با شادی و نشاط برای خواندن نماز عید فطر گردهم میآمدند دوباره سر خیابان چهارمردان درگیری شروع شد. یک روحانی به نام شیخ علی اوسطی بود که چون بچه روستا هم بود سنگ را با قلاب به خوبی پرتاب میکرد.
جیبهایش را پر از سنگ کرده بود، صورتش را هم پوشانده بود با این قلابها به کماندوها سنگ میزد و چند نفر را هم زخمی کرده بود. آنها ساعت یک بعدازظهر روز عید فطر سال 57 وی را جلوی خانه آیتالله گلپایگانی با گلوله# شهیدش کردند. سربازان شاه به طرف او شلیک می کنند که سه گلوله به ناحیه سر و سینه اش اصابت می کند و به شهادت می رسد. چراکه داشت خیلی معروف میشد و جلوه جالبی پیدا میکرد.
خبر شهادت شیخ علی در شهر پیچید و مأموران ساواک از ترس این که تشییع جنازه وی به قیامی مردمی بر ضد رژیم پهلوی تبدیل شود پیکرش را ربودند. پس از چند روز تحصن و پیگیری مردم، رژیم مجبور شد پیکر شیخ علی را تحویل دهد. حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی، به محض اطلاع، در جلو صفوف تشییع کنندگان حضور یافتند.
مردم در حالی که شعارهای ضد رژیم سر می دادند، برای طواف پیکر شهید وارد حرم حضرت معصومه (س) شدند. سپس حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی سخنرانی کوبنده و افشاگرانه ای برضد سردمداران پهلوی ایراد فرمودند و بعد از این که بر جنازه ی شهید نماز خواندند،اعلام کردند: بدانید علمدار دسته از بین ما رفت؛ و در قبرستان وادی سلام قم به خاک سپرده شد.
و بدین گونه مبارز خستگی ناپذیر محله چهار مردان قم به شهادت رسید.
روحش شاد و یادش گرامی باد....
@khademinekoolebar