eitaa logo
🥀کُمیته ی خادمین شهدای خواهر استان البرز
524 دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
25 فایل
ارتباط با خط مقدم:📝 @Md654321 #خادم‌الشهدا فقط یک مدال بر روی سینه نیست! یک هدف و راه است
مشاهده در ایتا
دانلود
33.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت پاتختی حضرت زهرا سلام الله علیها و امیرالمومنین علیه السلام...😍 سالروز ازدواج حضرت فاطمه(س) و امام علی(ع) مبارکباد..💐 @khademinkhaharalborz18
13890911_0110656.jpg
3.81M
"باهم، تا بهشت" توصیه هایی از رهبر انقلاب در خصوص تشکیل و حفظ خانواده @khademinkhaharalborz18
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸وصال حیدر و یارش مبارک 💝وصال یاس و دلدارش مبارک 🌸از الطاف و عنایات الهی 💝رسیده حق به حقدارش مبارک @khademinkhaharalborz18
💚 به همه سفارش کرده بود مواظب باشند که در مراسم گناهی اتفاق نیوفتد؛ چون قبل از جشن برای همه ائمه و شهدا کارت دعوت آماده کرده بودیم و خواسته بودیم به مجلسمان عنایت کنند. دلشوره داشت؛ آن قدر که از چهره و حرکاتش معلوم بود. تمام سعی ام را کردم که نگرانی اش برطرف شود؛ اما نشد. مدام می گفت:«اگه فردا توی جشن ما گناهی باشه، من چطور جواب کسایی رو که دعوت کردیم بدم؟! من امام زمان رو دعوت کردم.» به فکرم رسید سه روز روزه بگیریم. وقتی پیشنهاد دادم، قبول کرد و آرام شد. خدا را شکر مجلس، هم شاد و هم مفرح بود هم بدون گناه. •---••♡••🇮🇷••♡••---• @khademinkhaharalborz18
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷 ✍ التماس میکردم او را رها کنند... مقابل پایشان به زمین افتاده بودم، با هر دو دستم به تن سنگ زمین چنگ انداخته و طوری جیغ میزدم 😭که گلویم خراش افتاد و طعم خون را در دهانم حس میکردم.... از شدت گریه پلکهایم در هم فرو رفته بود... و با همین چشمان کورم دیدم دو نفرشان شانه های مادر مصطفی را گرفتند... و از لبه بام پرتش کردند..😱😱😱😱 که دیگر اختیار زبانم از دستم رفت... و با همان نایی که به گلویم نمانده بوده، رو به گنبد ضجه زدم _یـــــــــــا زیــــــــــــنب!😱😱😭😭😭😭😭😭😭😭😵😵😭😭😭 با دستانم خودم را روی زمین تا لب بام کشاندم،.. به دیوار چنگ انداختم تا کف کوچه را ببینم و پیش از آنکه پیکر غرق به خون مادر مصطفی را ببینم.. چند نفری طوری از پشت شانه ام را کشیدند که حس کردم کتفم از جا کنده شد...😰😭 با همین یک کلمه... ایرانی🇮🇷 و شیعه بودنم را با هم فهمیده بودند... و نمیدانستند با این غنیمت قیمتی چه کنند که دورم له له میزدند... بین پاها و پوتین هایشان در خودم مچاله شده و همچنان حضرت زینب(س) را با ناله صدا میزدم،.. دلم میخواست زودتر جانم را بگیرند.. و آنها تازه 🔥طعمه ابوجعده🔥را پیدا کرده بودند که دوباره عکسی را در موبایل به هم نشان میدادند و یکی خرناس کشید _ابوجعده چقدر براش میده؟ و دیگری اعتراض کرد _برا چی بدیمش دست ابوجعده؟میدونی میشه باهاش چندتا اسیر مبادله کرد؟ و او برای تحویل من به ابوجعده... کیسه دوخته بود که اعتراض رفیقش را به تمسخر گرفت _بابام اسیره یا برادرم که فکر مبادله باشم؟ ارتش آزاد خودش میدونه با اون ۴٨ تا ایرانی چجوری آدماشو مبادله کنه! سپس به سمت صورتم خم شد،.. ادامه دارد...... نویسنده: فاطمه ولی نژاد 🌹 @khademinkhaharalborz18 🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷
🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷 ✍ سپس به سمت صورتم خم شد،.. چانه ام خیسِ اشک و خون شده بود و از ترس و غصه میلرزید...😭 که نیشخندی نشانم داد و تحقیرم کرد _فکر نمیکردم سپاه پاسداران جاسوس زن داشته باشه! از چشمانشان به پای حال خرابم خنده میبارید.. و تنها حضورحرم حضرت زینب(س) دست دلم را گرفته بود تا از وحشت این همه نامحرمِ تشنه به خونم جان ندهم.. که در حلقه تنگ محاصره شان سرم پایین بود و بیصدا گریه میکردم... ایکاش به مبادله ام راضی شده بودند و هوس تحویلم به ابوجعده بی تاب شان کرده بود... که همان لحظه با کسی تماس گرفتند..و مژده به دام افتادنم را دادند... احساس میکردم از زمین به سمت آسمان آتش میپاشد.. که رگبار گلوله لحظه ای قطع نمیشد و ترس رسیدن نیروهای مقاومت به جانشان افتاده بود.. که پشت موبایل به کسی اصرار میکردند _ما میخوایم بریم سمت بیمارستان، زودتر بیا تحویلش بگیر! صدایش را نمیشنیدم.. اما حدس میزدم چه کسی پشت این تماس برای به چنگ آوردنم نرخ تعیین میکند...😰😭 و به چند دقیقه نکشید که خودش را رساند... پیکرم را در زمین فشار میدادم.. بلکه این سنگ ها پناهم دهند و پناهی نبود که دوباره شانه ام را با تمام قدرت کشید و تن بی توانم را با یک تکان از جا کَند...😭 با فشار دستش شانه ام را هل میداد تا جلو بیفتم،.. میدیدم دهانشان از بریدن سرم آب افتاده و باید ابتدا زبانم را به صلّابه میکشیدند..که عجالتاً خنجرهایشان غلاف بود... پاشنه درِ پشت بام مقداری از سطح زمین بالاتر بود و طوری هلم میدادند که چشمم ندید، پایم به لبه پاشنه پیچید و با تمام قامتم... ادامه دارد.... 🌹 نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد @khademinkhaharalborz18 🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷
👤اگه موقع وضو چيزى بخوريم، وضومون باطل می‌شه؟ 📨✍🏻همه مراجع: خیر، باطل نمی شه، ولى بهتره كارهايى كه حضور قلب رو از بين مى‌بره، انجام ندید. @khademinkhaharalborz18
کی دیده همچین عروسی‌ که نبی'ص' عاقدشه ؟🥲 عجب عقدی شده که خودِ خدا شاهدشه :) گفت پیغمبرِ اکرم وسط سفره ی عقد چقَدَر فاطمهٔ من به علی'ع می آید :)🥲😍 _[•💕 ‌‌‌‌‌ʲᵒᶦɴ⇣•]__________ •✨↝.✿● @khademinkhaharalborz18 🌸
(وصیت هفتاد و سوم) 📜وصیت نامه شهید باقر یوسفی: با سلام بر آقا امام زمان (عج) و سلام بر نائبش امام خمینی (ره) و امت اسلام و شهیدان و رزمندگان! امیدوارم در زمره مسلمانان مؤمن و شهید قرار بگیرم انشاالله که رسول الله (ص) و معصومین دست ما را گرفته و یاریمان کنند. به ویژه امام حسین (ع) سالار شهیدان و سالار قافله جهادگران و این انقلاب اسلامی است که دریچه جدیدی در مقابل افکار انسان های دربند باز کرده است و آنان را به سوی خداوند و رستگاری و سعادت می خواند و بی شک این اسلام است که درست ترین راه زیستن را نشان می دهد. اسلام در تمام نقاط زندگی دنیوی و اخروی هدایت با آگاهی را همراه دارد. به دنبال این حنیف حرکت کنید. ____ 📜🪴____ @khademinkhaharalborz18