#خاطرات_هفت_تپه
🔹️اون چیزی که بین بچه های خودمون معمولا رسم بود، ذکر «علی مولا!» بود که قبل از عملیات و بعد از عملیات، شبایی که دور هم بودیم، شبای جشن خونده می شد. [شروع می کند به خواندن این ذکر با همان لحنی که خوانده می شد: «على مولا علی مولا علی مولا جان!..» یکی هم ذكر امير المؤمنين؛ یا شاه مردان! دل ناشاد ما را شاد گردان» بود. «باید گذشتن از دنیا به آسانی باید مهیا شد، از بهر قربان .»، یه ذکر دیگه مون بودش. ذكر ز دو دیده خون فشانم، ز غمت شب جدایی؛ چه کنم که هست این ها، گل خیر آشنایی...»، مال شبایی بود که می خواستیم بریم برای عملیات [ ادامه ش هم این طوریه: «همه شب نهاده ام سر، چو سگان بر آستانت؛ که رقیب ز در نیاید به بهانه ی گدایی. سر برگ گل ندارم، ز چه رو روم به گلشن؛ که شنیده ام ز گل ها همه بوی بی وفایی؟ به طواف کعبه رفتم، به حرم رهم ندادند؛ که تو در برون چه کردی که درون خانه آیی؟» اشعار دیگه ای هم هست که الآن شاید فراموش شده باشه؛ تو ذهن ها نباشه.
روای: رضا دادپور
📱 eitaa.com/yadman_haft_taph
📱 t.me/yadman_haft_taph
📲 instagram.com/yadman_haft_taph