eitaa logo
کمیته خادمین شهدای نیمروز
121 دنبال‌کننده
472 عکس
211 ویدیو
11 فایل
#س.ب #نیمروز #خادمین‌_شهداء #خادم_مثل_حاج_قاسم ✌روحیه جهادی یعنی: اعتقادبه این که[مامیتوانیم]؛وکاربی وقفه وخستگی ناپذیرواستفاده ازهمه ظرفیت وجودی وذهنی واعتمادبه جوان ها...(: 🔅حضرت آقا🔅 معرف کانال باشید🙏 جهت پیشنهاد،سوال یاانتقاد: @srg_313_50
مشاهده در ایتا
دانلود
✏آخرین ایستگاه قطار همین جا بود:"دوکوهـــــــــــه". بچه ها از همین جا به مناطق مختلف اعزام میشدند. دوکوهه نام آشنای همه ی رزمنده هاست... سردار فراوان داشت: حاج احمد متوسلیان، حاج همت، حاج عباس کریمی و... اگر خوب گوش کنی صدای دلنشین شهید گلستانی را می شنوی:اللهم اجعل صباحنا،صباح الابرار... یکی از بسیجی ها روی یکی از دیوارها نوشته: "ای کسانی که بعداً به این ساختمان ها می آیید، تورو خدا با وضووارد شوید..." ایمان استوار، شاخص بچه های دوکوهه بود... ⬇️ ما را به دیگران معرفی کنید⬇️ 🌐لینک کانال در ایتا 🆔️@khademinekoolebar_sb_nimroz
4_6008157066642851572.mp3
6.5M
🎧 ▶️روایت به یادماندنی حجت الاسلام حاج احمد از حال و هوای پادگان در ایام دفاع مقدس ⬇️ ما را به دیگران معرفی کنید⬇️ 🌐لینک کانال در ایتا 🆔️@khademinekoolebar_sb_nimroz
کمیته خادمین شهدای نیمروز
۱ 🔸کتابی با درسهایی از بزرگ مردی کوچک که در 16 سالگی اش استادی کامل بود و شهادتش شاهدی بر این مدعا. برای همه آنها که دغدغه عرفان انقلابی و کار تربیتی دارند این کتاب را توصیه می کنیم. ☘برگی از کتاب: نماز خواندنش، نماز خواندنی متفاوت بود. نماز که می­ خواند اصلاً متوجه اطرافش نبود. بارها می­ شد که گمان می­ کردیم دارد برایمان فیلم بازی می­کند و سرِکارمان گذاشته است. با خودم گفتم باید ببینم این واقعاً دارد با این خضوع و خشوع نماز می ­خواند یا این­که فیلمش است و جزئی از شیطنت ­هایش و می­ خواهد سربه­ سرمان بگذارد. 🔷وقتی شروع کرد به نماز، با یکی از دوستان رفتیم سراغش. دو نفری دوره­ اش کردیم و تا توانستیم روبرویش شکلک درآوردیم؛ اما انگار نه انگار. چهره ­اش اصلاً تغییر نکرد. حتی یک لبخند هم نزد. انگار اصلاً ما را نمی­دید. به کارمان ادامه دادیم و هر هنری داشتیم به­ کار بردیم. خندیدیم، شوخی کردیم، سر و صدا کردیم؛ شاید بتوانیم حواس حسین را متوجه خودمان کنیم، اما نشد که نشد. جلوتر رفتم و درحالی که نماز می­ خواند با دستم زدم به کمرش، اما عکس ­العملی نشان نداد. آب ریختم سرش، اما تکان هم نخورد. انگار تمامی حواس پنجگانه ­اش از کار افتاده بود. نه می­ دید، نه می ­شنید، نه بدنش حس داشت. برایم ثابت شد که این تو بمیری از آن توبمیری ها نیست. حسین فیلم بازی نمی ­کند؛ واقعاً دارد در دنیای دیگری قدم می­ زند و اشک­هایی که در قنوتش آرام آرام گل­های قالی را سیراب می­ کرد، بهترین دلیل بود بر این اتفاق. ⬇️ ما را به دیگران معرفی کنید⬇️ 🌐لینک کانال در ایتا 🆔️@khademinekoolebar_sb_nimroz
⬇️ ما را به دیگران معرفی کنید⬇️ 🌐لینک کانال در ایتا 🆔️@khademinekoolebar_sb_nimroz